Dictiornary-Farsi | کاشی کاری سبک اسلامی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
arabesque	کاشی کاری سبک اسلامی


Other Matches

alicatado	[کاشی کاری منقوش در اسپانیا و آمریکای لاتین]
islamize	بصورت اسلامی در اوردن صورت اسلامی دادن به
islamitic	اسلامی
Islam	اسلامی
saracenic	اسلامی
Islamic	اسلامی
hammam	حمام اسلامی
diwan	دادگاه اسلامی
sarcacenic	عربی اسلامی
islamic law	حقوق اسلامی
Islamic architecture	معماری اسلامی
divan	دادگاه اسلامی
arabesque	نقش عربی یا اسلامی
charsu	چارسو [معماری اسلامی]
arabian	معماری با منشا اسلامی
principles of islamic economics	مبانی اقتصاد اسلامی
principles of islamic economics	اصول اقتصاد اسلامی
barbary	کشوران اسلامی شمال افریقا
Fatimid	[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
laceria	[نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
tile	کاشی
abaciscus	کاشی
tiler	کاشی پز
tiles	کاشی
decorated tile	کاشی زینتی
tile	اجر کاشی
beaver tail	نوعی کاشی
enamelled brick	اجر کاشی
porcelain tile	کاشی چینی
imbrex	کاشی خمیده
clinker	اجر کاشی
comprest tile	کاشی براق
tiles	اجر کاشی
tilery	کاشی پزخانه
acid proof floortile	کاشی ضد اسید
glazed tile	اجر کاشی
mosaic tile	کاشی موزاییک
cement tile	کاشی سیمانی
tile clay	گل کاشی پزی
cut tile	کاشی تراشیدن
ceramic tile	کاشی سرامیکی
tile cutter	کاشی تراش
tile lining	پوشش کاشی
karmathian	تیره اسلامی که قرمط نام درسده نهم میلادی تاسیس کرد
lacing-course	[لایه ای از آجر یا کاشی]
tiler	کوره کاشی پزی
azulejo	[کاشی سفالی براق]
maiolica	یکجور کاشی صورتی
tile drying chamber	اطاق هشت کاشی
tile earth	خاک کاشی پزی
tile kiln	کوره کاشی پزی
majolica	یکجور کاشی صورتی
abaciscus	قطعه مربع کاشی معرق
abaculus	قطعه مربع کاشی معرق
set tiles	فرش کردن یا چسباندن کاشی بدیوار
pantile	اجر کاشی ناودانی مخصوص بام
laced valley	[شیار ساخته شده از کاشی یا تخته سنگ برای عبور آب]
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
curry	کاری
intent on doing anything	کاری
inaction	بی کاری
under employment	کم کاری
hypofunction	کم کاری
plasterwork	گچ کاری
curry powders	کاری
parget	گچ کاری
slobbery	تف کاری
malfunction	کژ کاری
impotency	کاری
malfunctioned	کژ کاری
malfunctions	کژ کاری
impotence	کاری
curry powder	کاری
curries	کاری
plastering	گچ کاری
currie	کاری
feckful	کاری
active	کاری
effective	کاری
flower piece	گل کاری
electroplating	اب کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
extruded	چکش کاری
extrudes	چکش کاری
extruding	چکش کاری
cartwhip	شلاق کاری
hammering	چکش کاری
plating	روکش کاری
cotton plantation	پنبه کاری
work year	سال کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
metallurgy	فلز کاری
pique	منبت کاری
counterattack	بدل کاری
workgroup	گروه کاری
burnishing	صیقل کاری
canniness	ملاحظه کاری
burnishing	پرداخت کاری
calk	بتونه کاری
crypianalysis	پنهان کاری
frustrate	بدل کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
brickworks	سفت کاری
ingraving	کنده کاری
come to <idiom>	شروع کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
cutting off	برش کاری
brick work	سفت کاری
working storage	حافظه کاری
working set	مجموعه کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
workbenches	محیط کاری
business hours	ساعت کاری
afforestation	جنگل کاری
frustrating	بدل کاری
frustrates	بدل کاری
brick work	اجر کاری
workbench	محیط کاری
brocade	زری کاری
lead work	سرب کاری
cementation	سیمان کاری
in return	در تلافی [کاری]
compulsiveness	مکرر کاری
insulation	عایق کاری
conservativeness	محافظه کاری
chromium plating	اب کرم کاری
contouring operation	فرم کاری
wood carving	منبت کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
cementation	سمنت کاری
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
habitual way of doing anything	کردن کاری
latticing	شبکه کاری
lattice work	شبکه کاری
caulking	بتونه کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
illumination	تذهیب کاری
illuminations	تذهیب کاری
energetic	جدی کاری
lay off	فصل کم کاری
in return	به جای [کاری]
by way of reciprocation	به جای [کاری]
in return	درعوض [کاری]
cautiousness	احتیاط کاری
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
work area	ناحیه کاری
latticework	شبکه کاری
lubrication	روغن کاری
graving	کنده کاری
forging	چکش کاری
fal lal	ریزه کاری
acting	فعال کاری
forming	فرم کاری
dressing-down	چوبه کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
squalor	کثافت کاری
hole punching	منگنه کاری
you are welcome	کاری نکردم
brushwork	قلممو کاری
drilling	مته کاری
factorage	حق العمل کاری
fairing	صیقل کاری
prepared	آمادهانجام کاری
fretwork	منبت کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
fiendishness	تبه کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
galvanization	رویینه کاری
brickwork	سفت کاری
punch-up	کتک کاری
punch-ups	کتک کاری
folding press	پرس خم کاری
glazing	شیشه کاری
flagitiousness	تبه کاری
figuration	شیرین کاری
glyptics	کنده کاری
off season	در دوران کم کاری
plumbing	سرب کاری
tour de force	شیرین کاری
extravagantly	با افراط کاری
finishing touches	دست کاری
elegance	ریزه کاری
welding	جوش کاری
workstations	ایستگاه کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
discreetness	احتیاط کاری