Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
paganize
کافرو زندیق خواندن
Other Matches
unbeliever
زندیق
unbelievers
زندیق
heterodox
گمراه زندیق
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
read head
هد خواندن راس خواندن
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
lip-reads
لب خواندن
rhapsodiz
خواندن
lip-read
لب خواندن
lip read
لب خواندن
readings
خواندن
misread
بد خواندن
reading age
سن خواندن
reading
خواندن
misreading
بد خواندن
to take lessons
یا خواندن
read
خواندن
misreads
بد خواندن
reads
خواندن
intone
خواندن
intoned
خواندن
intones
خواندن
intoning
خواندن
recitations
از بر خواندن
recitation
از بر خواندن
chortles
سرودوتسبیح خواندن
chortled
سرودوتسبیح خواندن
cite
به دادگاه خواندن
to bid d. to
بمبارزه خواندن
misreads
غلط خواندن
cites
به دادگاه خواندن
chortling
سرودوتسبیح خواندن
citing
به دادگاه خواندن
numerate
خواندن یاشمردن
readable
قابل خواندن
rhapsodiz
از بر خواندن سرودن
trills
با تحریر خواندن
trilled
با تحریر خواندن
trill
با تحریر خواندن
scans
با وزن خواندن
scanned
با وزن خواندن
scan
با وزن خواندن
cited
به دادگاه خواندن
chortle
سرودوتسبیح خواندن
lullaby
لالایی خواندن
lullabies
لالایی خواندن
perused
بدقت خواندن
peruses
بدقت خواندن
perusing
بدقت خواندن
bragged
رجز خواندن
misread
غلط خواندن
bragging
رجز خواندن
to song a song
سرود خواندن
beatifying
مبارک خواندن
to read out
بلند خواندن
beatify
مبارک خواندن
beatifies
مبارک خواندن
peruse
بدقت خواندن
to throw down the glove
بمبارزه خواندن
To misread the facts . To infer wrongly .
کور خواندن
brags
رجز خواندن
to call to witness
بگواهی خواندن
to fling down the gauntlet
بمبارزه خواندن
unreadable
نامستحق خواندن
unreadable
غیرقابل خواندن
misreading
غلط خواندن
to glance
بشتاب خواندن
to go to school
درس خواندن
beatified
مبارک خواندن
readability
قابلیت خواندن
reading habit
عادت خواندن
reading quotient
بهر خواندن
lulls
لالایی خواندن
lulling
لالایی خواندن
lulled
لالایی خواندن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
read strobe
بارقه خواندن
lull
لالایی خواندن
read/write
خواندن- نوشتن
bastardize
حرامزاده خواندن
cantillate
با اواز خواندن
nondestructive read
خواندن غیرمخرب
parallel reading
خواندن موازی
psalmodize
زبور خواندن
destructive read
خواندن مخرب
r/w
خواندن- نوشتن
raw head
نوک خواندن
read head
نوک خواندن
criminiate
مرجم خواندن
criminate
مجرم خواندن
read pulse
تپش خواندن
chitter
اواز خواندن
reading disability
ناتوانی در خواندن
reading station
ایستگاه خواندن
spelled
پی بردن به خواندن
boast
رجز خواندن
boasted
رجز خواندن
spell
پی بردن به خواندن
brag
رجز خواندن
rehearsals
تمرین از بر خواندن
rehearsal
تمرین از بر خواندن
quirister
باجمع خواندن
spells
پی بردن به خواندن
reading span
فراخنای خواندن
reading readiness
امادگی خواندن
boasts
رجز خواندن
reading speed
سرعت خواندن
reading rate
سرعت خواندن
readout
خواندن بازخواندن
the three r's
خواندن ونوشتن وحساب
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
recite
با صدایی موزون خواندن
recited
با صدایی موزون خواندن
reemploy
دوباره بخدمت خواندن
nondestructive
خواندن غیر مخرب
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
skimmed
بطور سطحی خواندن
orate
نطق کردن خواندن
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
skim
بطور سطحی خواندن
photodigital memory
خواندن چند بار
he took to books
پرداخت به کتاب خواندن
skims
بطور سطحی خواندن
chanting
سرود یا اهنگ خواندن
chants
سرود یا اهنگ خواندن
vocal
اوازی ویژه خواندن
sing
تصنیف اواز خواندن
recites
با صدایی موزون خواندن
psalms
سرود مذهبی خواندن
psalm
سرود مذهبی خواندن
reciting
با صدایی موزون خواندن
studying
درس خواندن خوانش
chanted
سرود یا اهنگ خواندن
chant
سرود یا اهنگ خواندن
sings
سرود خواندن سراییدن
sings
تصنیف اواز خواندن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
read write head
نوک خواندن و نوشتن
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
sing
سرود خواندن سراییدن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
studies
درس خواندن خوانش
vocals
اوازی ویژه خواندن
study
درس خواندن خوانش
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
to serve with a summons
با خواست برگ خواندن
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
to strike up
خواندن یازدن اغازکردن
to study for the bar
درس حقوق خواندن
to tune up
خواندن ونواختن اغازکردن
To read someone s mind (thoughts).
فکر کسی را خواندن
see through
<idiom>
فکر کسی را خواندن
speak one's piece
<idiom>
فکر کسی را خواندن
read restore cycle
چرخه خواندن و ترمیم
invite
خواندن وعده گرفتن
invites
خواندن وعده گرفتن
to get wise to someone
<idiom>
دست کسی را خواندن
when reading a book
در حال خواندن کتابی
to choir a hymn
سرودی راباهم خواندن
literacy
سواد خواندن ونوشتن
invited
خواندن وعده گرفتن
literacy
قادر به خواندن بودن
monroe diagnostic reading test
ازمون تشخیص خواندن مونرو
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
burn the midnight oil
<idiom>
تا دیر وقت درس خواندن
To drum something into someones head .
مطلبی را به گوش کسی خواندن
sight read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
choir loft
جای مخصوص خواندن کلیسا
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
to read through something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
t i. afauit to a person
کسی را خطا کار خواندن
to pipe up
زدن یا خواندن اغاز کردن
rwm
حافظه خواندن و نوشتن emory
singsong
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
sight-read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
to spell out
بزحمت خواندن یا هجی کردن
sight-reads
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
image interpreter
متخصص خواندن عکس هوایی
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he could read the future
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
to read over something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
to read off
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
sight-reads
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
He cant reade let alone write.
خواندن هم بلد نیست چه رسد به نوشتن
addressable storage
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
to cram
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
hierologist
متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
hierology
علم خواندن خطوط قدیم مصر
to mug up
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com