English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
damaged shipments کالاهای اسیب دیده
Other Matches
brain injured اسیب دیده مغزی
injured muscle عضله اسیب دیده
suffering economy اقتصاد اسیب دیده
cauliflowr ear گوش اسیب دیده
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
ding قسمت اسیب دیده تخته موج
nerved قطع عصب پای اسیب دیده اسب
short round فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
disabled list فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
keloid or cheloid یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
put down کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put-down کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put-downs کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
consolidation container کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
pathologists پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologist پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
teen اسیب
inconveniences اسیب
inconvenienced اسیب
inconvenience اسیب
harming اسیب
lesions اسیب
injury اسیب
harmed اسیب
harm اسیب
damage اسیب
head injury اسیب سر
inconveniencing اسیب
traumas اسیب
tort اسیب
what impaired his reputation وی اسیب زد
traumatic اسیب زا
trauma اسیب
torts اسیب
to escape with life and limb بی اسیب
pathology اسیب
lesion اسیب
harms اسیب
producer goods کالاهای سرمایهای
hazardous goods کالاهای خطرناک
proprietary goods کالاهای اختصاصی
prohibited goods کالاهای ممنوعه
producer's goods کالاهای مولد
goods in transit کالاهای عبوری
producer goods کالاهای تولیدی
consumer goods کالاهای مصرفی
mixed goods کالاهای مختلط
necessities کالاهای ضروری
goods on consignment کالاهای امانی
merit goods کالاهای مطلوب
exports کالاهای صادراتی
merit goods کالاهای ایده ال
inwards goods کالاهای وارداتی
goods receiving کالاهای دریافتی
imports کالاهای وارداتی
nondurable goods کالاهای بی دوام
luxury goods کالاهای تشریفاتی
goods inwards کالاهای دریافتی
luxury goods کالاهای تجملی
goods intake کالاهای دریافتی
labor intensive goods کالاهای کاربر
intermediate goods کالاهای واسطهای
complementary goods کالاهای مکمل
spot goods کالاهای موجود
commercial items کالاهای تجارتی
soft goods کالاهای بی دوام
social good کالاهای عمومی
social good کالاهای اجتماعی
consumables کالاهای مصرفی
available goods کالاهای موجود
substitute goods کالاهای جانشین
supporting goods کالاهای حمایتی
intermediate goods کالاهای واسطه
heavy goods کالاهای سنگین
collective goods کالاهای جمعی
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
investment goods کالاهای سرمایهای
capital goods کالاهای سرمایهای
attractive goods کالاهای جذاب
fancy goods کالاهای تجملی
purpose made کالاهای خاص
differentiated products کالاهای ناهمگن
differentiated products کالاهای متفاوت
visibles کالاهای مرئی
durable goods کالاهای بادوام
durables کالاهای بادوام
public goods کالاهای عمومی
consumption goods کالاهای مصرفی
expendable supplies کالاهای مصرفی
it injured his hands بدستهایش اسیب زد
harms اسیب رساندن
i hurt my self اسیب دیدم
invulnerability اسیب ناپذیری
impaired اسیب زدن
impair اسیب زدن
vulnerability اسیب پذیری
harmavoidance اسیب گریزی
deleterious اسیب رسان
injurious اسیب رسان
harm اسیب رساندن
harmed اسیب رساندن
injures اسیب زدن
harming اسیب رساندن
injure اسیب زدن
impairing اسیب زدن
injuring اسیب زدن
impairs اسیب زدن
damage control اسیب گیری
pathologist اسیب شناس
pathologists اسیب شناس
endamage اسیب رساندن
psychic trauma اسیب روانی
traumatophobia اسیب هراسی
damaging اسیب اور
cripple اسیب دیدن
injury اسیب خسارت
damage اسیب دیدن
birth injury اسیب تولد
pathology اسیب شناسی
traumatism اسیب دیدگی
traumatic experience تجربه اسیب زا
tennis elbow اسیب ارنج
break down اسیب دیدن
brain injury اسیب مغزی
brain damage اسیب مغزی
crippled اسیب دیدن
cripples اسیب دیدن
crippling اسیب دیدن
mar اسیب زدن
marred اسیب رساندن
marred اسیب زدن
marring اسیب رساندن
marring اسیب زدن
nobbeing اسیب رسان
mar اسیب رساندن
out of harm's way دوراز اسیب
vulnerable اسیب پذیر
pathological اسیب شناختی
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
competitive goods کالاهای مورد رقابت
finished goods کالاهای اماده فروش
finished goods کالاهای ساخته شده
free list صورت کالاهای بی گمرک
stock market بورس کالاهای مختلف
goods intake کالاهای درحال تحویل
stock markets بورس کالاهای مختلف
consumer nondurables کالاهای مصرفی بی دوام
goods inwards کالاهای درحال تحویل
consumer durables کالاهای مصرفی پر دوام
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
goods receiving کالاهای درحال تحویل
secondhand goods کالاهای دست دوم
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
prohibited goods کالاهای منع شده
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
semi luxury goods کالاهای نیمه تجملی
stock accounting حساب کالاهای موجود
service stock اماد و کالاهای جنگی
soft goods کالاهای مصرف شدنی
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
man made goods کالاهای ساخت بشر
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
intermediate stock کالاهای نیمه تمام
visibles کالاهای قابل رویت
overdue goods کالاهای تحویل نشده
spot goods کالاهای اماده تحویل
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
fabrication کالاهای ساخته شده
psychopathologist اسیب شناس روانی
obs نشانگان اسیب مغزی
psychopathology اسیب شناسی روانی
hurt اسیب زدن به ازردن
persecution delusion هذیان گزند و اسیب
delusion of persecution هذیان گزند و اسیب
vulnerable area منطقه اسیب پذیر
hurts اسیب زدن به ازردن
social pathology اسیب شناسی اجتماعی
susceptibility درمعرض اسیب بودن
damage density چگالی اسیب رسانی
adventitious deafness ناشنوایی اسیب زاد
damage control party گروه اسیب گیر
vulnerability قابلیت اسیب پذیری
vulnerable درمعرض اسیب در معرض
pathologic وابسته به اسیب شناسی
marred صدمه زدن اسیب
mar صدمه زدن اسیب
hurt خسارت رساندن اسیب
marring صدمه زدن اسیب
neuropathologist اسیب شناس اعصاب
hurting اسیب زدن به ازردن
hurting خسارت رساندن اسیب
hurts خسارت رساندن اسیب
graphopathology اسیب شناسی خط شناختی
it will injure his prestige به حیثیت او لطمه یا اسیب زد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com