English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
Other Matches
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field میدان رزم صحرا
fielded میدان رزم صحرا
fields میدان رزم صحرا
fielder بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
stores کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
consolidation container کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
caged storage قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
stockpiling ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
dump انبار موقتی زاغه مهمات انبار
stockpiling پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
fields صحرا
field صحرا
fielded صحرا
afield در صحرا
compound wound generator ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
deserting دشت صحرا
deserts دشت صحرا
field maintenance نگهداری در صحرا
desert دشت صحرا
field buying خرید در صحرا
field work کار در صحرا
champaign جلگه صحرا
wild land صحرا بیابان
fields بمیدان یا صحرا رفتن
field operating عمل کننده در صحرا
field بمیدان یا صحرا رفتن
fielded بمیدان یا صحرا رفتن
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
high intensity magnetic field میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
nomadically بشیوه صحرا گردان و چادرنشینان
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
wilderness صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
wildernesses صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
shinny نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
walkabouts بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
walkabout بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
battlefield recovery اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
course میدان تیر میدان
courses میدان تیر میدان
coursed میدان تیر میدان
custodial record پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number شماره فنی انبار شماره انبار
field buying خرید کردن در صحرا خرید محلی
nondurable goods کالاهای بی دوام
inwards goods کالاهای وارداتی
labor intensive goods کالاهای کاربر
merit goods کالاهای ایده ال
substitute goods کالاهای جانشین
attractive goods کالاهای جذاب
merit goods کالاهای مطلوب
available goods کالاهای موجود
mixed goods کالاهای مختلط
producer goods کالاهای تولیدی
exports کالاهای صادراتی
imports کالاهای وارداتی
social good کالاهای اجتماعی
social good کالاهای عمومی
soft goods کالاهای بی دوام
necessities کالاهای ضروری
spot goods کالاهای موجود
goods in transit کالاهای عبوری
supporting goods کالاهای حمایتی
luxury goods کالاهای تشریفاتی
luxury goods کالاهای تجملی
purpose made کالاهای خاص
producer goods کالاهای سرمایهای
producer's goods کالاهای مولد
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
prohibited goods کالاهای ممنوعه
proprietary goods کالاهای اختصاصی
consumer goods کالاهای مصرفی
public goods کالاهای عمومی
visibles کالاهای مرئی
expendable supplies کالاهای مصرفی
heavy goods کالاهای سنگین
commercial items کالاهای تجارتی
consumption goods کالاهای مصرفی
hazardous goods کالاهای خطرناک
goods intake کالاهای دریافتی
differentiated products کالاهای متفاوت
fancy goods کالاهای تجملی
differentiated products کالاهای ناهمگن
durable goods کالاهای بادوام
complementary goods کالاهای مکمل
consumables کالاهای مصرفی
durables کالاهای بادوام
goods inwards کالاهای دریافتی
collective goods کالاهای جمعی
goods on consignment کالاهای امانی
intermediate goods کالاهای واسطه
investment goods کالاهای سرمایهای
intermediate goods کالاهای واسطهای
goods receiving کالاهای دریافتی
capital goods کالاهای سرمایهای
spot goods کالاهای اماده تحویل
consumer durables کالاهای مصرفی پر دوام
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
prohibited goods کالاهای منع شده
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
goods inwards کالاهای درحال تحویل
stock markets بورس کالاهای مختلف
stock market بورس کالاهای مختلف
damaged shipments کالاهای اسیب دیده
goods receiving کالاهای درحال تحویل
soft goods کالاهای مصرف شدنی
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
goods intake کالاهای درحال تحویل
service stock اماد و کالاهای جنگی
semi luxury goods کالاهای نیمه تجملی
consumer nondurables کالاهای مصرفی بی دوام
stock accounting حساب کالاهای موجود
finished goods کالاهای اماده فروش
secondhand goods کالاهای دست دوم
fabrication کالاهای ساخته شده
man made goods کالاهای ساخت بشر
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
competitive goods کالاهای مورد رقابت
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
overdue goods کالاهای تحویل نشده
intermediate stock کالاهای نیمه تمام
free list صورت کالاهای بی گمرک
visibles کالاهای قابل رویت
finished goods کالاهای ساخته شده
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
catalogue فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogued فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
excise taxes مالیات برفروش کالاهای کثیرالمصرف
catalogs فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloged فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
silk manufactures of home کالاهای ابریشمی ساخت میهن
catalogues فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloguing فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
ten cent store فروشگاه دارای کالاهای ارزان
cataloging فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
delivery note فهرست کالاهای در حال حمل
farm price supports حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
extreport trade صادرات مجدد کالاهای وارداتی
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
general cargo rates نرخهای حمل کالاهای متفرقه
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
jetsam کالاهای به دریا ریخته شده
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
articlcs of virtu کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
job lots کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
job lot کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
index of consumer prices شاخص قیمت کالاهای مصرفی
consumer price index شاخص قیمت کالاهای مصرفی
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
consumer credit اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
cornering the market خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
demand factors جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
salvor نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
consumable اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
packing list صورت کالاهای بسته بندی شده
finished کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
hasty breaching نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
discriminating tariff شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
flag discrimination مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
Best before: تا این تاریخ مصرف شود : [برچسب روی کالاهای فاسد شدنی]
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
just in time روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
trade restrictions جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
customs union مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
dead weights کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
agglomeration انبار
stock room انبار
storage bunker انبار
garner انبار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com