Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
finished
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
Other Matches
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
producer goods
کالاهای تولیدی
finished goods
کالاهای اماده فروش
pre
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
pre-
اجرای یک فرایند که وقتی شروع میشود که حافظه و رسانههای جانبی آماده استفاده هستند
driver
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
drivers
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
feasibility
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
Internet
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
cottage contract
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
consolidation container
کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
warehousing system
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
generative
تولیدی
productive
تولیدی
outputs
تولیدی
output
تولیدی
progenitive
تولیدی
counterproductive
ضد تولیدی
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
manufactoring plant
کارخانه تولیدی
producer's goods
مواد تولیدی
productive capacity
فرفیت تولیدی
productive sector
بخش تولیدی
business goods
کالای تولیدی
productive work
کار تولیدی
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
representative firm
بنگاه تولیدی نمونه
generation data set
مجموعه دادههای تولیدی
government enterprise
موسسات تولیدی دولتی
atomistic society
واحدهای کوچک تولیدی
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
producer price index
شاخص قیمت تولیدی
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
average cost
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
two input firm
بنگاه تولیدی باد و عامل تولید
user cost of capital
هزینه سرمایه برای بنگاه تولیدی
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
value added
اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
margin cost
مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
absolute advantage
برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
margin productivity
نسبت بین محصول بدست امده وعوامل تولیدی که در صرف ایجاد ان شده است
furrier
خز فروش پوست فروش
furriers
خز فروش پوست فروش
place utility
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
purpose made
کالاهای خاص
heavy goods
کالاهای سنگین
luxury goods
کالاهای تشریفاتی
luxury goods
کالاهای تجملی
available goods
کالاهای موجود
substitute goods
کالاهای جانشین
mixed goods
کالاهای مختلط
collective goods
کالاهای جمعی
nondurable goods
کالاهای بی دوام
consumer goods
کالاهای مصرفی
attractive goods
کالاهای جذاب
spot goods
کالاهای موجود
soft goods
کالاهای بی دوام
commercial items
کالاهای تجارتی
prohibited goods
کالاهای ممنوعه
exports
کالاهای صادراتی
social good
کالاهای اجتماعی
producer goods
کالاهای سرمایهای
necessities
کالاهای ضروری
imports
کالاهای وارداتی
complementary goods
کالاهای مکمل
social good
کالاهای عمومی
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
consumption goods
کالاهای مصرفی
public goods
کالاهای عمومی
consumables
کالاهای مصرفی
capital goods
کالاهای سرمایهای
producer's goods
کالاهای مولد
supporting goods
کالاهای حمایتی
expendable supplies
کالاهای مصرفی
goods receiving
کالاهای دریافتی
goods intake
کالاهای دریافتی
intermediate goods
کالاهای واسطهای
goods in transit
کالاهای عبوری
intermediate goods
کالاهای واسطه
investment goods
کالاهای سرمایهای
inwards goods
کالاهای وارداتی
durable goods
کالاهای بادوام
durables
کالاهای بادوام
visibles
کالاهای مرئی
hazardous goods
کالاهای خطرناک
fancy goods
کالاهای تجملی
labor intensive goods
کالاهای کاربر
merit goods
کالاهای مطلوب
differentiated products
کالاهای ناهمگن
differentiated products
کالاهای متفاوت
goods on consignment
کالاهای امانی
merit goods
کالاهای ایده ال
goods inwards
کالاهای دریافتی
finished goods
کالاهای ساخته شده
damaged shipments
کالاهای اسیب دیده
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
semi finished goods
کالاهای نیمه ساخته
semi luxury goods
کالاهای نیمه تجملی
service stock
اماد و کالاهای جنگی
stock markets
بورس کالاهای مختلف
consumer durable goods
کالاهای مصرفی بادوام
durable consumption goods
کالاهای مصرفی بادوام
man made goods
کالاهای ساخت بشر
principle of exclusion
در مورد کالاهای خصوصی
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
stock market
بورس کالاهای مختلف
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
intermediate stock
کالاهای نیمه تمام
secondhand goods
کالاهای دست دوم
stock accounting
حساب کالاهای موجود
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
goods intake
کالاهای درحال تحویل
fabrication
کالاهای ساخته شده
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
visibles
کالاهای قابل رویت
spot goods
کالاهای اماده تحویل
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
free list
صورت کالاهای بی گمرک
prohibited goods
کالاهای منع شده
semi durable goods
کالاهای نیمه بادوام
perishable goods
کالاهای فاسد شدنی
nonessential goods
کالاهای غیر اساسی
robot
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
catalogued
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
farm price supports
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
job lots
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
extreport trade
صادرات مجدد کالاهای وارداتی
jetsam
کالاهای به دریا ریخته شده
surplus
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
catalogue
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogs
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloging
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
intermediate stock
موجودی کالاهای درحال ساخت
finished goods stock
موجودی کالاهای تمام شده
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
general cargo rates
نرخهای حمل کالاهای متفرقه
surpluses
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
silk manufactures of home
کالاهای ابریشمی ساخت میهن
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
cataloged
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
articlcs of virtu
کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
job lot
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
consumer credit
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
ten cent store
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
delivery note
فهرست کالاهای در حال حمل
rationed goods
کالاهای جیره بندی شده
excise taxes
مالیات برفروش کالاهای کثیرالمصرف
cataloguing
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
marketable goods
کالاهای قابل عرضه به بازار
catalogues
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
packing list
صورت کالاهای بسته بندی شده
salvor
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
cornering the market
خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
consumable
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
combination carrier
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
demand factors
جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
stores
کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
field stockade
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
elasticity of factor substitution
کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
discriminating tariff
شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
able
آماده
at one's fingertips
<idiom>
آماده
flag discrimination
مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
set out
<idiom>
آماده سفرشدن
make arrangements
آماده کردن
accessible
آماده پذیرایی
up in arms
<idiom>
آماده حمله
here goes nothing
<idiom>
آماده شروع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com