English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
Other Matches
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
Best before: تا این تاریخ مصرف شود : [برچسب روی کالاهای فاسد شدنی]
soft goods کالاهای مصرف شدنی
consumable اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
consolidation container کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
perishable فاسد شدنی
decomposable فاسد شدنی
deteriorating supplies اماد فاسد شدنی
deteriorating supplies تدارکات فاسد شدنی
perishable کالای فاسد شدنی
consumable stores مواد فاسد شدنی
spoilable خراب شدنی
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
perishable از بین رفتنی خراب شدنی
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
lapsable سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
trainable تربیت شدنی قطار شدنی
lapsible a ساقط شدنی باطل شدنی
necessities کالاهای ضروری
consumption goods کالاهای مصرفی
soft goods کالاهای بی دوام
spot goods کالاهای موجود
consumables کالاهای مصرفی
substitute goods کالاهای جانشین
durables کالاهای بادوام
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
nondurable goods کالاهای بی دوام
supporting goods کالاهای حمایتی
differentiated products کالاهای متفاوت
differentiated products کالاهای ناهمگن
visibles کالاهای مرئی
durable goods کالاهای بادوام
complementary goods کالاهای مکمل
exports کالاهای صادراتی
luxury goods کالاهای تشریفاتی
luxury goods کالاهای تجملی
social good کالاهای اجتماعی
social good کالاهای عمومی
consumer goods کالاهای مصرفی
available goods کالاهای موجود
capital goods کالاهای سرمایهای
collective goods کالاهای جمعی
attractive goods کالاهای جذاب
commercial items کالاهای تجارتی
imports کالاهای وارداتی
expendable supplies کالاهای مصرفی
merit goods کالاهای ایده ال
inwards goods کالاهای وارداتی
purpose made کالاهای خاص
investment goods کالاهای سرمایهای
goods receiving کالاهای دریافتی
goods in transit کالاهای عبوری
public goods کالاهای عمومی
producer goods کالاهای تولیدی
heavy goods کالاهای سنگین
intermediate goods کالاهای واسطه
intermediate goods کالاهای واسطهای
goods on consignment کالاهای امانی
prohibited goods کالاهای ممنوعه
labor intensive goods کالاهای کاربر
fancy goods کالاهای تجملی
hazardous goods کالاهای خطرناک
mixed goods کالاهای مختلط
producer goods کالاهای سرمایهای
proprietary goods کالاهای اختصاصی
merit goods کالاهای مطلوب
goods intake کالاهای دریافتی
producer's goods کالاهای مولد
goods inwards کالاهای دریافتی
goods intake کالاهای درحال تحویل
goods inwards کالاهای درحال تحویل
goods receiving کالاهای درحال تحویل
finished goods کالاهای اماده فروش
secondhand goods کالاهای دست دوم
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
visibles کالاهای قابل رویت
stock accounting حساب کالاهای موجود
spot goods کالاهای اماده تحویل
man made goods کالاهای ساخت بشر
overdue goods کالاهای تحویل نشده
consumer durables کالاهای مصرفی پر دوام
stock market بورس کالاهای مختلف
intermediate stock کالاهای نیمه تمام
service stock اماد و کالاهای جنگی
semi luxury goods کالاهای نیمه تجملی
stock markets بورس کالاهای مختلف
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
fabrication کالاهای ساخته شده
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
free list صورت کالاهای بی گمرک
consumer nondurables کالاهای مصرفی بی دوام
finished goods کالاهای ساخته شده
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
damaged shipments کالاهای اسیب دیده
prohibited goods کالاهای منع شده
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
competitive goods کالاهای مورد رقابت
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
Nothing to declare همراه نداشتن کالاهای گمرکی
intermediate stock موجودی کالاهای درحال ساخت
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
jetsam کالاهای به دریا ریخته شده
excise taxes مالیات برفروش کالاهای کثیرالمصرف
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
silk manufactures of home کالاهای ابریشمی ساخت میهن
delivery note فهرست کالاهای در حال حمل
consumer price index شاخص قیمت کالاهای مصرفی
farm price supports حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
consumer credit اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
job lot کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
catalogue فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
articlcs of virtu کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
index of consumer prices شاخص قیمت کالاهای مصرفی
extreport trade صادرات مجدد کالاهای وارداتی
general cargo rates نرخهای حمل کالاهای متفرقه
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
cataloged فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloging فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogs فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
ten cent store فروشگاه دارای کالاهای ارزان
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
cataloguing فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogues فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogued فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
job lots کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
packing list صورت کالاهای بسته بندی شده
demand factors جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
finished کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
salvor نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
cornering the market خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
combination carrier کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
bonded store انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
stores کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
discriminating tariff شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
flag discrimination مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
ramrod خم شدنی
doable شدنی
dissolvable اب شدنی
ramrods خم شدنی
pracitcable شدنی
dissolvable حل شدنی
dissoluble حل شدنی
feasible شدنی
solvable حل شدنی
solubility حل شدنی
resolvable حل شدنی
solvency حل شدنی
water-soluble حل شدنی در آب
practicable <adj.> شدنی
makable [spv. makeable] <adj.> شدنی
feasible <adj.> شدنی
doable <adj.> شدنی
contrivable <adj.> شدنی
achievable <adj.> شدنی
collapsible له شدنی
makeable <adj.> شدنی
manageable <adj.> شدنی
workable <adj.> شدنی
possible شدنی
executable <adj.> شدنی
makable <adj.> شدنی
possible [doable, feasible] <adj.> شدنی
prize of war کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
workable <adj.> انجام شدنی
repellency دفع شدنی
crystallizable بلوری شدنی
resoluble تجزیه شدنی
corruptible گمراه شدنی
resolvable تجزیه شدنی
appeasable ارام شدنی
corrodible خورده شدنی
retractile جمع شدنی
convincible متقاعد شدنی
convertibility تسعیر شدنی
contractible کوچک شدنی
consumptible تمام شدنی
removable معزول شدنی
food for powder کشته شدنی
removable برداشته شدنی
disposable end item امادمصرفی شدنی
dispersible متفرق شدنی
reducible ساده شدنی
diffusible پاشیده شدنی
executable <adj.> انجام شدنی
depreciable کم بها شدنی
depreciable مستهلک شدنی
depletable تمام شدنی
removable رفع شدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com