Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English
Persian
prohibited goods
کالاهای ممنوعه
Other Matches
consolidation container
کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods
کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
producer's goods
کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
restricted area
منطقه ممنوعه
exclusion area
منطقه ممنوعه
prohibited zone
منطقه ممنوعه
closed area
منطقه ممنوعه
forbidden character
دخشه ممنوعه
off limits
منطقه ممنوعه
forbidden code
رمز ممنوعه
touch me not ish
امر ممنوعه
controlled area
منطقه ممنوعه
perishable goods
کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
nuclear equipoise
گلوله اتمی ممنوعه
safe conducts
اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conduct
اجازه عبور از منطقه ممنوعه
off limits
اماکن ممنوعه برای نظامیان
safe-conducts
اجازه عبور از منطقه ممنوعه
poach
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poached
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
poaches
شکار در مناطق ممنوعه و حفافت شده
woodlot
منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
jaywalker
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalkers
پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
goods inwards
کالاهای دریافتی
hazardous goods
کالاهای خطرناک
goods in transit
کالاهای عبوری
goods intake
کالاهای دریافتی
goods receiving
کالاهای دریافتی
goods on consignment
کالاهای امانی
inwards goods
کالاهای وارداتی
durable goods
کالاهای بادوام
fancy goods
کالاهای تجملی
expendable supplies
کالاهای مصرفی
durables
کالاهای بادوام
differentiated products
کالاهای ناهمگن
consumption goods
کالاهای مصرفی
differentiated products
کالاهای متفاوت
heavy goods
کالاهای سنگین
producer's goods
کالاهای مولد
proprietary goods
کالاهای اختصاصی
public goods
کالاهای عمومی
purpose made
کالاهای خاص
social good
کالاهای اجتماعی
social good
کالاهای عمومی
spot goods
کالاهای موجود
supporting goods
کالاهای حمایتی
visibles
کالاهای مرئی
producer goods
کالاهای سرمایهای
producer goods
کالاهای تولیدی
intermediate goods
کالاهای واسطهای
intermediate goods
کالاهای واسطه
investment goods
کالاهای سرمایهای
labor intensive goods
کالاهای کاربر
merit goods
کالاهای مطلوب
merit goods
کالاهای ایده ال
mixed goods
کالاهای مختلط
nondurable goods
کالاهای بی دوام
substitute goods
کالاهای جانشین
Consumer ( consrmers ) goods .
کالاهای مصرفی
collective goods
کالاهای جمعی
complementary goods
کالاهای مکمل
necessities
کالاهای ضروری
exports
کالاهای صادراتی
soft goods
کالاهای بی دوام
attractive goods
کالاهای جذاب
commercial items
کالاهای تجارتی
available goods
کالاهای موجود
capital goods
کالاهای سرمایهای
luxury goods
کالاهای تجملی
luxury goods
کالاهای تشریفاتی
imports
کالاهای وارداتی
consumables
کالاهای مصرفی
consumer goods
کالاهای مصرفی
goods inwards
کالاهای درحال تحویل
goods intake
کالاهای درحال تحویل
overdue goods
کالاهای تحویل نشده
goods receiving
کالاهای درحال تحویل
nonessential goods
کالاهای غیر اساسی
perishable goods
کالاهای فاسد شدنی
principle of exclusion
در مورد کالاهای خصوصی
prohibited goods
کالاهای منع شده
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
stock markets
بورس کالاهای مختلف
visibles
کالاهای قابل رویت
man made goods
کالاهای ساخت بشر
intermediate stock
کالاهای نیمه تمام
free list
صورت کالاهای بی گمرک
secondhand goods
کالاهای دست دوم
consumer durable goods
کالاهای مصرفی بادوام
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
competitive goods
کالاهای مورد رقابت
stock market
بورس کالاهای مختلف
spot goods
کالاهای اماده تحویل
stock accounting
حساب کالاهای موجود
damaged shipments
کالاهای اسیب دیده
fabrication
کالاهای ساخته شده
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
durable consumption goods
کالاهای مصرفی بادوام
commodity loading
بارگیری کالاهای مختلف
semi luxury goods
کالاهای نیمه تجملی
finished goods
کالاهای اماده فروش
finished goods
کالاهای ساخته شده
semi finished goods
کالاهای نیمه ساخته
semi durable goods
کالاهای نیمه بادوام
service stock
اماد و کالاهای جنگی
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
rationed goods
کالاهای جیره بندی شده
cataloging
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
job lot
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
silk manufactures of home
کالاهای ابریشمی ساخت میهن
jetsam
کالاهای به دریا ریخته شده
cataloguing
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogued
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogue
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
surplus
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
catalogs
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
job lots
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
cataloged
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogues
فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
articlcs of virtu
کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
extreport trade
صادرات مجدد کالاهای وارداتی
delivery note
فهرست کالاهای در حال حمل
farm price supports
حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
finished goods stock
موجودی کالاهای تمام شده
general cargo rates
نرخهای حمل کالاهای متفرقه
excise taxes
مالیات برفروش کالاهای کثیرالمصرف
intermediate stock
موجودی کالاهای درحال ساخت
consumer credit
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
consumer price index
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
marketable goods
کالاهای قابل عرضه به بازار
surpluses
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
ten cent store
فروشگاه دارای کالاهای ارزان
index of consumer prices
شاخص قیمت کالاهای مصرفی
packing list
صورت کالاهای بسته بندی شده
demand factors
جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
combination carrier
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
salvor
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
consumable
اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
bonded store
انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
finished
کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
cornering the market
خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
stores
کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
field stockade
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
goods on approval
تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
discriminating tariff
شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
flag discrimination
مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
nuclear stalemate
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
window shopper
کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
group contracts
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
prize of war
کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
Best before:
تا این تاریخ مصرف شود :
[برچسب روی کالاهای فاسد شدنی]
just in time
روشی درتدارک مواد که در ان کالاهای مورد نظر درست در زمان نیاز دریافت میشود
trade restrictions
جلوگیری از ورود کالاهای خارجی به کشور است از طریق وضع قوانین گمرکی و سودبازرگانی
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
dead weights
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
abc analysis
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
dead weight
کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
work in progress
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
vendor
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendors
فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
excise
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
picking list
فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
futures goods
کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
warehousing system
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
combat cargo officer
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com