English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
Other Matches
throughput تدارک مستقیم اماد تدارک بیواسطه
warranty امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranties امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
in the pipeline [Colloquial] در تدارک
preparations تدارک
preparation تدارک
provision تدارک
purvey تدارک
water supply تدارک اب
purveys تدارک
purveying تدارک
purveyed تدارک
water supplies تدارک اب
procuring تدارک کردن
logistics تدارک کردن
replenishes تدارک مجدد
replenishing تدارک مجدد
provides تدارک دیدن
provide تدارک دیدن
procure تدارک کردن
procured تدارک کردن
logistic route تدارک کردن
permanent oppropriation تدارک دایمی
procures تدارک کردن
replenished تدارک مجدد
replenish تدارک مجدد
supplied تدارک کردن
supply تدارک کردن
make preparations تدارک دیدن
supplying تدارک کردن
supplied تدارک دیدن
make provisions تدارک دیدن
supply تدارک دیدن
make arrangements تدارک دیدن
preparation تدارک دیدن
preparations تدارک دیدن
supplying تدارک دیدن
accomodation تدارک جا اثاثیه تطابق
preparing تدارک دیدن پستاکردن
prepare تدارک دیدن پستاکردن
ammunition depot محل تدارک مهمات
logistics عمل تدارک یکانها
prepared variation واریاسیون تدارک شده
prepares تدارک دیدن پستاکردن
to prepare for war تدارک جنگ دیدن
provided scheme برنامه تدارک شده
pledge [archaic] [guaranty] تضمین
guaranty تضمین
guarantee تضمین
warranty تضمین
guaranty تضمین
guarantee تضمین
guaranteed تضمین
assurances تضمین
assurance تضمین
guarantees تضمین
collateral تضمین
gurantee تضمین
supply فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplied فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplying فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
warrants تضمین کردن
warrants تضمین حکم
warranting تضمین کردن
warranting تضمین حکم
warranted تضمین کردن
bond تضمین کردن
warrant تضمین کردن
warrant تضمین حکم
warranted تضمین حکم
under reserve تحت تضمین
in bond تحت تضمین
certified check چک تضمین شده
bank note چک تضمین شده
back letter گواهی تضمین
money back تضمین پرداخت
indemnification تضمین خسارت
security مصونیت تضمین
value as security ارزش تضمین
service obligation تضمین خدمت
security گرو تضمین
surety bond تضمین نامه
guarantee period مدت تضمین
embodiment تضمین درج
insures تضمین کردن
insuring تضمین کردن
ensure تضمین کردن
seals نشان تضمین
bonded تضمین دار
ensured تضمین کردن
certifies تضمین کردن
ensures تضمین کردن
certify تضمین کردن
seal نشان تضمین
ensuring تضمین کردن
certifying تضمین کردن
bonded تحت تضمین
bail تضمین ضمانت کردن
voucher مدرک تضمین کننده
indemnities تاوان تضمین خسارت
gap in coverage ناکافی بودن تضمین
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
vouchers مدرک تضمین کننده
guarantees تامین تضمین کردن
guaranteed تامین تضمین کردن
guarantee تامین تضمین کردن
to ensure something تضمین کردن [چیزی]
warrent حواله وسیله تضمین
guaranteed prices قیمتهای تضمین شده
indemnity تاوان تضمین خسارت
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
into plane service تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
guaranty تضمین ضمانت یا تعهد کردن
avouch تضمین کردن مستقر ساختن
warranted rate of growth نرخ رشد تضمین شده
bank note چک تضمین شده سند در وجه حامل
ration credit تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
This is the only way to guarantee that ... تنها راه برای تضمین این است که ...
bond تضمین نامه یاتعهدنامه دائر به پرداخت وجه
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
controlled airspace قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
knit goods کالای کش بافت
frustrated cargo کالای متروکه
general cargo کالای معمولی
class ii property کالای طبقه 2
class i property کالای طبقه 1
wage good کالای مزدی
naval stores کالای دریایی
in wards کالای رسیده
giffen good کالای گیفن
end item کالای ضروری
inferior good کالای پست
luxury good کالای لوکس
goods afloat کالای در راه
goods in pledge کالای گروی
labeled cargo کالای ویژه
economic good کالای اقتصادی
frustrated cargo کالای سرگردان
scaron کالای کمیاب
easy commodity کالای نا مرغوب
smuggled goods کالای قاچاق
smuggled merchandise کالای قاچاق
dead stock کالای بنجل
stolen goods کالای مسروقه
merchandise کالای تجارتی
the goods in question کالای موردبحث
consumer's goods کالای مصرفی
consumer brand کالای پر مصرف
purpose made کالای سفارشی
fakement کالای قلب
consigned inventory کالای امانی
final goods کالای نهائی
normal good کالای عادی
free good کالای رایگان
limited edition کالای محدود
limited editions کالای محدود
contraband کالای قاچاق
import کالای وارده
import کالای رسیده
commodity کالای مصرفی
shoddy کالای تقلبی
imported کالای وارده
staple کالای عمده
imported کالای رسیده
contraband کالای غیرمجاز
importing کالای وارده
importing کالای رسیده
consignment کالای امانی
jetsam کالای اب اورد
consignments کالای امانی
stapled کالای عمده
commodities کالای مصرفی
business goods کالای تولیدی
consumer goods کالای مصرفی
normal good کالای معمولی
shipment [American] کالای ارسالی
delivery کالای ارسالی
consignment کالای ارسالی
flotsam کالای اب اورده
bonded good کالای گمرکی
rip-off کالای قلابی
Contraband goods. کالای قا چاق
rip-offs کالای قلابی
stapling کالای عمده
shop supply وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
inbound cargo کالای تخلیه نشده
inwards واردات کالای رسیده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com