English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
frustrated cargo کالای سرگردان
Other Matches
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
wanderings سرگردان
astray سرگردان
wandering سرگردان
strays سرگردان
stragglers سرگردان
gadabout سرگردان
wanderer سرگردان
runabout سرگردان
forlorn سرگردان
adrift سرگردان
straggler سرگردان
erratic سرگردان
straying سرگردان
mazed سرگردان
discursive سرگردان
vortices سرگردان
dp سرگردان
vortexes سرگردان
runabouts سرگردان
vortex سرگردان
strafes سرگردان
strayed سرگردان
strafed سرگردان
stray سرگردان
strafe سرگردان
straggles سرگردان اواره
stray current جریان سرگردان
wanders سرگردان شدن
straggled سرگردان اواره
straggle سرگردان اواره
derelict ناو سرگردان
stragglers فراری سرگردان
to be in a quandery سرگردان یامتحیرشدن
wanders سرگردان بودن
wandered سرگردان شدن
wandered سرگردان بودن
wander سرگردان شدن
to be on tenters سرگردان بودن
to be on tenter hooks سرگردان بودن
to go a سرگردان شدن
to lead a سرگردان کردن
straggling سرگردان اواره
wander سرگردان بودن
straggler فراری سرگردان
extravagate سرگردان شدن
errantly بطور سرگردان
strays گم شده یا سرگردان .
eddy current جریان سرگردان
to be [left] stranded سرگردان شدن
straying گم شده یا سرگردان .
stray گم شده یا سرگردان .
errant سرگردان حادثه جو
divagate سرگردان شدن
traipsing سرگردان بودن ول گشتن
traipses سرگردان بودن ول گشتن
traipsed سرگردان بودن ول گشتن
traipse سرگردان بودن ول گشتن
erratically بطور سیاریا سرگردان
dodger دور سرگردان جاخالی کن
dodgers دور سرگردان جاخالی کن
ghost signals علایم راداری سرگردان
awash سرگردان بر روی امواج دریا
straggling هرزه روییدن سرگردان بودن
straggles هرزه روییدن سرگردان بودن
roil مخلوط کردن سرگردان شدن
straggled هرزه روییدن سرگردان بودن
straggle هرزه روییدن سرگردان بودن
to knock about سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
chaining اتصال اجزا با استفاده از روش زنجیره سرگردان
loosest توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loose توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
spasur سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
dead stock کالای بنجل
easy commodity کالای نا مرغوب
staple کالای عمده
economic good کالای اقتصادی
normal good کالای معمولی
labeled cargo کالای ویژه
stapling کالای عمده
consignments کالای امانی
commodities کالای مصرفی
commodity کالای مصرفی
shoddy کالای تقلبی
knit goods کالای کش بافت
normal good کالای عادی
naval stores کالای دریایی
consignment کالای امانی
luxury good کالای لوکس
consumer's goods کالای مصرفی
final goods کالای نهائی
class ii property کالای طبقه 2
free good کالای رایگان
frustrated cargo کالای متروکه
business goods کالای تولیدی
general cargo کالای معمولی
bonded good کالای گمرکی
fakement کالای قلب
flotsam کالای اب اورده
consumer goods کالای مصرفی
consumer brand کالای پر مصرف
class i property کالای طبقه 1
end item کالای ضروری
stapled کالای عمده
inferior good کالای پست
in wards کالای رسیده
goods in pledge کالای گروی
goods afloat کالای در راه
consigned inventory کالای امانی
giffen good کالای گیفن
wage good کالای مزدی
the goods in question کالای موردبحث
import کالای وارده
imported کالای رسیده
imported کالای وارده
jetsam کالای اب اورد
limited edition کالای محدود
limited editions کالای محدود
merchandise کالای تجارتی
delivery کالای ارسالی
consignment کالای ارسالی
Contraband goods. کالای قا چاق
rip-offs کالای قلابی
rip-off کالای قلابی
contraband کالای غیرمجاز
contraband کالای قاچاق
purpose made کالای سفارشی
smuggled merchandise کالای قاچاق
shipment [American] کالای ارسالی
smuggled goods کالای قاچاق
scaron کالای کمیاب
importing کالای رسیده
importing کالای وارده
import کالای رسیده
stolen goods کالای مسروقه
finished product کالای اماده فروش
delivery کالای ارسال شده
consignment کالای ارسال شده
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
staple goods کالای بسیار ضروری
stock in trade موجودی کالای مغازه
swag کالای دزدیده شده
the free list صورت کالای بی گمرک
inwards واردات کالای رسیده
inbound cargo کالای تخلیه نشده
importable کالای قابل واردکردن
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
shipment [American] کالای ارسال شده
pilefered shipment کالای حراج شده
dead stock کالای بدون خریدان
perishable کالای سریع الفساد
shipment کالای در حال حمل
velveting کالای مخملی مخمل
perishable کالای فاسد شدنی
commodity market بازار کالای مصرفی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
ban item کالای ممنوع الورود
standards کالای جانشین رزمی
standard کالای جانشین رزمی
shipments کالای در حال حمل
consignee گیرنده کالای ارسالی
scrap heap انبار کالای قراضه
consignment کالای امانت فروش
consignments محموله کالای ارسالی
consignments کالای امانت فروش
scrap-heap انبار کالای قراضه
consignment محموله کالای ارسالی
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
perishable کالای فاسد شونده
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
shipment کالای حمل شده باکشتی
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
common goods کالای مورد نیاز عموم
shipments کالای حمل شده باکشتی
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
exporting بیرون بردن کالای صادره
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
finish stock موجودی کالای ساخته شده
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com