English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
normal good کالای عادی
Other Matches
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
routinize عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
hypermnesia ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
stolen goods کالای مسروقه
dead stock کالای بنجل
limited edition کالای محدود
delivery کالای ارسالی
giffen good کالای گیفن
consumer's goods کالای مصرفی
luxury good کالای لوکس
consignment کالای امانی
goods in pledge کالای گروی
goods afloat کالای در راه
contraband کالای قاچاق
contraband کالای غیرمجاز
merchandise کالای تجارتی
consumer brand کالای پر مصرف
economic good کالای اقتصادی
shipment [American] کالای ارسالی
rip-offs کالای قلابی
end item کالای ضروری
Contraband goods. کالای قا چاق
inferior good کالای پست
free good کالای رایگان
fakement کالای قلب
final goods کالای نهائی
in wards کالای رسیده
rip-off کالای قلابی
easy commodity کالای نا مرغوب
frustrated cargo کالای متروکه
smuggled merchandise کالای قاچاق
frustrated cargo کالای سرگردان
smuggled goods کالای قاچاق
labeled cargo کالای ویژه
knit goods کالای کش بافت
scaron کالای کمیاب
consignment کالای ارسالی
purpose made کالای سفارشی
normal good کالای معمولی
bonded good کالای گمرکی
importing کالای وارده
business goods کالای تولیدی
wage good کالای مزدی
the goods in question کالای موردبحث
class i property کالای طبقه 1
class ii property کالای طبقه 2
flotsam کالای اب اورده
consumer goods کالای مصرفی
importing کالای رسیده
consigned inventory کالای امانی
jetsam کالای اب اورد
shoddy کالای تقلبی
commodity کالای مصرفی
commodities کالای مصرفی
consignments کالای امانی
naval stores کالای دریایی
limited editions کالای محدود
import کالای رسیده
staple کالای عمده
stapled کالای عمده
imported کالای وارده
imported کالای رسیده
general cargo کالای معمولی
import کالای وارده
stapling کالای عمده
standards کالای جانشین رزمی
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
finished product کالای اماده فروش
consignment کالای امانت فروش
consignments محموله کالای ارسالی
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
perishable کالای فاسد شونده
perishable کالای فاسد شدنی
perishable کالای سریع الفساد
commodity market بازار کالای مصرفی
velveting کالای مخملی مخمل
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
consignment محموله کالای ارسالی
consignee گیرنده کالای ارسالی
the free list صورت کالای بی گمرک
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
shipments کالای در حال حمل
consignments کالای امانت فروش
staple goods کالای بسیار ضروری
stock in trade موجودی کالای مغازه
dead stock کالای بدون خریدان
swag کالای دزدیده شده
scrap heap انبار کالای قراضه
scrap-heap انبار کالای قراضه
shipment کالای در حال حمل
ban item کالای ممنوع الورود
inbound cargo کالای تخلیه نشده
pilefered shipment کالای حراج شده
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
delivery کالای ارسال شده
importable کالای قابل واردکردن
consignment کالای ارسال شده
inwards واردات کالای رسیده
standard کالای جانشین رزمی
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
shipment [American] کالای ارسال شده
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
regular عادی
regulars عادی
routinely عادی
routine عادی
gen عادی
routines عادی
customary عادی
uncritically عادی
common عادی
commoners عادی
commonest عادی
wonted عادی
privates عادی
private عادی
naked عادی
run-of-the-mill عادی
uncritical عادی
ordinary عادی
habitual عادی
groovy عادی
normal عادی
run of the mill عادی
unexceptional عادی
exported بیرون بردن کالای صادره
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
shipments کالای حمل شده باکشتی
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
common goods کالای مورد نیاز عموم
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
exporting بیرون بردن کالای صادره
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
shipment کالای حمل شده باکشتی
export بیرون بردن کالای صادره
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
finish stock موجودی کالای ساخته شده
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
normal maintenance محافظت عادی
ordinary shareholder سهامدار عادی
procedure message پیام عادی
regular price قیمت عادی
general creditor طلبکار عادی
private document سند عادی
private decument عقد عادی
average conditions شرایط عادی
habitualness عادی بودن
overage سن عادی را گذرانده
average revenue قیمت عادی
ornary عادی معمولی
normal voltage ولتاژ عادی
normal termination پایان عادی
ornery عادی معمولی
normal range محدوده عادی
normal profit سود عادی
normal price قیمت عادی
the inevitable چیزهای عادی
onery عادی معمولی
matten of course جیز عادی
common block قرقره عادی
common foul خطای عادی
private decument سند عادی
supernormal فوق عادی
in the course of nature بطریق عادی
ordinary income درامد عادی
the common run of men مردمان عادی
ordinary passport پاسپورت عادی
one's self در حال عادی
routine message پیام عادی
in the a way بطریق عادی
macro بطورغیر عادی
matter of course چیز عادی
normal form صورت عادی
eupnoea تنفس عادی
deed under private سند عادی
normal exit درروی عادی
deed under private signature سند عادی
nonsingular matrix ماتریس عادی
common stock سهام عادی
nominal price قیمت عادی
common stocks سهام عادی
deed under private seal سند عادی
ordinary shares سهام عادی
common whipping بست عادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com