Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
the goods in question
کالای موردبحث
Other Matches
in question
موردبحث
topicality
موضوع موردبحث روز
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
bioecology
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
stapling
کالای عمده
consumer goods
کالای مصرفی
flotsam
کالای اب اورده
stolen goods
کالای مسروقه
bonded good
کالای گمرکی
purpose made
کالای سفارشی
stapled
کالای عمده
staple
کالای عمده
final goods
کالای نهائی
consignments
کالای امانی
commodities
کالای مصرفی
consignment
کالای امانی
commodity
کالای مصرفی
shoddy
کالای تقلبی
smuggled merchandise
کالای قاچاق
scaron
کالای کمیاب
smuggled goods
کالای قاچاق
normal good
کالای عادی
normal good
کالای معمولی
goods in pledge
کالای گروی
goods afloat
کالای در راه
giffen good
کالای گیفن
general cargo
کالای معمولی
easy commodity
کالای نا مرغوب
economic good
کالای اقتصادی
frustrated cargo
کالای متروکه
frustrated cargo
کالای سرگردان
end item
کالای ضروری
free good
کالای رایگان
dead stock
کالای بنجل
in wards
کالای رسیده
inferior good
کالای پست
business goods
کالای تولیدی
naval stores
کالای دریایی
luxury good
کالای لوکس
class i property
کالای طبقه 1
class ii property
کالای طبقه 2
labeled cargo
کالای ویژه
knit goods
کالای کش بافت
consigned inventory
کالای امانی
consumer brand
کالای پر مصرف
consumer's goods
کالای مصرفی
fakement
کالای قلب
shipment
[American]
کالای ارسالی
import
کالای رسیده
import
کالای وارده
imported
کالای رسیده
imported
کالای وارده
rip-offs
کالای قلابی
wage good
کالای مزدی
merchandise
کالای تجارتی
delivery
کالای ارسالی
limited editions
کالای محدود
Contraband goods.
کالای قا چاق
rip-off
کالای قلابی
limited edition
کالای محدود
consignment
کالای ارسالی
contraband
کالای قاچاق
jetsam
کالای اب اورد
contraband
کالای غیرمجاز
importing
کالای رسیده
importing
کالای وارده
finished product
کالای اماده فروش
commodity market
بازار کالای مصرفی
commercial loading
بارگیری کالای تجارتی
shipment
[American]
کالای ارسال شده
dead stock
کالای بدون خریدان
delivery
کالای ارسال شده
importable
کالای قابل واردکردن
inbound cargo
کالای تخلیه نشده
wreckage
کالای بازیافتی از کشتی و.....
inwards
واردات کالای رسیده
consignee
گیرنده کالای ارسالی
consignments
محموله کالای ارسالی
consignment
کالای ارسال شده
swag
کالای دزدیده شده
standard
کالای جانشین رزمی
consignments
کالای امانت فروش
velveting
کالای مخملی مخمل
standards
کالای جانشین رزمی
consignment
کالای امانت فروش
consignment
محموله کالای ارسالی
shipments
کالای در حال حمل
to make a market of
با کالای دیگرمعاوضه کردن
shipment
کالای در حال حمل
staple goods
کالای بسیار ضروری
stock in trade
موجودی کالای مغازه
scrap-heap
انبار کالای قراضه
scrap heap
انبار کالای قراضه
the free list
صورت کالای بی گمرک
secondary item
کالای تدارکاتی فرعی
we d. in silks
ما کالای ابریشمی میفروشیم
ban item
کالای ممنوع الورود
opportunity cost
هزینههای کالای تولیدی
we ran out of these goods
این کالای ما تمام شد
perishable
کالای سریع الفساد
perishable
کالای فاسد شدنی
perishable
کالای فاسد شونده
permit goods coveredby
کالای موضوع پروانه
pilefered shipment
کالای حراج شده
r. ofanyone's chattles
پس دادن کالای کسی
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
found shipment
کالای بدون بارنامه یا رسید
pilefered shipment
کالای فرسوده حراج شده
ocean manifest
بارنامه حمل کالای دریایی
ship ton
وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
merchandies
معامله کردن کالای تجارتی
finish stock
موجودی کالای ساخته شده
common goods
کالای مورد نیاز عموم
export
بیرون بردن کالای صادره
shipment
کالای حمل شده باکشتی
shipments
کالای حمل شده باکشتی
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
exporting
بیرون بردن کالای صادره
jettison
بدریا ریزی کالای کشتی
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
jettisoned
بدریا ریزی کالای کشتی
contract shipment number
شماره بارنامه کالای ارسالی
jettisons
بدریا ریزی کالای کشتی
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
bulk cargo
کالای بسته بندی نشده
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
jettisoning
بدریا ریزی کالای کشتی
exported
بیرون بردن کالای صادره
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
complete substitution
وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
sea borne goods
کالای حمل شده بوسیله دریا
stolen goods
مال دزدی کالای دزدیده شده
inbound cargo
کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
to take inventory
صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
wreckage piece
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
exclusion principle
درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
bulk carriers
کشتی که کالای فله حمل مینماید
fixed supply
ذخیره معین کالای فاسد شدنی
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
stapling
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
stapled
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
staple
کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
bulk carrier
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
tie in sales
فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
bulk carriers
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
shipments
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
spot sale
فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
shipment
ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
general stores
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
cost of sales
قیمت تمام شده کالای فروش رفته
obligated stocks
کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
dock warrant
سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
durable goods
کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
efficiency point
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
standard
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
end item
وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
gold export point
قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
wreck
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecking
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks
کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standard
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standards
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
launch
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie-ins
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
caveat venditor
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
launches
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched
جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
lead time
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
tie in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in
فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
salvaged
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaging
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
slot machine
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
salvages
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
slot machines
ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
panopticon
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
break up value
قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
income velocity
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
preferentialism
اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
particular lien
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
owelty
سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
buyer's over
حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
delivered at frontier
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
captain a protest
افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
cross elasticity of demand
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
marine express
کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com