Dictiornary-Farsi | کاملا شامل هر چیز یا هرکس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
all round	کاملا شامل هر چیز یا هرکس


Other Matches

everone a to his rank	هرکس بقدرمرتبه اش هرکس بفراخورحالش
every man jack	هرکس
every man	هرکس
whomso	هرکس که
every	هرکس
everybody	هرکس
whosoever	هرکس که
everyone	هرکس
anyone	هرکس
anyplace	هرکس
with the best of them <idiom>	به خوبی هرکس
whoso	هر کسی که هرکس که
Dutch	:هرکس بخرج خود
whoeer	هرکه هرانکه هر انکس که هرکس
every man is a for his action	هرکس مسئول کردارخویش است
world is one's oyster <idiom>	هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
leprechaun	جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
words of limitation	الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
First come first served.	هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
maintenance of membership	هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
Inc	شامل
containing	شامل
including	شامل
inclusive	شامل
far-reaching	شامل
in-	شامل
sweeping	شامل
comprising	شامل
covering	شامل
self inclusive	شامل
in	شامل
apply	شامل شدن
includable	شامل کردنی
applying	شامل شدن
ineligible	شامل نشدنی
bimillenary	شامل دوهزار
engirdle	شامل بودن
retrospect	شامل گذشته
butyraceous	شامل کره
butyric	شامل کره
engird	شامل بودن
comprises	شامل بودن
embracing	شامل بودن
embraces	شامل بودن
embraced	شامل بودن
embrace	شامل بودن
applies	شامل شدن
comprised	شامل بودن
comprise	شامل بودن
inclusive or	یای شامل
includible	شامل کردنی
do with <idiom>	شامل شدن
trinomial	شامل سه نام
excluding	شامل نشدن
encompasses	شامل بودن دربرگرفتن
encompassing	شامل بودن دربرگرفتن
exclusion	عمل شامل نشدن
encompassed	شامل بودن دربرگرفتن
excludes	شامل نشدن یا جداشدن
exclude	شامل نشدن یا جداشدن
encompass	شامل بودن دربرگرفتن
exclusive	آنچه شامل نمیشود
exhaustive	شامل تمام جرئیات
across the board	شامل تمام طبقات
retroact	شامل گذشته شدن
terraqueous	شامل خشکی ودریا
ex post facto	شامل اصول گذشته
plenary	شامل تمام اعضاء
plenaries	شامل تمام اعضاء
echaustive	شامل همهء جزئیات
inclusive or gate	دریچه یای شامل
intraspecies	شامل گروه بخصوصی
intraspecific	شامل گروه بخصوصی
over all	شامل همه چیز
Is breakfast included?	آیا شامل صبحانه هم میشود؟
with average	شامل خسارات خصوصی وجزئی
thetic	وابسته به یا شامل پایان نامه
tenementary	شامل ملک استیجاری اپارتمانی
retroactively	چنانکه شامل گذشته شود
gnomic	شامل پند و ضرب المثل
contains	شامل بودن خودداری کردن
interface	که شامل : کانال ورودی /خروجی
interfaces	که شامل : کانال ورودی /خروجی
contain	شامل بودن خودداری کردن
contained	شامل بودن خودداری کردن
entailing	شامل بودن فراهم کردن
tetrahydrate	ترکیب شیمیایی شامل چهارمولکول اب
fullest	کامل یا شامل همه چیز
thetical	وابسته به یا شامل پایان نامه
full	کامل یا شامل همه چیز
toffee	اب نبات شامل شکر زردوشیره
apodictic	شامل یا مستلزم بیان حقیقت
entail	شامل بودن فراهم کردن
entailed	شامل بودن فراهم کردن
entails	شامل بودن فراهم کردن
defensive	منطقه دفاعی شامل دروازه
tetraethyl	شامل چهاردسته اتیل در هرملکول
toffy	اب نبات شامل شکر زردوشیره
toffees	اب نبات شامل شکر زردوشیره
apodeictic	شامل یا مستلزم بیان حقیقت
scot ant lot	کاملا
root and branch	کاملا
to perfection	کاملا
to a turn	کاملا
utterly	کاملا
to a t	کاملا
to the full	کاملا
partitur	کاملا
partitura	کاملا
completely <adv.>	کاملا
purely	کاملا"
absolutely	کاملا"
egregiously	کاملا
to the quick	کاملا
well <adv.>	کاملا
replete	کاملا پر
richly	کاملا"
fully	کاملا
intoto	کاملا
hand and foot	کاملا
teetotally	کاملا
all around	کاملا
in full	کاملا
absolutely dry	کاملا
in its entirety	کاملا
brand new	کاملا نو
absolutely <adv.>	کاملا
thru	کاملا
comprehensive <adv.>	کاملا
to its full extent <adv.>	کاملا
smacked	کاملا
jam-packed	کاملا پر
sopping	کاملا
perfectly	کاملا"
exactly	کاملا
entirely	کاملا
de-	کاملا
open-and-shut	کاملا
spanking	کاملا
smacks	کاملا
open and shut	کاملا
stone deaf	کاملا کر
sounds	کاملا
soundest	کاملا
wholly	کاملا
quite [completely, perfectly] <adv.>	کاملا
definitely <adv.>	کاملا
altogether	کاملا
smack	کاملا
by all means <adv.>	کاملا
spankings	کاملا
whole hog	کاملا
sounded	کاملا
sound	کاملا
thoroughly	کاملا"
quite	کاملا
totally	کاملا
english sonnet	غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
apply	درخواست کردن شامل حال بودن
applying	درخواست کردن شامل حال بودن
applies	درخواست کردن شامل حال بودن
this proverb is not a to him	این مثل شامل حال اونیست
turki	زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
twinkle box	دستگاه ورودی شامل حس کنندههای نوری
turkic	زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
motorola	سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
interactive	قالبها و خصوصیات فرد را شامل میشود
sclav ect	عضو نژادی که شامل مردم خاوراروپاباشد
except	مکان دهی و ادغام شامل نیست
bumf	اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
stone blind	کاملا کور
armed to the teeth	کاملا` مسلح
in all seriousness <adv.>	کاملا جدی
quite seriously <adv.>	کاملا جدی
broad a wake	کاملا بیدار
stone broke	کاملا ورشکست
four-square	کاملا مربع
fully automatic	کاملا" خودکار
span new	کاملا تازه
bang on	کاملا درستوصحیح
heavily armed	کاملا مسلح
to a T <idiom>	کاملا،دقیقا
inextenso	کاملا بلند
perfectly elastic	کاملا با کشش
put across <idiom>	کاملا فهمیدن
full duplex	کاملا" دو رشتهای
full duplex	کاملا دو رشتهای
down to the ground	ازهرحیث کاملا
head over heels <idiom>	کاملا ،عمیقا
evolute	کاملا روییده
zonked	کاملا خسته
fitting allowance	کاملا" اندازه
for all the world like	کاملا` شبیه
full blown	کاملا افراشته
point device	کاملا راست
fit like a glove <idiom>	کاملا مناسب
chock-a-block	کاملا کشیده
close up	کاملا افراشته
dead even	کاملا مساوی
absolute dry	کاملا" خشک