Dictiornary-Farsi | کاملا ورشکست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
stone broke	کاملا ورشکست


Other Matches

busted	ورشکست شدن ورشکست کردن
busts	ورشکست شدن ورشکست کردن
busting	ورشکست شدن ورشکست کردن
bust	ورشکست شدن ورشکست کردن
broke	ورشکست
go bankrupt	ورشکست شدن
fails	ورشکست شدن
failed	ورشکست شدن
fail	ورشکست شدن
to go up	ورشکست خوردن
bankrupted	ورشکست کردن وشدن
bankrupt	ورشکست کردن وشدن
bankrupting	ورشکست کردن وشدن
bankrupts	ورشکست کردن وشدن
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
to break a firm	ورشکست شدن یک شرکت
smashes	پرس کردن ورشکست شدن
take a bath <idiom>	ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
smash	پرس کردن ورشکست شدن
to declare oneself bankrupt	خود را ورشکست اعلان کردن
to go to the wall	درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
de-	کاملا
purely	کاملا"
to perfection	کاملا
spankings	کاملا
spanking	کاملا
to the full	کاملا
replete	کاملا پر
absolutely	کاملا"
whole hog	کاملا
jam-packed	کاملا پر
in full	کاملا
completely <adv.>	کاملا
utterly	کاملا
to a turn	کاملا
scot ant lot	کاملا
root and branch	کاملا
partitura	کاملا
partitur	کاملا
intoto	کاملا
in its entirety	کاملا
teetotally	کاملا
to the quick	کاملا
egregiously	کاملا
well <adv.>	کاملا
brand new	کاملا نو
hand and foot	کاملا
all around	کاملا
absolutely dry	کاملا
to a t	کاملا
definitely <adv.>	کاملا
smacks	کاملا
smacked	کاملا
smack	کاملا
exactly	کاملا
perfectly	کاملا"
sounds	کاملا
soundest	کاملا
sounded	کاملا
open and shut	کاملا
open-and-shut	کاملا
totally	کاملا
by all means <adv.>	کاملا
stone deaf	کاملا کر
absolutely <adv.>	کاملا
entirely	کاملا
thoroughly	کاملا"
comprehensive <adv.>	کاملا
to its full extent <adv.>	کاملا
sound	کاملا
wholly	کاملا
quite	کاملا
richly	کاملا"
thru	کاملا
sopping	کاملا
altogether	کاملا
fully	کاملا
quite [completely, perfectly] <adv.>	کاملا
perfectly elastic	کاملا با کشش
dead center <idiom>	کاملا وسط
outright	کاملا بیدرنگ
outrightly	کاملا بیدرنگ
inextenso	کاملا بلند
chock-a-block	کاملا کشیده
wide awake	کاملا بیدار
wide-awake	کاملا بیدار
dead as a doornail <idiom>	کاملا مرده
fit like a glove <idiom>	کاملا مناسب
chock-a-block	کاملا افراشته
to a T <idiom>	کاملا،دقیقا
come full circle <idiom>	کاملا برعکس
four-square	کاملا مربع
air dry	کاملا خشک
zonked	کاملا خسته
stone blind	کاملا کور
span new	کاملا تازه
bang on	کاملا درستوصحیح
put across <idiom>	کاملا فهمیدن
head over heels <idiom>	کاملا ،عمیقا
point device	کاملا راست
heavily armed	کاملا مسلح
identical	کاملا" برابر
armed to the teeth	کاملا` مسلح
absolute dry	کاملا" خشک
close-up	کاملا افراشته
kaput	کاملا شک ست خورده
due	درست کاملا"
quite seriously <adv.>	کاملا جدی
close up	کاملا افراشته
close-ups	کاملا افراشته
in all seriousness <adv.>	کاملا جدی
broad a wake	کاملا بیدار
down to the ground	ازهرحیث کاملا
full blown	کاملا افراشته
full duplex	کاملا" دو رشتهای
full duplex	کاملا دو رشتهای
dead even	کاملا مساوی
full-suspension <adj.>	کاملا معلق
for all the world like	کاملا` شبیه
fitting allowance	کاملا" اندازه
evolute	کاملا روییده
fully automatic	کاملا" خودکار
another kettle of fish <idiom>	کاملا متفاوت از دیگری
full-suspension bike	دوچرخه کاملا معلق
well-done steak	استیک کاملا پخته
That's quite enough.	اون کاملا کافیه.
utters	باعلی درجه کاملا
to be absolutely determined	کاملا مصمم بودن
far cry <idiom>	چیزی کاملا متفاوت
brand new <idiom>	کاملا تازه وجدید
birthday suit <idiom>	کاملا لخت وبرهنه
to read over something	چیزی را کاملا خواندن
to wreck	کاملا خراب کردن
It's all over.	همه اش [کاملا] تمام شد.
a whole new ball game <idiom>	یک ماجرای کاملا متفاوت
to read through something	چیزی را کاملا خواندن
computer integrated manufactureing	کارخانه کاملا" اتوماتیک
perfectly elastic supply	عرضه کاملا با کشش
perfectly inelastic demand	تقاضای کاملا بی کشش
perfectly inelastic supply	عرضه کاملا بی کشش
wide	پرت کاملا باز
through	از اغاز تا انتها کاملا
smashup	کاملا خرد شده
ignoramus	شخص کاملا بی سواد
wear out	کاملا خسته کردن
ignoramuses	شخص کاملا بی سواد
routs	کاملا شکست دادن
routed	کاملا شکست دادن
utter	باعلی درجه کاملا
uttered	باعلی درجه کاملا
absorb	کاملا فرو بردن
perfectly elastic demand	تقاضای کاملا با کشش
rout	کاملا شکست دادن
he is the very moral	کاملا مانند است به
It was a complete surprise to me .	کاملا" غافلگیر شدم
in perfect trim	کاملا اراسته یا اماده
full duplex channel	مجرای کاملا دو رشتهای
widest	پرت کاملا باز
wider	پرت کاملا باز
engrossed	کاملا اشغال شده
In perfect condition (shape).	کاملا" صحیح وسالم
bright luster	صیقل کاری کاملا" براق
to compare apples and oranges <idiom>	چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
appressed	کاملا نزدیک و مجاور چیزی
perfects	کاملا درست و بدون غلط
We know it for a fact that…	برایمان کاملا" معلوم است که ...
It's Lombard Street to a China orange. <idiom>	کاملا مسلم وقطعی است.
unfledged	پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
all round	کاملا شامل هر چیز یا هرکس
That's sheer madness.	کاری کاملا ابلهانه ای است.
blasius flow	جریان کاملا لایهای تئوریکی
swear by <idiom>	کاملا از چیزی اطمینان داشتن
rub out <idiom>	کاملا ویرا کردن ،کشتن
perfects	کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting	کاملا درست و بدون غلط
fit as a fiddle <idiom>	روپا ،کاملا تندرست وسلامت
fall over oneself <idiom>	کاملا مشتاق انجام کاری
dead set against something <idiom>	کاملا مصمم در انجام کاری
I read through the letter.	من این نامه را کاملا میخوانم.
perfecting	کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected	کاملا درست و بدون غلط
perfected	کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect	کاملا درست و بدون غلط
perfect	کاملا رسیده تکمیل کردن
to knock somebody's socks off <idiom> <verb>	کسی را کاملا غافلگیر کردن
to eat somebody alive	کسی را کاملا شکست دادن
to blow somebody's mind <idiom> <verb>	کسی را کاملا غافلگیر کردن
to bowl somebody over <idiom> <verb>	کسی را کاملا غافلگیر کردن
to eat somebody alive	بر کسی کاملا غلبه شدن
much	خیلی بزرگ کاملا رشد کرده
Her eyes spoke volumes of despair.	در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
perfect	ساختن چیزی که کاملا درست است
I agree with you completely.	من کاملا با نظر شما موافق هستم.
wear out <idiom>	پوشیدن چیزی تا کاملا بیفایده شود
perfected	ساختن چیزی که کاملا درست است
perfects	ساختن چیزی که کاملا درست است
perfecting	ساختن چیزی که کاملا درست است
You can say that again.	من کاملا با چیزی که گفتی موافقم. [اصطلاح]
to be groomed in all finery	با جامه رسمی جشن کاملا آراستن
His jealousy is completely uncalled-for.	حسادت او [مرد] کاملا بی ربط است.