Dictiornary-Farsi | کامل شاه لوله | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
main	کامل شاه لوله


Other Matches

intubate	لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
hosing	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose	لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate	بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil	لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
muzzle burst	ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
breech end	انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube	لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
full scale	باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case	جعبه کامل خشاب کامل
full annealing	بازپخت کامل تاباندن کامل
cannons	لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon	لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring	حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens	لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni	رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
to pipeline	با خط لوله لوله کشی کردن
oviduct	لوله رحمی لوله فالوپ
spigot	لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
water pipe	لوله مخصوص لوله کشی اب
sockets	بست لوله دوراهی لوله
angle of depression	میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets	وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube	لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
imago	حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough	بطور کامل کامل
back to battery	برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
collimating sight	دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
angle of traverse	زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
large	کامل
totalled	کامل
stark	کامل
saturation	کامل
echaustive	کامل
main	کامل
unabridged	کامل
entire	کامل
full-fledged	کامل
empennage	دم کامل
full	کامل
in a entireness of state	کامل
larger	کامل
exacted	کامل
unqualified	کامل
totalling	کامل
absolutes	کامل
searching	کامل
self-contained	کامل
fullest	کامل
plenaries	کامل
plenary	کامل
wall-to-wall	کامل
exacts	کامل
largest	کامل
starker	کامل
starkest	کامل
of ripe years	کامل
starkly	کامل
unmitigated	کامل
absolute	کامل
full fledged	کامل
completing	کامل
exact	کامل
all-out	کامل
total	کامل
complete	کامل
totaled	کامل
perfected	کامل
totaling	کامل
perfects	کامل
perfecting	کامل
completed	کامل
semibreve	نت کامل
completes	کامل
semibreves	نت کامل
totals	کامل
perfect	کامل
prepotence	قدرت کامل
plenarily	بطور کامل
total score	نمره کامل
prepotency	قدرت کامل
strict profile	نیمرخ کامل
full production	تولید کامل
total porosity	تخلخل کامل
accomplished	کامل شده
finishes	کامل کردن
out and out	کامل سرتاسر
U-turns	دور کامل
finish	کامل کردن
utmost good faith	با صداقت کامل
pure competition	رقابت کامل
prompt radiation	تشعشع کامل
star program	برنامه کامل
ripens	کامل شدن
ripening	کامل شدن
intact	سالم کامل
willie waught	یک جرعه کامل
total charge	بارگذاری کامل
fuller	کامل تر تمام تر
total function	تابع کامل
partial	نیمه کامل
detailing	شرح کامل
detail	شرح کامل
panoply	سلاح کامل
out-and-out	کامل سرتاسر
panoply	زره کامل
changeover	دگرگونی کامل
through rate	نرخ کامل
ripened	کامل شدن
ripen	کامل شدن
revolution	یک دوره کامل
U-turn	دور کامل
changeovers	دگرگونی کامل
the fullness of time	زمان کامل
totalize	کامل کردن
uberrima fides	صراحت کامل
revolutions	یک دوره کامل
uncomplimentary	غیر کامل
thoro	کامل تمام
unperfect	غیر کامل
elaborately	بطور کامل
hip and thigh	بطور کامل
full justification	تطابق کامل
full frame	قاب کامل
full employment	اشتغال کامل
full command	اداره کامل
full command	کنترل کامل
full bodied money	پول کامل
full load	بار کامل
full load	فرفیت کامل
blackbody	تابشگر کامل
hohlraum	تابشگر کامل
full word	کلمه کامل
full step	گام کامل
full step	یک قدم کامل
full speed	سرعت کامل
full section	برش کامل
full mobilization	بسیج کامل
full blown	تمام کامل
full annealing	کامل گداختن
full annealing	بازپخت کامل
completely specified	با تعیین کامل
completeness check	تطبیق کامل
comprehensive insurance	بیمه کامل
empery	سلطه کامل
conversance	اگاهی کامل
conversance	اشنایی کامل
conversancy	اگاهی کامل
conversancy	اشنایی کامل
complete substitution	جانشین کامل
complete sound	فشنگ کامل
foud royant a	سکته کامل
flying colors	توفیق کامل
fletcherism	وجویدن کامل ان
fixed round	فشنگ کامل
complementary color	رنگ کامل
complete ditch	گود کامل
complete graph	گراف کامل
complete inventory	موجودی کامل
dismounted defilade	اختفاء کامل
amain	باسرعت کامل
pervestigation	جستجوی کامل
perfect liquid	نقدینه کامل
perfect information	اطلاعات کامل
perfect gas	گاز کامل
perfect fluid	سیال کامل
perfect competition	رقابت کامل
payment in full	پرداخت کامل
partitura	قطعه کامل
perfect market	بازار کامل
perfect monopoly	انحصار کامل
perquisition	جستجوی کامل
integer	عدد کامل
integers	عدد کامل
perfecting bail competition	رقابت کامل
present perfect tense	ماضی کامل
perfect tense	ماضی کامل
perfect score	امتیاز کامل
perfect radiator	تابنده کامل
partitur	قطعه کامل
complete ditch	گودبرداری کامل
pappus	حقه کامل گل
clamp	بست کامل
clamped	بست کامل
clamping	بست کامل
clamps	بست کامل
ideal radiator	تابشگر کامل
ideal dielectric	عایق کامل
hunky dory	بارضایت کامل
all in price	بهای کامل
low tide or water	جزر کامل
mature system	سیستم کامل
overall safety	ایمنی کامل
orbicular	مدور کامل
absolute	کامل قطعی
absolutes	کامل قطعی
hot	امادگی کامل

main