Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
recompile
کامپایل مجدد
Other Matches
metacompilation
کامپایل یک برنامه که سایر برنامه را هم در حین اجرا کامپایل میکند
charge
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
compile
کامپایل
compilations
کامپایل
compiled
کامپایل
compiling
کامپایل
compilation
کامپایل
compiles
کامپایل
compile time
زمان کامپایل
compile language
زبان کامپایل
compilation time
زمان کامپایل
compilations
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
compilation
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
phases
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
machines
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machined
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
source
کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
phase
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phased
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
compile and go
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
compiling
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compile
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
posted
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
developments
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
post
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posts
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
compilations
زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
compilation
زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
post-
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
metacompilation
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objected
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objecting
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
direct objects
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
preprocessor
نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
recompile
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
syntax
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
self compiling compiler
کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
log
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
compiler
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
compiled
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
lexical analysis
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
reflorescence
مجدد
renewed
مجدد
furthers
مجدد
furthering
مجدد
furthered
مجدد
further
مجدد
further on
مجدد
furthermore
مجدد
second
مجدد
seconded
مجدد
seconding
مجدد
seconds
مجدد
recreation
خلق مجدد
recount
شمارش مجدد
recounted
شمارش مجدد
recounting
شمارش مجدد
recounts
شمارش مجدد
reassurance
اطمینان مجدد
revisit
ملاقات مجدد
recreations
خلق مجدد
reorganization
تشکیلات مجدد
replenishes
پرکردن مجدد
recurrences
رویدادن مجدد
recurrence
رویدادن مجدد
restatements
بیان مجدد
restatement
بیان مجدد
reassurances
اطمینان مجدد
rallies
اجتماع مجدد
rally
اجتماع مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
revisited
ملاقات مجدد
reorganization
سازماندهی مجدد
replenish
پرکردن مجدد
subdivisions
تقسیم مجدد
subdivision
تقسیم مجدد
reissues
چاپ مجدد
reissuing
چاپ مجدد
remanded
بازداشت مجدد
remanding
بازداشت مجدد
remands
بازداشت مجدد
replenish
تدارک مجدد
replenished
پرکردن مجدد
revisiting
ملاقات مجدد
revisits
ملاقات مجدد
reissue
چاپ مجدد
replenishing
تدارک مجدد
replenishing
پرکردن مجدد
replenishes
تدارک مجدد
reissued
چاپ مجدد
replenished
تدارک مجدد
remand
بازداشت مجدد
retaking
گرفتن مجدد
resorption
مکیدن مجدد
reshipment
حمل مجدد
resale
حراج مجدد
resale
فروس مجدد
rerun
اجرای مجدد
republication
انتشار مجدد
reporduce
تولید مجدد
reoccur
فهور مجدد
renegotiation
مذاکره مجدد
renascence
زندگی مجدد
remotion
حرکت مجدد
reinterpretation
تفسیر مجدد
reintegration
استقرار مجدد
restart
شروع مجدد
resupply
اماد مجدد
retakes
گرفتن مجدد
retaken
گرفتن مجدد
retake
گرفتن مجدد
re-runs
نمایش مجدد
re-running
نمایش مجدد
re-run
نمایش مجدد
re-ran
نمایش مجدد
comebacks
دستیابی مجدد
comeback
دستیابی مجدد
retread process
تعمیر مجدد
retransmission
ارسال مجدد
retransmission
مخابره مجدد
resurvey
بررسی مجدد
reinsurance
بیمه مجدد
reinfection
عفونت مجدد
reconversion
گرایش مجدد
regeneracy
تولید مجدد
recaption
توقیف مجدد
reapparition
فهور مجدد
reallocation
تخصیص مجدد
reactivation
فعالیت مجدد
re establishment
تاسیس مجدد
re claim
تقاضای مجدد
re attachment
توقیف مجدد
crossecheck
مقابله مجدد
after shrinkage
انقباض مجدد
reproductions
تولید مجدد
reproduction
تولید مجدد
reconveyance
اعاده مجدد
reconviction
محکومیت مجدد
recoupment
کسب مجدد
regelation
انجماد مجدد
reformat
فرمت مجدد
reexport
صادرات مجدد
reentrance
دخول مجدد
reenlistment
سربازگیری مجدد
reeducation
تربیت مجدد
reebtry
تملک مجدد
reebtry
دخول مجدد
reebtry
ورود مجدد
redirection
راهنمایی مجدد
rededication
تقدیم مجدد
rededication
اهدا مجدد
recrystallization
تبلور مجدد
reinforcement
وضع مجدد
redistribution
توزیع مجدد
rearrangements
ترتیب مجدد
reorganizing
تشکیلات مجدد
reorganizes
سازماندهی مجدد
reorganizes
تشکیلات مجدد
reorganized
تشکیلات مجدد
reorganize
سازماندهی مجدد
reorganize
تشکیلات مجدد
rearrangement
ترتیب مجدد
reversion
ترجمه مجدد
reorganising
سازماندهی مجدد
reorganising
تشکیلات مجدد
repayments
پرداخت مجدد
reorganises
سازماندهی مجدد
reorganises
تشکیلات مجدد
reorganised
سازماندهی مجدد
regenerate
تولید مجدد
reorganizing
سازماندهی مجدد
repaint
رسم مجدد
redrew
رسم مجدد
redraws
رسم مجدد
re-examination
بازپرسی مجدد
redrawing
رسم مجدد
redraw
رسم مجدد
restoration
استقرار مجدد
rehearsals
تکرار مجدد
remarriage
ازدواج مجدد
remarriages
ازدواج مجدد
rehearsal
تکرار مجدد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com