Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (14 milliseconds)
English
Persian
source computer
کامپیوتر منبع
Search result with all words
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
naming services
روش انتساب نام یکتا به هر کاربر یا گره یا کامپیوتر در شبکه که به سایر کاربران امکان دستیابی به منبع اشتراکی بدهد در یک شبکه گسترده 9
processor
پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
read in
ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
Other Matches
ups
منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply
منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source
منبع خطی منبع شبکه
minicomputer
کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
upload
1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
mini
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
remotest
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remoter
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
assembler
اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
slave
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaved
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaves
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
load module
یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
literate
قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
slaving
کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
processor
استفاده از چندین کامپیوتر کوچک در ایستگاههای کاری مختلف به جای یک کامپیوتر مرکزی
downsize
انتقال یک شرکت از یک سیستم کامپیوتر بر پایه کامپیوتر mainframe مرکزی به محیط شبکه .
interfacing
سخت افزار یا نرم افزاری که واسط بین دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و وسیله است
host computers
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computer
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
identification
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
identification
حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
CTR
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترلی به کامپیوتر می فرستد
naive user
شخصی که می خواهد کاری را با کامپیوتر انجام دهد امافاقد تجربه لازم برای برنامه نویسی با کامپیوتر میباشد
preprocessor
کامپیوتر کوچک که برخی پردازشهای ابتدایی روی داده خام انجام میدهد پیش از ارسال آن به کامپیوتر اصلی
output
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
outputs
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
layers
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layer
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
infra red link
سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
computing
مربوط به کامپیوتر یا اجرا روی کامپیوتر ها
special purpose computer
کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
number cruncher
کامپیوتر کاملا" عددی کامپیوتر محاسباتی
applebus
امکان میدهد که به سایرکامپیوترها وصل شده و یک شبکه ایجاد کند تا اطلاعات یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگرانتقال یابدیک دستگاه بیرونی که به ریزکامپیوتر ACINTOSH
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
voice grade channel
ارتباطات کامپیوتر به کامپیوتر بااستفاده از خطوط عادی بکاربرده شده در ارتباطات تلفنی مجرای از دریچه صدایی
automonitor
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
three address computer
کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
main memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
primary memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main store
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
computer memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
hotbed
منبع
pooled
منبع
pool
منبع
fountain
منبع
hotbeds
منبع
origin
منبع
fountains
منبع
origins
منبع
wellspring
منبع
pools
منبع
water supply
منبع اب
rootstock
منبع
supply
منبع
supplied
منبع
supplying
منبع
head spring
منبع
small reservoir at well top
منبع
resource
منبع
fount
منبع
source code
کد منبع
water supplies
منبع اب
resourc
منبع
reference
منبع
receptacles
منبع
source
منبع
cistern
منبع
cisterns
منبع
receptacle
منبع
cistern
منبع اب
cisterns
منبع اب
references
منبع
water system
منبع اب
remoter
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
bootstrap
مجموعه دستوراتی که پیش از بار شدن برنامه توسط کامپیوتر اجرا میشود که معمولاگ سیستم عامل را بار میکند وقتی که کامپیوتر روشن میشود
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
RPC
روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
voltage source
منبع ولتاژ
elevated tanke
منبع اب هوائی
resource sharing
اشتراک منبع
cold water supply
منبع ابسرد
elevator boot
منبع بالابر
resource allocation
اختصاص منبع
second source
منبع دوم
source of power
منبع قدرت
source listing
لیست منبع
resource management
مدیریت منبع
resource file
فایل منبع
noises
منبع تغذیه
current supply
منبع جریان
wellhead
منبع چشمه
data source
منبع داده
electron emitter
منبع الکترون
mains supply
منبع شبکه
magnetic storage
منبع مغناطیسی
source language
زبان منبع
source document
سند منبع
source data
دادههای منبع
source
منبع منشاء
voltage source
منبع قدرت
voltage source
منبع الکتریسیته
cold body
منبع سرد
message source
منبع پیام
grid bias supply
منبع ولتاژشبکه
resource
منبع ممر
source
منبع برق
heat supply
منبع حرارتی
original
منبع سرچشمه
originals
منبع سرچشمه
power supply
منبع تغذیه
power supply
منبع انرژی
light point
منبع روشنایی
image source
منبع تصویر
illuminant
منبع نور
light source
منبع نور
aliunde
از منبع دیگر
power supplay
منبع تغذیه
thermal reservoir
منبع گرمایی
agency of communications
منبع ارتباط
thermal reservoir
منبع گرما
store of value
منبع ارزش
incandescent source
منبع ملتهب
fountainhead
منبع خبر
isogenous
دارای یک منبع
power source
منبع قدرت
power supplay
منبع قدرت
system resource
منبع سیستم
information source
منبع اطلاعات
word of mouth
<idiom>
از منبع موثق
source program
برنامه منبع
attack origine
محل یا منبع تک
mines
منبع مامن
source of power
منبع انرژی
radiation source
منبع تشعشع
mined
منبع مامن
mine
منبع مامن
energizer
منبع انرژی
noise
منبع تغذیه
lighting source
منبع روشنایی
excitation source
منبع برانگیختگی
cooling water supply
منبع اب سرد
source routine
روال منبع
source register
ثبات منبع
neutron source
منبع نوترون
energy supply
منبع انرژی
authority
منبع موثق
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
stored program computer
کامپیوتر با برنامه انباشته کامپیوتر با برنامه ذخیره شده
authority
منبع صحیح و موثق
turn-off
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
internal power supply
منبع تغذیه داخلی
site of the find
منبع
[باستان شناسی]
archeological site
منبع
[باستان شناسی]
voltage source
منبع فشار الکتریکی
turn off
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
electronic power supply
منبع تغذیه الکترونیکی
information resource management
مدیریت منبع اطلاعات
adscititious
دارای منبع خارجی
low voltage supply
منبع فشار ضعیف
light source colour
رنگ منبع نور
line source
منبع خطی شکل
low frequency source
منبع فرکانس پایین
switch
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
gravy trains
منبع در امد نامشروع
non renewable resource
منبع تجدید ناپذیر
non renewable resource
منبع بازگشت ناپذیر
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
switched
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
turn-offs
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
cisterns
حوضچه ارامش منبع
switches
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
cistern
حوضچه ارامش منبع
gravy train
منبع در امد نامشروع
cash cow
<idiom>
منبع خوبی از پول
welding source
منبع جریان جوش
mechanical energy reservoir
منبع انرژی الکتریکی
magnetic store
حافظه یا منبع مغناطیسی
provenance
منبع
[باستان شناسی]
radix
پایه منبع اصلی
resource sharing
اشتراک گذاشتن منبع
candlepower
شدت نور یک منبع
magnetic tape store
منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
source listing
لیست برداری منبع
source data automation
خودکاری داده منبع
power supply switch
کلید منبع تغذیه
x ray source
منبع اشعه رونتگن
magnetic energy storage
منبع انرژی مغناطیسی
power supply cable
کابل منبع قدرت
goldmines
منبع در آمد سرشار
motors
منبع نیروی مکانیکی
bonanzas
منبع عایدی مهم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com