English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English Persian
channel کانال تلویزیون
channeled کانال تلویزیون
channeling کانال تلویزیون
channelled کانال تلویزیون
channels کانال تلویزیون
Search result with all words
channel selector انتخاب کننده کانال تلویزیون کانالگیر تلویزیون
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
Other Matches
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queueing 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
bed levels نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
bras سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bra سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
telly تلویزیون
Goh Chok Tong تلویزیون
goggle box تلویزیون
tellies تلویزیون
a television تلویزیون
video تلویزیونی تلویزیون
videos تلویزیونی تلویزیون
videoing تلویزیونی تلویزیون
videoed تلویزیونی تلویزیون
closed circuits تلویزیون مداربسته
closed circuit تلویزیون مداربسته
screen صفحه تلویزیون
screened صفحه تلویزیون
screening, screenings صفحه تلویزیون
screens صفحه تلویزیون
color television تلویزیون رنگی
channel selector سلکتورکانالهای تلویزیون
TVs مخفف تلویزیون
educational television تلویزیون اموزشی
couch potatoes معتاد به تلویزیون
faceplate صفحه تلویزیون
television broadcasting station فرستنده تلویزیون
TV مخفف تلویزیون
face صفحه تلویزیون
vieming screen صفحه تلویزیون
faces صفحه تلویزیون
couch potato معتاد به تلویزیون
cylindrical faceplate صفحه استوانهای تلویزیون
televise با تلویزیون نشان دادن
spherical faceplate صفحه محدب تلویزیون
televising با تلویزیون نشان دادن
closed-circuit television تلویزیون مدار بسته
televised با تلویزیون نشان دادن
image effect اثر تصویر تلویزیون
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
televises با تلویزیون نشان دادن
neutral density faceplate صفحه رنگی تلویزیون
teleplay نمایشنامه مخصوص تلویزیون
flaking برفک زدن تلویزیون
flake برفک زدن تلویزیون
flaked برفک زدن تلویزیون
closed circuit television تلویزیون مدار بسته
The television flickers . تصویر تلویزیون می لرزد
airwave امواج رادیو و تلویزیون
sequential color television تلویزیون رنگی مرحلهای
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
televisor بیننده برنامه تلویزیون
Is there a television? آیا تلویزیون وجود دارد؟
juicer متخصص نور در تلویزیون وتاتر
pictures حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
screening نمایش بر روی پرده تلویزیون
pictured حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
couch potato معتاد به تلویزیون [اصطلاح روزمره]
camcorder دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
picturing حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
camcorders دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
picture حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
The pigeous peched on the television aerial . کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
coherence فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
His speech gripped the television viewers ( audience ). سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
snow برفک روی صفحه تلویزیون [اصطلاح روزمره]
unwatchable [film, TV] <adj.> ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
screen روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
UHF محدوده فرکانس برای ارسال سیگنالهای تلویزیون
pal line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
screened روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screening, screenings روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
screens روی پرده سینمایا تلویزیون نمایش دادن
teleran دستگاه هدایت هواپیما بوسیله تلویزیون ورادار
air time زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
pals line alteration phase سیستم تلویزیون رنگی
ntsc Commitee TelevisionSystem National کمیته ملی سیستم تلویزیون
chyron [American E] قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
hold پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
holds پاسهای زمان بندی سفکرون برای سیگنال زمانی تلویزیون
ntsc انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
He acquired kudos by appearing on television. او [مرد] با ظاهر شدن در تلویزیون جلال [شهرت] به دست آورد.
disc jockeys کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
teleprompter اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
Lower third قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston [British E] قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
crt وسیله نمایش حروف یا طرح ها یا اطلاعات گرافیکی مشابه دستگاه تلویزیون
yoke هستههای مغناطیسی اطراف تیوب تلویزیون برای کنترل محل اشعه تصویر
Autocue دستگاهی که مطالب را برای گوینده تلویزیون در حین اجرای برنامه نمایش میدهد
route کانال
ship canal کانال
canal bridge پل کانال
sliding channel کانال
routes کانال
channel کانال
conduit کانال
cuts کانال
channelled کانال
channeling کانال
conduits کانال
duct کانال
channeled کانال
cut کانال
tunneling کانال
tunneled کانال
canaliculus کانال
grooves کانال
canal کانال
tunnel کانال
channels کانال
canals کانال
groove کانال
tunnels کانال
tunnelled کانال
instruction pipeline کانال اطلاعات
channel capacity گنجایش کانال
y channel کانال ایگرگ
multichannel با بیشتر از یک کانال
channel capacity فرفیت کانال
canalization کانال سازی
cross-Channel برقراریارتباطومسافرت از کانال
channel access دستیابی کانال
channel type کانال تایپ
feeder canal کانال تغذیه
digital channel کانال رقمی
headwater channel کانال اباره
diversion cannel کانال انحرافی
conduits کانال لوله
canals کانال ترعه
headrace کانال اباره
communication channel کانال ارتباطی
duplex channel کانال دو طرفه
trunking کانال تهویه
communications channel کانال مخابراتی
channel switch کلید کانال
grade of channel درجه کانال
channel command فرمان کانال
canal کانال ترعه
data channel کانال داده
irrigation channel کانال ابیاری
gullets مجرا کانال
aqueducts کانال یا مجرای اب
aqueduct کانال یا مجرای اب
channeling کانال ساختن
channeling کانال مجرا
channelled کانال ساختن
offtake canal کانال گیرنده
open canal کانال روباز
channelled کانال مجرا
channel interceptor کانال چندراهه
output channel کانال خروجی
telephone conduit کانال تلفن
telephone channel کانال تلفن
quarternary canal کانال درجه 4
scanner channel کانال پیمایشگر
channels کانال ساختن
channels کانال مجرا
gullet مجرا کانال
main line کانال اصلی
main lines کانال اصلی
monochrome channel کانال تکرنگ
ascension pipe کانال سرازیری
main canal کانال اصلی
luminance channel کانال روشنایی
channel کانال مجرا
channel کانال ساختن
conduit کانال لوله
channeled کانال ساختن
mid channel مرکز کانال
mid channel وسط کانال
channeled کانال مجرا
berm هره کانال
gobo نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
intercarrier sound system کانال صوتی مخلوط
wideband channel کانال پهن باند
trade channel کانال توزیع کالا
water supply to navigation تامین اب کانال کشتیرانی
voice grade channel کانال ارسال گفتار
multiplexer channel کانال تسهیم کننده
input output channel کانال ورودی- خروجی
sound channel کانال صوتی دریایی
i/o channel کانال ورودی و خروجی
micro channel bus گذر ریز کانال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com