Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
house of correction
کانون اصلاح وتربیت
Search result with all words
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
Other Matches
reformatory
کانون اصلاح
reformatories
کانون اصلاح
correctional institution
کانون اصلاح و تربیت
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
breeding
تعلیم وتربیت
birder
نگاهدارنده وتربیت کننده مرغان وپرندگان
student teacher
شاگرو دانشسرای عالی دانشجوی تعلیم وتربیت
grand tour
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
revise
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising
اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting
خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
focal spot
کانون
focusses
کانون
focussing
کانون
fireplace
کانون
fireplaces
کانون
focalpoint
کانون
focus
کانون
focuses
کانون
focused
کانون
confocal
هم کانون
focussed
کانون
bifocal
دارای دو کانون
bars
کانون وکلا
bar
کانون وکلا
clubs
کانون مجمع
bifocals
دارای دو کانون
bar association
کانون وکلا
focalization
تمرکز در کانون
image focal point
کانون تصویر
clubbing
کانون مجمع
law society
کانون وکلا
magnetic focus
کانون مغناطیسی
seismic focus
کانون زلزله
focal surface
سطح کانون
clubbed
کانون مجمع
club
کانون مجمع
virtual focus
کانون مجازی
true or real focus
کانون حقیقی
knot
کانون
[کاموا]
bundle
کانون
[کاموا]
focused
به کانون دراوردن
ball
کانون
[کاموا]
focusses
کانون عدسی
focusses
به کانون دراوردن
focussing
به کانون دراوردن
focuses
به کانون دراوردن
focussing
کانون عدسی
focus
به کانون دراوردن
twine
کانون
[کاموا]
focuses
کانون عدسی
focal point
کانون توجه
focused
کانون عدسی
focussed
کانون عدسی
clew
کانون
[کاموا]
focus
کانون عدسی
focussed
به کانون دراوردن
focused
کانونی شدن کانون
focussing
کانونی شدن کانون
focal
مربوط به کانون عدسی
focussed
کانونی شدن کانون
focuses
کانونی شدن کانون
focus
کانونی شدن کانون
bar association
کانون وکلا دادگستری
focusses
کانونی شدن کانون
bar council
هیات مدیره کانون وکلا
focal plane
افق مار بر کانون عدسی
vestal
روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
zoom lenses
عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
zoom lens
عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
inns of court
کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
study for bar
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
reconcilement
اصلاح اصلاح
modification
اصلاح
emendation
اصلاح
atonement
اصلاح
reforms
اصلاح
modifiation
اصلاح
melioration
اصلاح
reparation
اصلاح
reform
اصلاح
rectification
اصلاح
adjustment
اصلاح
amendments
اصلاح
amendment
اصلاح
alternation
اصلاح
correction
اصلاح
revisions
اصلاح
rehabilitation
اصلاح
repair
اصلاح
repaired
اصلاح
revision
اصلاح
improvement
اصلاح
shavind
اصلاح
reformation
اصلاح
reconciliation
اصلاح
regeneration
اصلاح
reclamation
اصلاح
betterment
اصلاح
arrangement
اصلاح
shading
اصلاح
reforming
اصلاح
improvements
اصلاح
adjustments
اصلاح
arrangements
اصلاح
correctives
اصلاح کننده
modification
پیرایش اصلاح
improvised
اصلاح شده
accomodate
اصلاح کردن
betterment
اصلاح بهبود
incorrigible
اصلاح ناپذیر
modification
اصلاح مدل
modified
اصلاح شده
refornable
اصلاح پذیر
emendator
اصلاح کننده
address modification
اصلاح نشانی
address modification
اصلاح آدرس
ameliorable
قابل اصلاح
rectifier
اصلاح کننده
rectifier
وسیله اصلاح
reformism
اصلاح طلبی
regenarate
اصلاح شده
right itself
اصلاح شدن
self correcting code
کد خود اصلاح
self improvement
اصلاح خود
to sct aright
اصلاح کردن
yates correction
اصلاح یتیس
reconcilability
اصلاح پذیری
mender
اصلاح کننده
amendable
قابل اصلاح
amender
اصلاح کننده
corrector
اصلاح کننده
corrigibility
اصلاح پذیری
corrigible
اصلاح پذیر
mendable
اصلاح پذیر
reformable
اصلاح پذیر
data modification
اصلاح داده ها
improvability
اصلاح شدنی
improvably
اصلاح پذیر
improver
اصلاح کننده
incorrigibility
اصلاح ناپذیری
reformation
اصلاح اساسی
irreconcilability
اصلاح ناپذیری
irreconcilableness
اصلاح ناپذیری
meliorate
اصلاح کردن
revise
حک و اصلاح کردن
emend
اصلاح کردن
eugenics
اصلاح نژاد
redresses
اصلاح کردن
redressed
اصلاح کردن
redress
اصلاح کردن
emended
اصلاح کردن
emending
اصلاح کردن
amended
اصلاح کردن
amend
اصلاح کردن
accommodates
اصلاح کردن
accommodated
اصلاح کردن
accommodate
اصلاح کردن
emends
اصلاح کردن
modifying
اصلاح کردن
renovation
اصلاح نوسازی
reclaim
اصلاح شدن
repents
اصلاح شدن
repenting
اصلاح شدن
repented
اصلاح شدن
repent
اصلاح شدن
revising
حک و اصلاح کردن
revises
حک و اصلاح کردن
reclaimed
اصلاح شدن
reclaiming
اصلاح شدن
modify
اصلاح کردن
modifies
اصلاح کردن
reclaims
اصلاح شدن
amending
اصلاح کردن
corrective
اصلاح کننده
reformist
اصلاح طلبانه
rectify
اصلاح کردن
reformist
اصلاح طلب
altering
اصلاح کردن
alters
اصلاح کردن
arrangements
ترتیب اصلاح
arrangement
ترتیب اصلاح
rectified
اصلاح کردن
accords
اصلاح کردن
filed
اصلاح کردن
rectifies
اصلاح کردن
file
اصلاح کردن
accord
اصلاح کردن
reformists
اصلاح طلب
accorded
اصلاح کردن
altered
اصلاح کردن
alter
اصلاح کردن
reformists
اصلاح طلبانه
modificatory
اصلاح امیز اصلاحی
recension
چاپ اصلاح شده
eugenics
علم اصلاح نژادانسان
gold worked steel
فولاد اصلاح شده
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...