Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
scale down
کاهش تدریجی
Search result with all words
phase
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phases
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
lamb's tongue
[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
Other Matches
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
piecemeal
تدریجی
step wise
تدریجی
slower
تدریجی
slowest
تدریجی
slowing
تدریجی
imperceptible
تدریجی
slowed
تدریجی
slow
تدریجی
gradational
تدریجی
gradatory
تدریجی
gradual
تدریجی
progressive
تدریجی
step by step
تدریجی
step-by-step
تدریجی
slows
تدریجی
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
step by step excitation
تحریک تدریجی
glaucoma
کوری تدریجی
insti
ریزش تدریجی
progressive relaxation
ارمیدگی تدریجی
insti
تلقین تدریجی
quantizer
تدریجی کننده
progressive paralysis
فلج تدریجی
erosion
تحلیل تدریجی
progress payments
پرداخت تدریجی
progressive burning
سوزش تدریجی
progressive assambly
نصب تدریجی
quantize
تدریجی کردن
partial shipment
حمل تدریجی
graduality
تدریجی بودن
instillation
ریزش تدریجی
gradualness
تدریجی بودن
fail softly
با خرابی تدریجی
gradation
انتقال تدریجی
piecemeal
بطور تدریجی
corrosion
فساد تدریجی
gradations
انتقال تدریجی
evolution
تکامل تدریجی
delelopment
تکامل تدریجی
living death
مرگ تدریجی
piecemeal
بتدریج تدریجی
fail soft
با خرابی تدریجی
fail soft
تخریب تدریجی
evanescence
زوال تدریجی
gradual
شیب تدریجی واهسته
graduating
تغییر تدریجی کردن
graduates
تغییر تدریجی کردن
intergradation
محو سازی تدریجی
instilment
ریزش و تلقین تدریجی
graduate
تغییر تدریجی کردن
insinuation
نفوذ دخول تدریجی
progressive burning
سوختن تدریجی خرج
progressional
دارای پیشرفت تدریجی
process
پیشرفت تدریجی ومداوم
evanescence
فقدان تدریجی ناپایداری
processes
پیشرفت تدریجی ومداوم
gas degeneration
فساد تدریجی گازی
evolution
تحول تکامل تدریجی
abklingen
محو شدن تدریجی احساس
progressive cookery
پخت تدریجی غذای یکان
lysis
سقوط وزوال تدریجی مرض
evolutionism
اصول ترقی و تکامل تدریجی
atmospheric corrosion
فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
lysate
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
frequency drift
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
escalation
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
winder
گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
accrual
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
choked
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
scallywag
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
chokes
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
choke
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
scalogram
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
creeps
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
gum
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gummed
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
creep
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
gumming
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
light and heavy system
روش تمرین وزنه برداری بافزونی تدریجی وزنه
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
spoils
کاهش
decline
کاهش
declined
کاهش
declines
کاهش
declining
کاهش
subrtraction
کاهش
downturns
کاهش
subraction
کاهش
slow down
کاهش
damp
کاهش
dampers
کاهش
dampest
کاهش
concession
کاهش
downturn
کاهش
scale down
کاهش
slowdown
کاهش
subtraction
کاهش
degression
کاهش
attenuation
کاهش
abatement
کاهش
depreciatory
کاهش
diminution
کاهش
slowdowns
کاهش
shrinkage
کاهش
rebate
کاهش
rebates
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
imminution
کاهش
decrement
کاهش
spoiling
کاهش
decreases
کاهش
reduction
کاهش
decreased
کاهش
reductions
کاهش
falling off
کاهش
falling-off
کاهش
deduction
کاهش
mitigation
کاهش
decrease
کاهش
acceptances
کاهش
spoil
کاهش
acceptance
کاهش
relief
کاهش
wastage
کاهش
devaluation
کاهش
spoiled
کاهش
degressive burning
اشتعال طولانی اشتعال تدریجی خرج
prereduction
کاهش اولیه
price reduction
کاهش قیمت
palliator
کاهش دهنده
disinflation
کاهش ورم
disinvestment
کاهش سرمایه
disinflation
کاهش تورم
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
reduction factor
ضریب کاهش
detraction
کاهش کسرشان
decreases
کاهش یافتن
detraction
کاهش توجه
dishoarding
کاهش ذخیره
dishoarding
کاهش اندوخته
palliation
کاهش دادن
monetary contraction
کاهش پول
mitigative
مایه کاهش
drive reduction
کاهش سائق
decreased
کاهش یافتن
logarithmic decrement
کاهش لگاریتمی
slake
کاهش فرونشستن
lapse time
زمان کاهش
extinction
کاهش نور
depreciation
کاهش بها
indiminishable
کاهش ناپذیر
lapse rate
اهنگ کاهش
mark down
کاهش قیمت
rebate
تخفیف کاهش
minuend
کاهش یاب
drop in temperature
کاهش دما
fall in temperature
کاهش دما
slakes
کاهش فرونشستن
slaked
کاهش فرونشستن
mark down
کاهش قیمتها
intensity decrease
کاهش شدت
reducing
کاهش یافتن
depopulation
کاهش نفوس
reduce
کاهش یافتن
palliation
کاهش درد
easing
کاهش درد
easement
کاهش درد
alleviation
کاهش درد
relief
[from pain]
کاهش درد
abatement
[of pain]
کاهش درد
reduces
کاهش یافتن
tax cuts
کاهش مالیات
taper off
کاهش یافتن
deduction
کاهش تفریق
decrease
کاهش یافتن
speed reduction
کاهش سرعت
scale down
کاهش مقیاس
reductionism
کاهش گری
reductional
تبدیل کاهش
tax deduction
کاهش مالیات
wage cuts
کاهش دستمزد
wany
کاهش یافته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com