Dictiornary-Farsi | کاهش تسلیحات | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
reduction of armamentes	کاهش تسلیحات


Other Matches

armament	تسلیحات
armaments	تسلیحات
weaponry	تسلیحات
tax friction	کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning	کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
armement	تسلیح تسلیحات
remilitarization	تجدید تسلیحات
limitation of armament	تحدید تسلیحات
reduction of armamentes	تقلیل تسلیحات
rearmament	تجدید تسلیحات
compression	روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
armaments	جنگ افزار تسلیحات
armament	جنگ افزار تسلیحات
rearms	تجدید تسلیحات کردن
rearmed	تجدید تسلیحات کردن
rearm	تجدید تسلیحات کردن
weaponary	تسلیحات جنگ افزارها
decrease	کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases	کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased	کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease	کاهش دادن کاهش
decreases	کاهش دادن کاهش
decreased	کاهش دادن کاهش
retardation	[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale	کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists	شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction	کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
depreciatory	کاهش
devaluation	کاهش
reductions	کاهش
falling off	کاهش
acceptances	کاهش
decrement	کاهش
acceptance	کاهش
degression	کاهش
downturns	کاهش
reduction	کاهش
falling-off	کاهش
dampest	کاهش
concession	کاهش
rebates	کاهش
downturn	کاهش
decline	کاهش
declined	کاهش
declines	کاهش
declining	کاهش
rebate	کاهش
damp	کاهش
shrinkage	کاهش
attenuation	کاهش
spoil	کاهش
spoiled	کاهش
spoiling	کاهش
spoils	کاهش
abatement	کاهش
subtraction	کاهش
deduction	کاهش
dampers	کاهش
slow down	کاهش
scale down	کاهش
relief	کاهش
slowdown	کاهش
mitigation	کاهش
decreases	کاهش
reduce/enlarge	کاهش
decreased	کاهش
slowdowns	کاهش
decrease	کاهش
wastage	کاهش
subrtraction	کاهش
diminution	کاهش
imminution	کاهش
subraction	کاهش
shrink	کاهش یافتن
abatable	کاهش پذیر
rebates	تخفیف کاهش
tax deduction	کاهش مالیات
rebate	تخفیف کاهش
scale down	کاهش تدریجی
fall in temperature	کاهش دما
speed reduction	کاهش سرعت
wany	کاهش یافته
tax cuts	کاهش مالیات
deceleration	کاهش سرعت
scale down	کاهش مقیاس
reductional	تبدیل کاهش
wage cuts	کاهش دستمزد
waney	کاهش یافته
reductionism	کاهش گری
shrinks	کاهش یافتن
taper off	کاهش یافتن
shrinking	کاهش یافتن
reduction ratio	نسبت کاهش
abatement	کاهش الودگی
reduction factor	ضریب کاهش
anaphrodisia	کاهش شهوت
lapse time	زمان کاهش
decrement	میزان کاهش
lapse rate	اهنگ کاهش
intensity decrease	کاهش شدت
indiminishable	کاهش ناپذیر
drive reduction	کاهش سائق
disinvestment	کاهش سرمایه
disinflation	کاهش ورم
disinflation	کاهش تورم
decrementation	کاهش پلهای
dishoarding	کاهش اندوخته
dishoarding	کاهش ذخیره
detraction	کاهش توجه
price reduction	کاهش قیمت
prereduction	کاهش اولیه
drop in temperature	کاهش دما
palliator	کاهش دهنده
palliation	کاهش دادن
clemmensen reduction	کاهش کلمنسنی
monetary contraction	کاهش پول
mitigative	مایه کاهش
minuend	کاهش یاب
mark down	کاهش قیمتها
mark down	کاهش قیمت
detraction	کاهش کسرشان
slake	کاهش فرونشستن
reducing	کاهش یافتن
deduction	کاهش تفریق
wane	کاهش یافتن
waned	کاهش یافتن
decrease	کاهش یافتن
waning	کاهش یافتن
depopulation	کاهش نفوس
devaluation	کاهش نرخ
extinction	کاهش نور
depreciation	کاهش بها
decrease in value	کاهش ارزش
reductions	کاهش احیاء
palliation	کاهش درد
relief [from pain]	کاهش درد
alleviation	کاهش درد
reduction	کاهش احیاء
abatement [of pain]	کاهش درد
slaked	کاهش فرونشستن
slakes	کاهش فرونشستن
reduces	کاهش یافتن
decreases	کاهش یافتن
decreased	کاهش یافتن
wanes	کاهش یافتن
logarithmic decrement	کاهش لگاریتمی
easing	کاهش درد
easement	کاهش درد
lessen	کاهش دادن
lessened	کاهش دادن
lessening	کاهش دادن
reduce	کاهش یافتن
lessens	کاهش دادن
depreciation	کاهش بها استهلاک
hypoxia	کاهش اکسیژن بافت
disparagement	خوار شماری کاهش
slump	کاهش فعالیت رکود
hypoglycemia	کاهش قند خون
extenuation	کاهش اهمیت جرم
hypoxemia	کاهش اکسیژن بافت
work decrement	کاهش بازده کار
flashing	کاهش حوزه مغناطیسی
mitigatory	مایه کاهش یا ارامش
decreases	کاهش یافتن یا کم شدن
oxidation reduction potential	پتانسیل اکسایش- کاهش
redox potential	پتانسیل اکسایش- کاهش
decreased	کاهش یافتن یا کم شدن
oxidation reduction reaction	واکنش اکسایش- کاهش
redox reaction	واکنش اکسایش- کاهش
redox system	سیستم اکسایش- کاهش
reduced mass	جرم کاهش یافته
irreducible representation	نمایش کاهش ناپذیر
slumped	کاهش فعالیت رکود
slumping	کاهش فعالیت رکود
slumps	کاهش فعالیت رکود
reducible representation	نمایش کاهش پذیری
decrease	کاهش یافتن یا کم شدن
abating	بزورتصرف کردن کاهش
reductions	تحویل استحاله کاهش
credit squeeze	کاهش دادن اعتبار
credit squeeze	کاهش مقدار اعتبار
alleviation of suffering	کاهش درد و رنج
currency depreciation	کاهش ارزش پول
cut back	کاهش ناگهانی تولید
to peter out	تدریجا کاهش یافتن
correction for attenuation	اصلاح برای کاهش
capital loss	کاهش ارزش سرمایه
brown out	کاهش جریان برق
abates	بزورتصرف کردن کاهش
attrition	کاهش توان رزمی
abated	بزورتصرف کردن کاهش
abate	بزورتصرف کردن کاهش
to cut something	چیزی را کاهش دادن
depletion	کاهش منابع طبیعی
break in share prices	کاهش قیمت سهام
contractura	[کاهش میله ستون در کف]
depreciation of the exchange rate	کاهش نرخ ارز
depreciation of currency	کاهش ارزش پول
deprecation of silver	کاهش ارزش سیم