Dictiornary-Farsi | کاهش توجه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
detraction	کاهش توجه


Other Matches

tax friction	کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning	کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression	روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
screamer	اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
decreased	کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease	کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases	کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased	کاهش دادن کاهش
decrease	کاهش دادن کاهش
decreases	کاهش دادن کاهش
draw attention	توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
retardation	[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale	کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists	شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
questionof interest	پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourites	طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite	طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites	طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
acid reduction	کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
depreciatory	کاهش
imminution	کاهش
wastage	کاهش
diminution	کاهش
slowdown	کاهش
slowdowns	کاهش
abatement	کاهش
decreases	کاهش
rebate	کاهش
deduction	کاهش
reductions	کاهش
devaluation	کاهش
acceptances	کاهش
acceptance	کاهش
concession	کاهش
rebates	کاهش
shrinkage	کاهش
falling off	کاهش
falling-off	کاهش
reduction	کاهش
damp	کاهش
scale down	کاهش
relief	کاهش
decreased	کاهش
declines	کاهش
dampers	کاهش
attenuation	کاهش
declined	کاهش
slow down	کاهش
decline	کاهش
subraction	کاهش
downturns	کاهش
downturn	کاهش
subrtraction	کاهش
dampest	کاهش
declining	کاهش
degression	کاهش
decrease	کاهش
decrement	کاهش
mitigation	کاهش
spoil	کاهش
subtraction	کاهش
spoils	کاهش
spoiled	کاهش
spoiling	کاهش
reduce/enlarge	کاهش
intensity decrease	کاهش شدت
fall in temperature	کاهش دما
indiminishable	کاهش ناپذیر
shrinks	کاهش یافتن
lapse rate	اهنگ کاهش
lapse time	زمان کاهش
depreciation	کاهش بها
extinction	کاهش نور
slake	کاهش فرونشستن
decrement	میزان کاهش
decrease in value	کاهش ارزش
lessen	کاهش دادن
lessened	کاهش دادن
lessening	کاهش دادن
lessens	کاهش دادن
clemmensen reduction	کاهش کلمنسنی
anaphrodisia	کاهش شهوت
abatable	کاهش پذیر
deceleration	کاهش سرعت
abatement	کاهش الودگی
rebate	تخفیف کاهش
rebates	تخفیف کاهش
shrink	کاهش یافتن
waning	کاهش یافتن
wanes	کاهش یافتن
waned	کاهش یافتن
slaked	کاهش فرونشستن
slakes	کاهش فرونشستن
drop in temperature	کاهش دما
drive reduction	کاهش سائق
disinvestment	کاهش سرمایه
disinflation	کاهش ورم
devaluation	کاهش نرخ
disinflation	کاهش تورم
decrementation	کاهش پلهای
reduction	کاهش احیاء
dishoarding	کاهش اندوخته
reductions	کاهش احیاء
dishoarding	کاهش ذخیره
detraction	کاهش کسرشان
wane	کاهش یافتن
shrinking	کاهش یافتن
palliation	کاهش دادن
scale down	کاهش مقیاس
wany	کاهش یافته
speed reduction	کاهش سرعت
reducing	کاهش یافتن
reduces	کاهش یافتن
mark down	کاهش قیمتها
mark down	کاهش قیمت
abatement [of pain]	کاهش درد
minuend	کاهش یاب
palliator	کاهش دهنده
depopulation	کاهش نفوس
palliation	کاهش درد
prereduction	کاهش اولیه
price reduction	کاهش قیمت
scale down	کاهش تدریجی
monetary contraction	کاهش پول
mitigative	مایه کاهش
relief [from pain]	کاهش درد
alleviation	کاهش درد
reduce	کاهش یافتن
logarithmic decrement	کاهش لگاریتمی
deduction	کاهش تفریق
tax deduction	کاهش مالیات
decreased	کاهش یافتن
wage cuts	کاهش دستمزد
reduction ratio	نسبت کاهش
decrease	کاهش یافتن
reductionism	کاهش گری
decreases	کاهش یافتن
reduction of armamentes	کاهش تسلیحات
easement	کاهش درد
easing	کاهش درد
taper off	کاهش یافتن
reductional	تبدیل کاهش
reduction factor	ضریب کاهش
waney	کاهش یافته
tax cuts	کاهش مالیات
regards	توجه
regard	توجه
cares	توجه
cared	توجه
care	توجه
regarded	توجه
assiduity	توجه
heeds	توجه
remarks	توجه
heed	توجه
heeded	توجه
heeding	توجه
NB	توجه!
keeps	توجه
attention	توجه
attentions	توجه
keep	توجه
listlessly	بی توجه
listless	بی توجه
oblivious	بی توجه
inattentive	بی توجه
remarked	توجه
unconsidered	بی توجه
advertence	توجه
mindfully	با توجه
heedfulness	توجه
remark	توجه
mindfulness	توجه
heedfully	با توجه
advertency	توجه
noting	توجه
remarking	توجه
re	با توجه به
attendance	توجه
note	توجه
attentiveness	توجه
attendances	توجه
attention to orders	توجه
unresponsive	بی توجه
turn to	توجه
re-	با توجه به
adverence	توجه
tendance	توجه
notes	توجه
attrition	کاهش توان رزمی
abate	بزورتصرف کردن کاهش
contractura	[کاهش میله ستون در کف]
abated	بزورتصرف کردن کاهش
abates	بزورتصرف کردن کاهش
abating	بزورتصرف کردن کاهش
credit squeeze	کاهش حجم اعتبار
capital loss	کاهش ارزش سرمایه
brown out	کاهش جریان برق
to peter out	تدریجا کاهش یافتن