Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (6 milliseconds)
English
Persian
decrease
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
Search result with all words
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
hinting
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
devaluation
کاهش دادن ارزش پول
put down
پست کردن کاهش دادن
put-down
پست کردن کاهش دادن
put-downs
پست کردن کاهش دادن
lessen
کاهش دادن
lessened
کاهش دادن
lessening
کاهش دادن
lessens
کاهش دادن
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
credit squeeze
کاهش دادن اعتبار
damping vane
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
lossless compression
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
palliation
کاهش دادن
pareto optimality
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
to cut something
چیزی را کاهش دادن
to cut back
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
to cut down
[on]
something
چیزی را کاهش دادن
to kern
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
Other Matches
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
acceptance
کاهش
wastage
کاهش
subtraction
کاهش
mitigation
کاهش
relief
کاهش
devaluation
کاهش
acceptances
کاهش
dampest
کاهش
dampers
کاهش
spoils
کاهش
damp
کاهش
spoiling
کاهش
rebate
کاهش
attenuation
کاهش
imminution
کاهش
rebates
کاهش
slowdown
کاهش
slowdowns
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
falling-off
کاهش
degression
کاهش
spoiled
کاهش
spoil
کاهش
downturn
کاهش
declining
کاهش
decrement
کاهش
declines
کاهش
declined
کاهش
decline
کاهش
downturns
کاهش
depreciatory
کاهش
falling off
کاهش
subraction
کاهش
subrtraction
کاهش
shrinkage
کاهش
abatement
کاهش
scale down
کاهش
reductions
کاهش
deduction
کاهش
slow down
کاهش
reduction
کاهش
concession
کاهش
diminution
کاهش
decreases
کاهش
decrease
کاهش
decreased
کاهش
decreased
کاهش یافتن
relief
[from pain]
کاهش درد
slakes
کاهش فرونشستن
taper off
کاهش یافتن
lapse time
زمان کاهش
decrementation
کاهش پلهای
intensity decrease
کاهش شدت
lapse rate
اهنگ کاهش
speed reduction
کاهش سرعت
waning
کاهش یافتن
wanes
کاهش یافتن
abatable
کاهش پذیر
waned
کاهش یافتن
shrinking
کاهش یافتن
wane
کاهش یافتن
depopulation
کاهش نفوس
scale down
کاهش مقیاس
tax cuts
کاهش مالیات
wage cuts
کاهش دستمزد
slake
کاهش فرونشستن
anaphrodisia
کاهش شهوت
scale down
کاهش تدریجی
deduction
کاهش تفریق
logarithmic decrement
کاهش لگاریتمی
reductional
تبدیل کاهش
decrease in value
کاهش ارزش
reductionism
کاهش گری
extinction
کاهش نور
devaluation
کاهش نرخ
decrease
کاهش یافتن
waney
کاهش یافته
decrement
میزان کاهش
depreciation
کاهش بها
reduction factor
ضریب کاهش
indiminishable
کاهش ناپذیر
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
reduction ratio
نسبت کاهش
shrink
کاهش یافتن
shrinks
کاهش یافتن
tax deduction
کاهش مالیات
clemmensen reduction
کاهش کلمنسنی
slaked
کاهش فرونشستن
wany
کاهش یافته
decreases
کاهش یافتن
abatement
کاهش الودگی
disinflation
کاهش ورم
disinflation
کاهش تورم
fall in temperature
کاهش دما
drop in temperature
کاهش دما
reducing
کاهش یافتن
reduction
کاهش احیاء
dishoarding
کاهش اندوخته
detraction
کاهش توجه
dishoarding
کاهش ذخیره
drive reduction
کاهش سائق
rebate
تخفیف کاهش
rebates
تخفیف کاهش
minuend
کاهش یاب
deceleration
کاهش سرعت
disinvestment
کاهش سرمایه
easement
کاهش درد
easing
کاهش درد
palliation
کاهش درد
mark down
کاهش قیمتها
abatement
[of pain]
کاهش درد
mark down
کاهش قیمت
detraction
کاهش کسرشان
reduces
کاهش یافتن
reduce
کاهش یافتن
palliator
کاهش دهنده
mitigative
مایه کاهش
reductions
کاهش احیاء
monetary contraction
کاهش پول
prereduction
کاهش اولیه
alleviation
کاهش درد
price reduction
کاهش قیمت
alleviation of suffering
کاهش درد و رنج
decreases
کاهش یافتن یا کم شدن
flashing
کاهش حوزه مغناطیسی
slumping
کاهش فعالیت رکود
reductions
تحویل استحاله کاهش
irreducible representation
نمایش کاهش ناپذیر
depreciation of the exchange rate
کاهش نرخ ارز
slumps
کاهش فعالیت رکود
capital loss
کاهش ارزش سرمایه
decrease
کاهش یافتن یا کم شدن
decrease endorsement
تصدیق یا تائید کاهش
diminishing returns
بازده کاهش یابنده
extenuation
کاهش اهمیت جرم
devaluation
کاهش ارزش پول
depletion
کاهش منابع طبیعی
correction for attenuation
اصلاح برای کاهش
brown out
کاهش جریان برق
break in share prices
کاهش قیمت سهام
to peter out
تدریجا کاهش یافتن
contractura
[کاهش میله ستون در کف]
attrition
کاهش توان رزمی
decreased
کاهش یافتن یا کم شدن
slumped
کاهش فعالیت رکود
abating
بزورتصرف کردن کاهش
credit squeeze
کاهش مقدار اعتبار
disparagement
خوار شماری کاهش
reduced mass
جرم کاهش یافته
abated
بزورتصرف کردن کاهش
currency depreciation
کاهش ارزش پول
credit squeeze
کاهش حجم اعتبار
redox system
سیستم اکسایش- کاهش
work decrement
کاهش بازده کار
redox reaction
واکنش اکسایش- کاهش
hypoxemia
کاهش اکسیژن بافت
oxidation reduction reaction
واکنش اکسایش- کاهش
hypoxia
کاهش اکسیژن بافت
deprecation of silver
کاهش ارزش سیم
decrement
کاهش میزان یک متغیر
mitigatory
مایه کاهش یا ارامش
redox potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
reduction
تحویل استحاله کاهش
depreciation
کاهش بها استهلاک
devalution
کاهش ارزش پول
reducible representation
نمایش کاهش پذیری
abates
بزورتصرف کردن کاهش
cut back
کاهش ناگهانی تولید
depreciation of currency
کاهش ارزش پول
hypoglycemia
کاهش قند خون
slump
کاهش فعالیت رکود
oxidation reduction potential
پتانسیل اکسایش- کاهش
abate
بزورتصرف کردن کاهش
water softener
[کاهش دهنده درجه سختی آب]
slake
معتدل شدن کاهش یافتن
slakes
معتدل شدن کاهش یافتن
lightening hole
سوراخهای کاهش وزن ناو
humanitarian
طرفدار کاهش الام بشر
fast moving stock
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
slaked
معتدل شدن کاهش یافتن
decrement
میزان کاهش کاستن پلهای
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
is on the wane
درحال کاهش یا نقصان است
attenuation
کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
exchange depreciation
کاهش ارزش پول خارجی
The senator argued in favour of lowering the tax.
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
depigmentation
کاهش رنگ دانه درپوست و غیره
Prices are rising ( falling ) .
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
logic
سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
decaying
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com