Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
anaphrodisia
کاهش شهوت
Other Matches
voluptuous
شهوت پرست شهوت انگیز
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
concupiscence
شهوت
carnality
شهوت
eros
شهوت
ruts
شهوت
rut
شهوت
appetites
شهوت
appetite
شهوت
passion
شهوت
desire
شهوت
desires
شهوت
desiring
شهوت
lust
شهوت
conoupiscence
شهوت
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
sexiness
شهوت انگیزی
anaphrodisiac
کاهنده شهوت
urethral erotism
شهوت میزراهی
urolagnia
شهوت ادراری
voluptuate
شهوت انگیزکردن
anality
شهوت مقعدی
anal erotism
شهوت مقعدی
sensuality
شهوت پرستی
lewdness
شهوت پرستی
flesh
جسم شهوت
red-hot
<adj.>
شهوت انگیز
juicy
<adj.>
شهوت انگیز
tasty
<adj.>
شهوت انگیز
anal eroticism
شهوت مقعدی
alloerotism
شهوت دگرگرا
liking
شهوت ومیل
alloeroticism
شهوت دگرگرا
salacious
شهوت پرست
eroticism
شهوت گرایی
voluptuousness
شهوت رانی
graphomania
شهوت نوشتن
lascivious
شهوت انگیز
obscene
شهوت انگیز
erotism
شهوت گرایی
orality
شهوت دهانی
lecherous
شهوت پرست
organ eroticism
شهوت اندامی
genital eroticism
شهوت تناسلی
satyriasis
شهوت پرستی
lustfully
از روی شهوت
salacity
شهوت رانی
oral eroticism
شهوت دهانی
salaciousness
شهوت رانی
ruts
مست شهوت شدن
voluptuously
بطور شهوت انگیز
rut
مست شهوت شدن
burns
دراتش شهوت سوختن
salaciously
از روی شهوت رانی
voyeurism
اطفاء شهوت با نگاه
impassion
برسر شهوت اوردن
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
شهوت کلام دارد
Lust for power and riches.
شهوت قدرت وثروت
libidos
شهوت جنسی هوس
libido
شهوت جنسی هوس
pornography
نوشته شهوت انگیز
burn
دراتش شهوت سوختن
libidinous
وابسته به شهوت جنسی
to gratify ones passions
شهوت رانی کردن
lusty
قوی شهوت انگیز
lustiest
قوی شهوت انگیز
oestrum
شهوت ومستی جانوران
lasciviously
از روی شهوت پرستی
to provoke passion
شهوت انگیز بودن
passionately
بطور شهوت امیز
lustier
قوی شهوت انگیز
luscious
دلپذیر شهوت انگیز
libidinal
وابسته به شهوت جنسی
voluptuously
از روی شهوت پرستی
libidinously
از روی شهوت رانی
lesbians
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
voyeurs
اطفا کننده شهوت بانگاه
voyeur
اطفا کننده شهوت بانگاه
lesbian
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
satyriasis
نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
lust
حرص واز شهوت داشتن
lesbianism
دفع شهوت زنی با زن دیگر
She is blinded by passion .
شهوت او را کور کرده است
lewd
ناشی از هرزگی شهوت پرست
bawdry
شهوت پرستی
[غیر مصطلح]
venery
شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
to g. with passion
دراتش شهوت یاعشق سوختن
pornographer
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
sexier
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexy
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
pornographic
وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
sexiest
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
She is passionately fond of tennis .
شهوت تنیس باز ی کردن دارد
he has a rage for money
برای گرد کردن پول شهوت
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
peeping Tom
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
peeper
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
to pander any one's lust
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
poeeping tom
ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
downturn
کاهش
downturns
کاهش
reduce/enlarge
کاهش
decline
کاهش
scale down
کاهش
degression
کاهش
reductions
کاهش
dampest
کاهش
dampers
کاهش
damp
کاهش
subrtraction
کاهش
subraction
کاهش
slow down
کاهش
decrement
کاهش
attenuation
کاهش
slowdown
کاهش
depreciatory
کاهش
rebates
کاهش
rebate
کاهش
subtraction
کاهش
shrinkage
کاهش
imminution
کاهش
abatement
کاهش
declining
کاهش
declines
کاهش
slowdowns
کاهش
declined
کاهش
diminution
کاهش
acceptance
کاهش
acceptances
کاهش
devaluation
کاهش
falling off
کاهش
falling-off
کاهش
reduction
کاهش
wastage
کاهش
concession
کاهش
decreases
کاهش
mitigation
کاهش
decrease
کاهش
decreased
کاهش
deduction
کاهش
relief
کاهش
spoiling
کاهش
spoiled
کاهش
spoil
کاهش
spoils
کاهش
decrementation
کاهش پلهای
speed reduction
کاهش سرعت
reductionism
کاهش گری
logarithmic decrement
کاهش لگاریتمی
reduce
کاهش یافتن
reduces
کاهش یافتن
scale down
کاهش تدریجی
decrement
میزان کاهش
mitigative
مایه کاهش
decrease
کاهش یافتن
scale down
کاهش مقیاس
minuend
کاهش یاب
mark down
کاهش قیمت
mark down
کاهش قیمتها
decrease in value
کاهش ارزش
deduction
کاهش تفریق
reductional
تبدیل کاهش
reducing
کاهش یافتن
reduction ratio
نسبت کاهش
abatement
[of pain]
کاهش درد
relief
[from pain]
کاهش درد
depopulation
کاهش نفوس
alleviation
کاهش درد
price reduction
کاهش قیمت
easement
کاهش درد
monetary contraction
کاهش پول
prereduction
کاهش اولیه
easing
کاهش درد
palliation
کاهش درد
indiminishable
کاهش ناپذیر
palliator
کاهش دهنده
palliation
کاهش دادن
lapse rate
اهنگ کاهش
lapse time
زمان کاهش
detraction
کاهش کسرشان
detraction
کاهش توجه
reduction of armamentes
کاهش تسلیحات
reduction factor
ضریب کاهش
dishoarding
کاهش ذخیره
dishoarding
کاهش اندوخته
disinflation
کاهش تورم
disinflation
کاهش ورم
disinvestment
کاهش سرمایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com