English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
tessellate کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث
Other Matches
primitive برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
cisc مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
pattern مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
patterns مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
ethernet شبکه توپولوژی ستاره که از کابل جفت سیم پیچیده شده استفاده میکند و داده را تا مگابایت ارسال میکند. معمولاگ Baset نامیده میشود
notron utilities مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
downward توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
communication مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
plotters نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
plotter نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
complexes طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complex طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
wires روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
false selvage شیرازه تقلبی [هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
coroutine دستورالعمل اتصال مجموعهای از ورودی ها به مجموعهای از خروجی ها
geometric design طرح هندسی [این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
directory روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directories روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
basic یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
B: معمولاگ فلاپی دیسک درایو
audio و معمولاگ در کامپیوترهای خانگی استفاده میشود
decrease کاهش دادن کاهش
decreased کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
desk میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
desks میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
trianguli مثلث
triangles مثلث
triangle مثلث
triangulum مثلث
trigonous مثلث
triangular مثلث
undo برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undoes برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
triangular brass bead مثلث برنج
triangularization مثلث بندی
triangle of forces مثلث نیروها
leg of mutton مثلث شکل
impedance triangle مثلث مقاومت ها
voltage triangle مثلث ولتاژها
wedge formation ارایش مثلث
v connection اتصال مثلث
delta wing بال مثلث
maxwell triangle مثلث ماکسول
triangular بشکل مثلث
triangulum australe مثلث جنوبی
trigon مثلث سه گوش
triangulation مثلث بندی
delta connection اتصال مثلث
impedance triangle مثلث ناگذرایی
three square بشکل مثلث
spherical triagle مثلث کروی
astronomical triangle مثلث نجومی
thin boards for inlaid work لای مثلث
area of a triangle مساحت مثلث
spherical triangle مثلث کروی
references مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
self- سیستمی که معمولاگ در هنگام شروع بررسیهای ابتدایی را انجام میدهد
reference مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
triangulation مثلث بندی کردن
delta connection سیم پیچ مثلث
cross bracing مهاربندی بشکل مثلث
trig point ایستگاه مثلث بندی
double delta connection اتصال مثلث دوبل
delta winding سیم پیچ مثلث
right triangle مثلث راست گوشه
maxwell triangle مثلث رنگ ماکسول
star delta switch کلید ستاره مثلث
staphyloma تحدب مثلث قرنیه
trig point نقاط مثلث بندی
v ring مثلث شکاف درجه
right angled triangle مثلث قائم الزاویه
aiming group دستگاه مثلث گیری
trigonal pyramid هرم مثلث القاعده
impedance triangle مثلث اتصال کوتاه
triangulation station ایستگاه مثلث بندی
color triangle مثلث رنگ نما
open delta connection اتصال مثلث باز
trigonal bipyramid دو هرمی مثلث القاعده
aiming group عوامل مثلث گیری
triangulation web شبکه مثلث بندی
din سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
bios که معمولاگ شامل کنترل صفحه نمایش و صفح کلید و دیسک درایوهاست
random access حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی با هر ترتیبی , معمولاگ به صورت IC , فراهم میکند
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
desktop میله وضعیت که معمولاگ در امتداد دکمهای از صفحه ویندوز نشان داده میشود
triangulation مثلث روی شاه شطرنج
equilateral triangle مثلث متساوی الاضلاع [ریاضی]
right triangle مثلث راست گوشه [ریاضی]
trigonal bipyramidal molecule مولکول دو هرمی مثلث القاعده
right triangle مثلث قایم الزاویه [ریاضی]
inscribed circle [of a triangle] دایره [محاطی مثلث] [ریاضی]
incircle دایره [محاطی مثلث] [ریاضی]
hypotenuse وتر مثلث قائم الزاویه
hypotenuses وتر مثلث قائم الزاویه
triangle exercise تمرین مثلث گیری درتیراندازی
legs ساق مثلث قائم الزاویه
triangle exercise کار با مثلث قلق گیری
equiangular triangle مثلث متساوی الاضلاع [ریاضی]
leg ساق مثلث قائم الزاویه
wedges اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
delta voltage ولتاژ فازی یا خطی اتصال مثلث
hexagram شکل مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع
wedged اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
triangulation روش مثلث بندی در نقشه برداری
triangulate سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
wedge اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
triangulation survey نقشه برداری به روش مثلث بندی
wedging اچار سه گوش شکاف ارایش مثلث
dedicated تابع منط قی که رد طراحی سخت افزار پیاده سازی شده است . معمولاگ یک کار یا مدار
isosceles triangle مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangles مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
three square سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
in a tangle پیچیده
verticillate پیچیده
tortile پیچیده
gordian پیچیده
implex پیچیده
tangled پیچیده
wreathy پیچیده
intorted در هم پیچیده
indirect پیچیده
intricate پیچیده
involved پیچیده
crabby پیچیده
sigmoid پیچیده
complex :پیچیده
complex پیچیده
jigsaw پیچیده
jigsaws پیچیده
complexes :پیچیده
complexes پیچیده
crimpy پیچیده
obscurant پیچیده
perplexing پیچیده
metaphsical پیچیده
abstruse پیچیده
sophisticate پیچیده
revolute پیچیده
restiform پیچیده
crackly پیچیده
complicated پیچیده
muffled پیچیده
deep <adj.> پیچیده
wrapped پیچیده
self- برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
tirm oval پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
disadvantage اشکال
spinosity اشکال
disadvantages اشکال
nodus اشکال
barely با اشکال
worriment اشکال
snaggy پر اشکال
node اشکال
nodes اشکال
drawback اشکال
drawbacks اشکال
traverses اشکال
bugs اشکال
traversed اشکال
bugging اشکال
traversing اشکال
bug اشکال
dead lock اشکال
traverse اشکال
wound پیچیده شدن
twisted strata لایههای پیچیده
reels نخ پیچیده بدورقرقره
complex system سیستم پیچیده
convolute بهم پیچیده
complicating پیچیده کردن
complex multiplet چندتایی پیچیده
wounding پیچیده شدن
wounds پیچیده شدن
complicates پیچیده کردن
ballast فرمولهای پیچیده
interlaced بهم پیچیده
perplexingly بطور پیچیده
complex system سازگان پیچیده
involute پیچیده شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com