Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
slump
کاهش فعالیت رکود
slumped
کاهش فعالیت رکود
slumping
کاهش فعالیت رکود
slumps
کاهش فعالیت رکود
Other Matches
dog days
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
deflation
رکود کاهش اعتبارات و پول درگردش
depressant
دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
slumping
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slump
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped
کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
half life period
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
inflationary recession
رکود همراه باتورم تورم رکود
tax friction
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
stagflation
تورم + رکود تورم همراه با رکود
decreases
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
کاهش دادن کاهش
decreased
کاهش دادن کاهش
decrease
کاهش دادن کاهش
recession
رکود
dormancy
رکود
stagnation
رکود
depressions
رکود
slumps
رکود
stagnancy
رکود
inaction
رکود
depression
رکود
recessions
رکود
inertia
رکود
deflation
رکود
slumping
رکود
inactivity
رکود
slump
رکود
slumped
رکود
stagnation thesis
نظریه رکود
average latency
رکود متوسط
economic recession
رکود اقتصادی
stagflation
رکود تورمی
sluggish year
سال رکود
recessions
رکود اقتصادی
secular stagnation
رکود مزمن
academic inhibition
رکود تحصیلی
downturn
رکود اقتصادی
great depression
رکود بزرگ
depressions
رکود اقتصادی
stagflation
تورم رکود
downturns
رکود اقتصادی
latency
رکود نهفتگی
slumping
رکود اقتصادی
inflationary recession
رکود تورمی
slumped
رکود اقتصادی
slump
رکود اقتصادی
latency time
مدت رکود
shake out
لرزاندن رکود
slumps
رکود اقتصادی
shake-out
لرزاندن رکود
recession
رکود اقتصادی
shake-outs
لرزاندن رکود
depression
رکود اقتصادی
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
deflation
انقباض پولی رکود
sluggish economy
اقتصاد در حالت رکود
deflationary gap
فاصله حاصل از رکود
doldrums
افسردگی منطقه رکود
declined
مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
declining
مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
decline
مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
deflationary gap
لطمه ناشی از رکود اقتصادی
declines
مرحله رکود یا انحطاط اقتصادی
chain
رکود داده در یک فایل زنجیری
chains
رکود داده در یک فایل زنجیری
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
stagnation thesis
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
acid reduction
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
stir
فعالیت
actuality
فعالیت
stirred
فعالیت
stirrings
فعالیت
stirs
فعالیت
exercises
فعالیت
exercise
فعالیت
exercised
فعالیت
acting
فعالیت
activities
فعالیت
activity
فعالیت
activation
فعالیت
activeness
فعالیت
function
فعالیت
functions
فعالیت
functioned
فعالیت
ventured
فعالیت اقتصادی
activity chart
نمودار فعالیت
hey day
روز پر فعالیت
venturing
فعالیت اقتصادی
activity drive
سائق فعالیت
auxiliary activity
فعالیت فرعی
activity coefficient
ضریب فعالیت
publicity drive
فعالیت تبلیغاتی
activity cycle
چرخه فعالیت
ventures
فعالیت اقتصادی
venture
فعالیت اقتصادی
activity analysis
تحلیل فعالیت
activation
به فعالیت دراوردن
activity wheel
گردونه فعالیت
advertising campaign
فعالیت تبلیغاتی
events
عمل یا فعالیت
cerebration
فعالیت مغزی
activity rate
نرخ فعالیت
inaction
بدون فعالیت
activity quotient
بهر فعالیت
event
عمل یا فعالیت
activity of soil
فعالیت خاک
activity time
زمان هر فعالیت
activity light
چراغ فعالیت
business activity
فعالیت بازرگانی
critical activity
فعالیت بحرانی
turn over
عایدی فعالیت
activates
به فعالیت پرداختن
inactivity
عدم فعالیت
activate
به فعالیت پرداختن
activating
به فعالیت پرداختن
random activity
فعالیت تصادفی
reactivation
فعالیت مجدد
politicking
فعالیت سیاسی
somatotonia
فعالیت گرایی
somatotonic
فعالیت گرا
optical activity
فعالیت نوری
operating level
سطح فعالیت
operant
فعالیت کننده
activated
به فعالیت پرداختن
on stream
درحال فعالیت
off year
سال کم فعالیت
low activity
فعالیت پایین
activity ratio
نسبت فعالیت
operational environment
محیط فعالیت
stagnation thesis
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
class ii activity
فعالیت امادی طبقه 2
orbits
دور حدود فعالیت
forms
سابقه فعالیت اسب
muzzled
مانع فعالیت شدن
efficiency
فعالیت مفید بازده
byway
کار یا فعالیت جنبی
keep the ball rolling
<idiom>
اجازه فعالیت دادن
activity sampling
نمونه گیری از فعالیت
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
byways
کار یا فعالیت جنبی
muzzling
مانع فعالیت شدن
trade cycle
دوره فعالیت تجاری
form
سابقه فعالیت اسب
formed
سابقه فعالیت اسب
deactivating group
گروه کم کننده فعالیت
muzzles
مانع فعالیت شدن
activity group therapy
درمان با فعالیت گروهی
muzzle
مانع فعالیت شدن
pickup
تجدید فعالیت چیدن
gross motor activity
فعالیت حرکت عمده
file activity ratio
نسبت فعالیت پرونده
electioneer
فعالیت انتخاباتی کردن
in the swim
<idiom>
درکاری فعالیت داشتن
background
فعالیت ارتباط دادهای
self activity
فعالیت خود بخود
class i activity
فعالیت امادی طبقه 1
sphere
مرتبه حدود فعالیت
spheres
مرتبه حدود فعالیت
backgrounds
فعالیت ارتباط دادهای
seismism
فعالیت لزرشی وارتعاشی
orbited
دور حدود فعالیت
orbit
دور حدود فعالیت
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
biological half time
زمان فعالیت یک عامل میکروبی
biogenic
محصول فعالیت موجودات زنده
abuzz
<adj.>
پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
activation
کنش ور سازی ایجاد فعالیت
early finish
زودترین زمان ختم یک فعالیت
take the bull by the horns
<idiom>
چند نوع فعالیت داشتن
activating effect of functional group
گروه زیاد کننده فعالیت
latest finish time
دیرترین زمان ختم یک فعالیت
precipitancy
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
scope for one's energies
میدان برای ابراز فعالیت
activity designator
شاخص فعالیت یکان یا قسمت
early start
زودترین زمان شروع یک فعالیت
force activity designator
شماره ترتیب فعالیت یکان
gastrovascular
دارای فعالیت درمعده ورگها
precipitance
شتابزدگی عمل یا فعالیت رسوبی
hyperthyroid
ازدیاد فعالیت غذه درقی
to work at a high pressure
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
hyperactive
دارای فعالیت بیش ازاندازه
work in
با فعالیت و کوشش راه بازکردن
extra-curricular
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
hardball
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
biological half time
زمان امکان فعالیت عامل میکربی
home range
جای محدود برای فعالیت حیوانات
pyrochemical
وابسته به فعالیت شیمیایی درگرمای زیاد
pyroclastic
تشکیل شده در اثر فعالیت اتشفشانی
clip someone's wings
<idiom>
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
thermodynamics
مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
canvasses
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvass
برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
academia
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com