English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
decrementation کاهش پلهای
Search result with all words
decrement میزان کاهش کاستن پلهای
Other Matches
stepped up separation حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
incrementally تغییرات پلهای
fiddle blocks قرقره پلهای
quantize پلهای کردن
variable speed drive محرکه پلهای
companionway نرده پلهای
companionways نرده پلهای
quantizer پلهای کننده
variable speed transmission گیربکس پلهای
multiple contact switch کلید پلهای
step function تابع پلهای
stepping switch گزینه پلهای
decrement کاستن پلهای
deflection potentiometer پتانسیومتر پلهای
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
cone pulley drive محرکه صفحه پلهای
sidesteps صعود پلهای از پهلو
sidestepping صعود پلهای از پهلو
sidestepped صعود پلهای از پهلو
sidestep صعود پلهای از پهلو
stepwise elution analysis تجزیه شستشوی پلهای
cross wall دیوار پلهای عرضی
topside پلهای باز ناو
step drawdown test ازمایش لغت پلهای در چاه
sidestep traverse صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
burn one's bridges behind one <idiom> پلهای پشت سرش راخراب کردن
decrease کاهش دادن کاهش
decreased کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
tusk tenon زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
phenolic epoxy خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
reduction کاهش
attenuation کاهش
decrement کاهش
abatement کاهش
shrinkage کاهش
depreciatory کاهش
rebate کاهش
subraction کاهش
reductions کاهش
degression کاهش
rebates کاهش
decline کاهش
downturns کاهش
downturn کاهش
spoil کاهش
spoiled کاهش
spoiling کاهش
imminution کاهش
dampest کاهش
dampers کاهش
declined کاهش
spoils کاهش
diminution کاهش
subtraction کاهش
declining کاهش
declines کاهش
damp کاهش
mitigation کاهش
concession کاهش
wastage کاهش
decreases کاهش
deduction کاهش
decrease کاهش
decreased کاهش
reduce/enlarge کاهش
slowdowns کاهش
slowdown کاهش
acceptances کاهش
subrtraction کاهش
slow down کاهش
devaluation کاهش
scale down کاهش
acceptance کاهش
falling off کاهش
relief کاهش
falling-off کاهش
drive reduction کاهش سائق
decrease in value کاهش ارزش
palliation کاهش درد
detraction کاهش کسرشان
shrinking کاهش یافتن
clemmensen reduction کاهش کلمنسنی
disinvestment کاهش سرمایه
disinflation کاهش ورم
relief [from pain] کاهش درد
alleviation کاهش درد
detraction کاهش توجه
easement کاهش درد
decrement میزان کاهش
easing کاهش درد
dishoarding کاهش ذخیره
dishoarding کاهش اندوخته
disinflation کاهش تورم
abatement [of pain] کاهش درد
monetary contraction کاهش پول
drop in temperature کاهش دما
palliator کاهش دهنده
prereduction کاهش اولیه
price reduction کاهش قیمت
wany کاهش یافته
waney کاهش یافته
wage cuts کاهش دستمزد
tax deduction کاهش مالیات
tax cuts کاهش مالیات
taper off کاهش یافتن
speed reduction کاهش سرعت
scale down کاهش مقیاس
reduction factor ضریب کاهش
scale down کاهش تدریجی
reductionism کاهش گری
reductional تبدیل کاهش
palliation کاهش دادن
reduction of armamentes کاهش تسلیحات
fall in temperature کاهش دما
indiminishable کاهش ناپذیر
intensity decrease کاهش شدت
lapse rate اهنگ کاهش
lapse time زمان کاهش
logarithmic decrement کاهش لگاریتمی
mark down کاهش قیمت
mark down کاهش قیمتها
minuend کاهش یاب
mitigative مایه کاهش
reduction ratio نسبت کاهش
wane کاهش یافتن
depreciation کاهش بها
decreases کاهش یافتن
decreased کاهش یافتن
rebate تخفیف کاهش
rebates تخفیف کاهش
shrink کاهش یافتن
shrinks کاهش یافتن
abatement کاهش الودگی
deceleration کاهش سرعت
decrease کاهش یافتن
extinction کاهش نور
slake کاهش فرونشستن
slaked کاهش فرونشستن
reductions کاهش احیاء
waned کاهش یافتن
wanes کاهش یافتن
waning کاهش یافتن
reduction کاهش احیاء
devaluation کاهش نرخ
lessen کاهش دادن
lessened کاهش دادن
lessening کاهش دادن
slakes کاهش فرونشستن
lessens کاهش دادن
deduction کاهش تفریق
anaphrodisia کاهش شهوت
reduces کاهش یافتن
abatable کاهش پذیر
reduce کاهش یافتن
reducing کاهش یافتن
depopulation کاهش نفوس
credit squeeze کاهش دادن اعتبار
abate بزورتصرف کردن کاهش
correction for attenuation اصلاح برای کاهش
abated بزورتصرف کردن کاهش
credit squeeze کاهش مقدار اعتبار
reductions تحویل استحاله کاهش
irreducible representation نمایش کاهش ناپذیر
depreciation کاهش بها استهلاک
abates بزورتصرف کردن کاهش
slumped کاهش فعالیت رکود
abating بزورتصرف کردن کاهش
decreases کاهش یافتن یا کم شدن
devaluation کاهش ارزش پول
depletion کاهش منابع طبیعی
break in share prices کاهش قیمت سهام
redox system سیستم اکسایش- کاهش
brown out کاهش جریان برق
capital loss کاهش ارزش سرمایه
redox reaction واکنش اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction واکنش اکسایش- کاهش
redox potential پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction potential پتانسیل اکسایش- کاهش
work decrement کاهش بازده کار
reduced mass جرم کاهش یافته
reducible representation نمایش کاهش پذیری
mitigatory مایه کاهش یا ارامش
reduction تحویل استحاله کاهش
alleviation of suffering کاهش درد و رنج
hypoxia کاهش اکسیژن بافت
decrease endorsement تصدیق یا تائید کاهش
depreciation of currency کاهش ارزش پول
depreciation of the exchange rate کاهش نرخ ارز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com