Dictiornary-Farsi | کاهنده سختی اب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
softener	کاهنده سختی اب


Other Matches

step down transformer	ترانسفورماتور کاهنده کاهنده ولتاژ
tempered	درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers	درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper	درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
extenuative	کاهنده
reductant	کاهنده
reducing atmosphere	جو کاهنده
extenuatory	کاهنده
derogatory to	کاهنده از
regressive	کاهنده
dumper	کاهنده
decreasing	کاهنده
reducer	کاهنده
decrescent	کاهنده
ablative	کاهنده
depressor	کاهنده
dimming relay	رله کاهنده
step down transformer	مبدل کاهنده
regressive taxation	مالیات کاهنده
negative feedback	پسخورد کاهنده
anaphrodisiac	کاهنده شهوت
current limiting reactor	پیچک کاهنده
deceleration	شتاب کاهنده
decreasing order	ترتیب کاهنده
damper tube	لامپ کاهنده
disinflationary	کاهنده تورم
dimming rheostat	رئوستای کاهنده
dump valve	شیر کاهنده
reducing adaptor	رابط کاهنده
reducing agent	عامل کاهنده
flagging	کاهنده ضعیف
reducing elbow	زانوی کاهنده
reducing tee piece	سه راه کاهنده
lift dumper	کاهنده برا
ablatitious	کاهنده قوه جاذبه
depreciatory	کاهنده کسر کننده
derogative	کاهنده شئونات یابها
damper winding	سیم پیچ کاهنده
adh	هورمون کاهنده ادرار
antidiuretic hormone	هورمون کاهنده ادرار
denitrifying bacteria	باکتری کاهنده نیترات
reduction gear	چرخ دنده کاهنده
regressive tax system	نظام مالیاتی کاهنده
subtractive	کاهنده دارای علامت تفریق
reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
speed reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
roller drive	مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
soreness	سختی
grievousness	سختی
intractability	سختی
hard lines	سختی
steeliness	سختی
rigorousness	سختی
hardily	به سختی
intolerableness	سختی
oppressiveness	سختی
long suffering	سختی کش
odburacy	سختی
roughing	سختی
sternness	سختی
intension	سختی
hardiness	سختی
inexorability	سختی
rigorism	سختی
flintiness	سختی
implacability	سختی
inclemency	سختی
intenseness	سختی
induration	سختی
inexpiableness	سختی
impenetrableness	سختی
hardness of water	سختی اب
rigor	سختی
buckram	سختی
intensity	سختی
difficulty	سختی
inflexibility	سختی
hardship	سختی
hardships	سختی
rigidity	سختی
severity	سختی
violence	سختی
difficulties	سختی
privation	سختی
privations	سختی
rigors	سختی
rigour	سختی
rigours	سختی
austerity	سختی
heavily	به سختی
toughness	سختی
tenacity	سختی
terribleness	سختی
stiffness	سختی
duress	سختی
adamancy	سختی
aggravation	سختی
arduousness	سختی
astingency	سختی
strictness	سختی
adamancy	سر سختی
hardness	سختی
seriously	به سختی
permanent hardness of water	سختی دایم اب
permanent hardness	سختی دائمی
hardly any	به سختی هیچ [هر]
painfulness	زحمت سختی
sclerometer	سختی سنج
strain hardness	سختی کشی
I hardly ate	من تو را سختی خوردم
temporary hardness	سختی موقت
to suffer hardship	سختی کشیدن
water hardness	درجه سختی آب
refractorily	باسر سختی
strain hardness	سختی درجه
thermosetting	سختی پذیر
tenacity coefficient	ضریب سختی
life of privation	زندگی در سختی
rebound hardness	سختی جهشی
narrow circumstances	تنگی سختی
softened	سختی را گرفتن
hardness test	ازمایش سختی
hardenability	قابلیت سختی
asperity	سختی ترشی
graveness	عبوسی سختی
gameness	جان سختی
softens	سختی را گرفتن
acataposis	سختی بلع
addle	سختی گرفتاری
eburnation	عاجی سختی
resistance	سختی مخالفت
durometer	سختی سنج
depth of case	عمق سختی
soften	سختی را گرفتن
depth of hardening zone	عمق سختی
stubbornness	سر سختی لجاجت
solidity	استواری سختی
irreconcilability	سختی در عقیده
stubbornly	از روی سر سختی
imperviousness	سختی بی اعتنائی
duration	سختی بقاء
impact hardness	سختی برخورد
granite	سختی استحکام
irreconcilableness	سختی در عقیده
to start with difficulty	به سختی روشن شدن
come down hard on <idiom>	به سختی تنبه کردن
vickers hardness test	ازمایش سختی ویکرز
It was raining hard.	باران سختی می با رید
thrust hardness	درجه سختی فشاری
brinell hardness number	ضریب سختی برینل
nip and tuck <idiom>	به سختی تمام کردن
eke out <idiom>	به سختی بدست آوردن
to rub through or along	با سختی بسر بردن
go for broke <idiom>	به سختی تلاش کردن
to escape with life and limb	سختی رهایی جستن
thermoset	پلاستیک سختی ناپذیر
the violence of a wind	سختی یاتندی باد
drop hardness test	ازمایش سختی سقوطی
heavy fighting is in progress	جنگ سختی جریان
hardness testing machine	دستگاه ازمایش سختی
red hardness	سختی گرم سرخ
thermoplastics	پلاستیک سختی ناپذیر
rebound hardness test	ازمایش سختی جهشی
stressing	سختی پریشان کردن
stresses	سختی پریشان کردن
rockwell hardness test	ازمایش سختی راک ول
stress	سختی پریشان کردن
scleroscope hardness	دستگاه سختی سنج
scratch hardness	درجه سختی خراش
hardly a child anymore	دیگر به سختی بچه ای
scratch hardness tester	ازمایشگر سختی خراش
quenching	ترساندن درجه سختی
dark horse <idiom>	کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
violence	شدت و تندی و سختی خشونت
pressed for time <idiom>	با اشکال وبه سختی وقت
to get off easy	بدون سختی رها یافتن
to plow [one's way] through something [American English]	با سختی در کاری جلو رفتن
water softener	[کاهش دهنده درجه سختی آب]
to get off cheaply	بدون سختی رها یافتن
to get off lightly	بدون سختی رها یافتن
English is not a hard language .	انگلیسی زبان سختی نیست
pull through	در سختی بکسی کمک کردن
hardness tester	ازمایش کننده یا تستر سختی
serverance allowance	حق پوشاک برای سختی هوا
joming test	ازمایش تعیین سختی فلزات
thermoplast	پلاستیک سختی ناپذیر ترموپلاست
to pile up or on the agony	شرح اندوه یا سختی ای رازیادترکردن
let (someone) have it <idiom>	شخصی را به سختی صدمه زدن
footed	سر تیر ماده سختی راقراردادن
charley horse	سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه
Difficult times lie ahead.	دوران سختی درپیش است
lift is full of troubles	زندگی را سراسر سختی است
brinell hardness test	طریقه اندازه گیری سختی برینل
dutch uncle	کسی که به سختی دیگری راملامت کند
vicker's diamond hardness tester	دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
to talk like a Dutch uncle to somebody [American E] <idiom>	کسی را به سختی راملامت کردن [اصطلاح]
irresistibleness	غیر قابل مقاومت بودن سختی
He is hard nut to crack .	آدم سختی (سخت گیری )است
impenitence	سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
implacably	از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد