Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
electrical prospecting	کاوش الکتریکی
Other Matches
area search	کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
electrostatic	ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU	مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
electrical and otherwise	الکتریکی و غیر الکتریکی
anti-	ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
exploration	کاوش
digs	کاوش
probe	کاوش
searched	کاوش
search	کاوش
surveillance	کاوش
perquisition	کاوش
probing	کاوش
excavation	کاوش
probes	کاوش
probed	کاوش
searchingly	کاوش
dig	کاوش
analysis	کاوش
penetration	کاوش
searches	کاوش
scan	کاوش کردن
probes	کاوش کردن
prying	کاوش کننده
pries	کاوش کردن
inexplorable	کاوش ناپذیر
pried	کاوش کردن
delved	کاوش کردن
scans	کاوش کردن
linear probing	کاوش خطی
unsearchable	کاوش ناپذیر
unsought	کاوش نشده
surveillance	کاوش کردن
researches	کاوش پژوهیدن
scanned	کاوش کردن
random number seed	کاوش تصادفی
prog	کاوش کردن
prober	کاوش کننده
delve	کاوش کردن
probed	کاوش کردن
delves	کاوش کردن
delving	کاوش کردن
exploration	کاوش اکتشاف
sector of search	منطقه کاوش
to search after	کاوش کردن
geophysical prospecting	کاوش ژئوفیزیکی
to browse through	کاوش کردن
exploratory drive	سائق کاوش
to rummage	کاوش کردن
analysis	تحلیل کاوش
probe	کاوش کردن
researched	کاوش پژوهیدن
antisubmarine search	کاوش ضد زیردریایی
area search	کاوش منطقه
research	کاوش پژوهیدن
pry	کاوش کردن
researching	کاوش پژوهیدن
searched	کاوش کردن زمین
ferrets	کنجکاوی کردن کاوش
search	کاوش کردن زمین
scavenge	در اشغال کاوش کردن
rummaged	کاوش بازرس کشتی
ferret	کنجکاوی کردن کاوش
rummages	کاوش بازرس کشتی
scavenged	در اشغال کاوش کردن
scavenges	در اشغال کاوش کردن
ransacked	زیاد کاوش کردن
rummaging	کاوش بازرس کشتی
ransack	زیاد کاوش کردن
survey	بررسی کاوش منطقه
ransacks	زیاد کاوش کردن
ransacking	زیاد کاوش کردن
rummage	کاوش بازرس کشتی
searches	کاوش کردن زمین
scavenge	در آشغال کاوش کردن
surveys	بررسی کاوش منطقه
manage grab	در آشغال کاوش کردن
surveyed	بررسی کاوش منطقه
searchingly	کاوش کردن زمین
forage	پی علف گشتن کاوش کردن
foraged	پی علف گشتن کاوش کردن
foraging	پی علف گشتن کاوش کردن
forages	پی علف گشتن کاوش کردن
nose around [about] <idiom>	چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
infrared resolution	تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
intercepting search	کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
inserted grouping	میدان دید مخلوط رادار منطقه کاوش مختلط
gas electric generating set	مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
sector scan	کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
electric	الکتریکی
electrical	الکتریکی
electrotechnical	الکتریکی
electrical interface	تداخل الکتریکی
electric contact	کنتاکت الکتریکی
electric constant	ثابت الکتریکی
electric coupling	تزویج الکتریکی
electric coupling	پیوست الکتریکی
electric control	کنترل الکتریکی
electric discharge	تخلیه الکتریکی
electrified	الکتریکی کردن
electrical degree	درجه الکتریکی
electrifying	الکتریکی کردن
capacitance	فرفیت الکتریکی
electrify	الکتریکی کردن
electrifies	الکتریکی کردن
electrical insulator	عایق الکتریکی
conductivity	رسانندگی الکتریکی
electric connection	اتصال الکتریکی
electric balance	تعادل الکتریکی
electric attraction	جاذبه الکتریکی
electric apparatus	دستگاه الکتریکی
electric arc	قوس الکتریکی
conduction	رسانایی الکتریکی
electrical model	مدل الکتریکی
isolating	به صورت الکتریکی
isolates	به صورت الکتریکی
isolate	به صورت الکتریکی
electrical resistivity	مقاومت الکتریکی
electric brake	ترمز الکتریکی
dielectric viscosity	لختی دی الکتریکی
electric clock	ساعت الکتریکی
corona discharge	تخلیه الکتریکی
electric circuit	مدار الکتریکی
electric charge	بار الکتریکی
electric bulb	لامپ الکتریکی
electric break down	شکست الکتریکی
dielectric polarization	قطبش دی الکتریکی
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
dielectric strain	بار دی الکتریکی
dielectric stress	بار دی الکتریکی
dielectric strength	پایدار دی الکتریکی
electrical schematic	نمودار الکتریکی
electric shock	شوک الکتریکی
electric heater	گرم کن الکتریکی
electric eye	چشم الکتریکی
electric tension	فشار الکتریکی
electric traction	کشش الکتریکی
electric traction	قوه الکتریکی
electric unit	واحدهای الکتریکی
electroplating	ابکاری الکتریکی
electric equipment	تجهیزات الکتریکی
electrical	سیستم الکتریکی
electric wave	موج الکتریکی
electric force	نیروی الکتریکی
electric shocks	شوک الکتریکی
electric filter	صافی الکتریکی
electric flux	شار الکتریکی
electric field	میدان الکتریکی
magic eye	چشم الکتریکی
electric welding	جوشکاری الکتریکی
electric wind	باد الکتریکی
electrical conductivity	رسانندگی الکتریکی
electric drive	محرکه الکتریکی
electric resistance	مقاومت الکتریکی
electric primer	چاشنی الکتریکی
air dielectric	دی الکتریکی هوا
electric potential	پتانسیل الکتریکی
all electric	تماما" الکتریکی
electric machine	ماشین الکتریکی
electrical conductivity	هدایت الکتریکی
electrical analogue	مشابهات الکتریکی
hot seat	صندلی الکتریکی
electrical angle	زاویه الکتریکی
electric energy	انرژی الکتریکی
electrical bounding	اتصال الکتریکی
electrical breeze	وزش الکتریکی
static breeze	وزش الکتریکی
electrical conductance	رسانایی الکتریکی
electrical conduction	رسانش الکتریکی
electric component	قطعه الکتریکی
electrical transcription	ضبط الکتریکی
flux	فلوی الکتریکی
charges	بار الکتریکی
charge	بار الکتریکی
discharge	تخلیه الکتریکی
discharges	تخلیه الکتریکی
electrode	قطب الکتریکی
transcription	ضبط الکتریکی
transcriptions	ضبط الکتریکی
electrolysis	تجزیه الکتریکی
gyro compass	قطبنمای الکتریکی
gold contacts	اتصالات الکتریکی
voltages	فشار الکتریکی
voltage	فشار الکتریکی
tachogenerator	دورسنج الکتریکی
voltaism	ولتاژ الکتریکی
resistor	مقاومت الکتریکی
resistors	مقاومت الکتریکی
electrical connections	اتصالات الکتریکی
circuits	اتصال الکتریکی
circuits	جریان الکتریکی
circuit	اتصال الکتریکی
circuit	جریان الکتریکی
image	تصویر الکتریکی
images	تصویر الکتریکی
engine	موتورغیر الکتریکی
gasoline electric	بنزین الکتریکی
electrovalency	فرفیت الکتریکی
spark erossion	فرسایش الکتریکی
specific conductance	رسانندگی الکتریکی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com