Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
master
کاپیتان کشتی
mastered
کاپیتان کشتی
masters
کاپیتان کشتی
Search result with all words
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridged
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridges
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
mate's receipt
رسید کاپیتان کشتی
ship's master
کاپیتان کشتی تجاری
Other Matches
captains
کاپیتان
captaining
کاپیتان
skippers
کاپیتان
captained
کاپیتان
captain
کاپیتان
skippering
کاپیتان
skippered
کاپیتان
skipper
کاپیتان
Capt
کاپیتان
alternate captain
کاپیتان ذخیره
field captain
کاپیتان تیم
capitain's armband
بازوبند کاپیتان
[ورزشهای با توپ]
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
skippers
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
boarded
کشتی
hulks
کشتی
hulk
کشتی
foreship
سر کشتی
catch
کشتی کج
ship haven
یک کش کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
flat
پل کشتی
flattest
پل کشتی
puppis
کشتی دم
collier
کشتی
on the water
در کشتی
board
کشتی
on the sea
در کشتی
on shipboard
در کشتی
on board a ship
در کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
ark
کشتی
vessel
کشتی
vessels
کشتی
wrestling
کشتی
argo
کشتی
bottom
کشتی
bottoms
کشتی
ship
کشتی
carinae
کشتی
carina
کشتی
by water
با کشتی
bilge
اب ته کشتی
ships
کشتی
aft
در پس کشتی
deck
پل کشتی
decked
پل کشتی
afloat
در کشتی
decks
پل کشتی
cook house
اشپزخانه کشتی
commondo ship
کشتی نیروبر
coxswain
مباشر کشتی
commercial marine
کشتی تجاری
cuddy
اطاقک کشتی
cutwater
دماغه کشتی
dressing ship
تزیین کشتی
doutful category
کشتی مشکوک
lumper
باربر کشتی
deck seamanship
ملوان پل کشتی
deck plan
افق پل کشتی
deck plan
صفحه پل کشتی
deck gang
ملوان پل کشتی
deadman
مهاربند کشتی
bige water
گنداب کشتی
combatant vessel
کشتی جنگی
bilge water
گنداب کشتی
bill of lading
ستمی کشتی
bill of loading
بارنامه کشتی
bill of loading
جواز کشتی
caboose
اشپزخانه کشتی
cargo boat
کشتی بارکش
cargo boat
کشتی باری
cargo liner
کشتی باری
cargo ship
کشتی باری
carina
کشتی حمال
carrying vessel
کشتی باربری
castway
کشتی شکسته
catch as catch can
کشتی ازاد
caulker
درزگیر کشتی
coal whipper
زغال کش کشتی
cockswain
پیشکارکارکنان کشتی
exs
تحویل از کشتی
ferry boat
کشتی گذاره
kedge
تغییرجهت کشتی
keel shaped
شبیه ته کشتی
kelson or keelson
سقف ته کشتی
large ship
کشتی بزرگ
lee shore
کشتی بادپناه
hull
بدنه کشتی
lighter aboard ship
کشتی دوبه بر
lime juicer
کشتی انگلیسی
hull
لاشه کشتی
lumber carrier
کشتی تیر بر
marker ship
کشتی نماینده
mate's receipt
رسیدکاپیتان کشتی
matman
کشتی گیر
merchant ship
کشتی تجارتی
merchantman
کشتی تجارتی
jerque
بازرسی کشتی
inboard
داخل کشتی
fire ship
کشتی اتش زن
flag ship
کشتی پیشرو
flying dutchman
شبح کشتی
foreship
دماغه کشتی
hulls
بدنه کشتی
hulls
لاشه کشتی
greco roman
کشتی فرنگی
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
he went aboard the ship
به کشتی درآمد
hermaphrodite brig
کشتی دو دگله
ice breaker
کشتی یخ شکن
icebreaker
کشتی یخ شکن
imbark
در کشتی گذاشتن
in the hold
در انبار کشتی
merchantman
کشتی بازرگانی
strands
به گل نشستن کشتی
shipwrecks
کشتی شکستگی
wreck
کشتی شکستگی
wrecking
کشتی شکستگی
wrecks
کشتی شکستگی
battleship
کشتی جنگی
battleships
کشتی جنگی
lading
بار کشتی
shipwrecked
کشتی شکستگی
shipwreck
کشتی شکستگی
tendering
کشتی مادر
tenderest
کشتی مادر
tendered
کشتی مادر
tender
کشتی مادر
tonnage
فرفیت کشتی
bulkhead
تیغه در کشتی
bulkheads
تیغه در کشتی
bo's'n
افسر کشتی
bos'n
افسر کشتی
bosun
افسر کشتی
bosuns
افسر کشتی
fob
تحویل کشتی
tricks
فن و بندهای کشتی
wrestling
کشتی گیری
decks
عرشه کشتی
patrol
کشتی اکتشافی
patrolled
کشتی اکتشافی
aerographer
هواشناسی کشتی
affreightment
اجاره کشتی
bows
سینه کشتی
afterdeck
عقب کشتی
air ship
کشتی هوایی
alee
پناهگاه کشتی
bowing
سینه کشتی
amid ships
درمیان کشتی
amidships
درمیان کشتی
aport
بطرف چپ کشتی
bowed
سینه کشتی
bow
سینه کشتی
argosy
کشتی بزرگ
argosy
کشتی تجاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com