Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (7 milliseconds)
English
Persian
bankbook
کتابچه بانک
Other Matches
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
giros
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giro
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
cahier
کتابچه
blank book
کتابچه
booklet
کتابچه
booklets
کتابچه
note book
دفتر کتابچه
notebook
کتابچه یادداشت
notebooks
کتابچه یادداشت
telephone directory
کتابچه راهنمای تلفن
telephone directories
کتابچه راهنمای تلفن
pocketbook
درامد کتابچه یا دفتر بغلی
pocketbooks
درامد کتابچه یا دفتر بغلی
check book
کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
condition book
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
chap book
کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
ready reckoner
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
checked
چک بانک
check
چک بانک
banks
بانک
checks
چک بانک
bank
بانک
bank of deposit
بانک پس انداز
memory bank
بانک حافظه
monopoly bank
بانک انحصاری
bankroll
سرمایه بانک
mortgage bank
بانک رهنی
bankbill
برات بانک
national bank
بانک ملی
bank stock
سهام بانک
bank overdraft
بدهی به بانک
loan bank
بانک استقراضی
central bank
بانک مرکزی
development bank
بانک توسعه
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
world bank
بانک جهانی
germplasm bank
بانک گونه ها
state bank
بانک دولتی
state bank
بانک استان
shroff
بانک دار
saving bank
بانک پس انداز
remitting bank
بانک واگذارنده
loan bank
بانک وامی
bank
بانک ضرابخانه
banks
بانک ضرابخانه
bank
در بانک گذاشتن
banks
در بانک گذاشتن
data bank
بانک داده ها
data bank
بانک اطلاعات
intermediary bank
بانک میانجی
clearing bank
بانک پس انداز
clearing banks
بانک پس انداز
banker
بانک دار
bankers
بانک دار
data bank
بانک اطلاعاتی
data banks
بانک داده ها
bank bill
برات بانک
bank asset
دارائی بانک
authorized bank
بانک مجاز
merchant banks
بانک بازرگانی
data banks
بانک اطلاعات
data banks
بانک اطلاعاتی
bank rate
نرخ بانک
merchant bank
بانک بازرگانی
bank failures
ورشکستگی بانک
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
presenting bank
بانک ارائه کننده
stakeholder
نگهدارنده بانک در قمار
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
deposit
به حساب بانک گذاشتن
approved bank
بانک تایید شده
to place money in the bank
پول در بانک گذاشتن
to pay in
بحساب بانک گذاشتن
paying bank
بانک پرداخت کننده
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
deposits
به حساب بانک گذاشتن
export import bank
بانک صادرات واردات
accepting bank
بانک قبولی نویس
accepting bank
بانک قبول کننده
advising bank
بانک ابلاغ کننده
bank balance sheet
تراز نامه بانک
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
bankable
نقد شدنی در بانک
bankable
قابل پذیرش در بانک
collecting bank
بانک وصول کننده
negotiating bank
بانک معامله کننده
croupier
کمک صاحب بانک
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
issuing bank
بانک صادر کننده
confirming bank
بانک تائید کننده
croupiers
کمک صاحب بانک
account
حساب داشتن در بانک
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
bankbook
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
bank for international settlements
بانک پرداختهای بین المللی
bank capital requirement
سرمایه مورد نیاز بانک
blood bank
بانک جمع اوری خون
blood banks
بانک جمع اوری خون
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
accepting bank
بانک پذیرنده حواله یابرات
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
stop payment
دستور عدم پرداخت چک به بانک
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
This check is on bank Melli .
این چه بعهده بانک ملی است
Bank for International Settlements
[BIS]
بانک تسویه پرداخت بین المللی
faro
نوعی بازی قمار شبیه بانک
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
banks
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
cancelled cheque
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
counter check
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
Does the bank acknowledge your signature ?
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
lombard street
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
inclearing
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
bank giro
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
big five
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
eft
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
atm
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserving
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
sideways ROM
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
international finance corporation
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com