Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
bibliograph	کتاب شناس
bibliographer	کتاب شناس
Other Matches
capitulary	کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
lapidarian	سنگ شناس گوهر شناس
penny wise and pound foolish	دینار شناس و ریال شناس
lapidary	سنگ شناس گوهر شناس
deuteronomic	وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
book of reference	کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
reader	مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
readers	مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
caxton	کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
virologist	متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
invisible hand	منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
paleographer	خط شناس
graphologist	خط شناس
technologist	فن شناس
aesthetician	زیبایی شناس
bacteriologist	میکرب شناس
cytology	یاخته شناس
esthetician	زیبایی شناس
anatomist	کالبد شناس
arborist	درخت شناس
astronmer	ستاره شناس
carpologist	میوه شناس
crystallographer	بلور شناس
craniologist	کله شناس
craniologist	جمجمه شناس
cosmologist	کیهان شناس
cosmographer	کیهان شناس
conchologist	صدف شناس
vulcanologist	دانشمنداتشفشان شناس
climatologist	اقلیم شناس
weather wise	هوا شناس
characterologist	منش شناس
muscologist	خزه شناس
bryologist	خزه شناس
cytology	سلول شناس
actinolagy	پرتو شناس
acoustician	صدا شناس
godly	خدا شناس
astronomers	ستاره شناس
astronomer	ستاره شناس
loyal	وفیفه شناس
statisticians	امار شناس
statistician	امار شناس
geneticists	نسل شناس
geneticist	نسل شناس
tactfully	موقع شناس
tactful	موقع شناس
punctual	وقت شناس
toxicologist	زهر شناس
antiquary	عتیقه شناس
antiquaries	عتیقه شناس
astrologers	ستاره شناس
astrologer	ستاره شناس
zoologist	جانور شناس
botanists	گیاه شناس
botanist	گیاه شناس
lunarian	ماه شناس
conscientious	وفیفه شناس
decoder	رمز شناس
philologist	واژه شناس
ontologist	هستی شناس
oenologist	شراب شناس
oenologist	باده شناس
odontologist	دندان شناس
numismatist	مدال شناس
numismatist	سکه شناس
mythologist	اسطوره شناس
mythologist	افسانه شناس
mythologist	اساطیر شناس
myologist	ماهیچه شناس
musicologist	موسیقی شناس
mineralogist	معدن شناس
microbiologist	میکرب شناس
methodologist	اسلوب شناس
opcode decoder	رمزالعمل شناس
operation decoder	عمل شناس
physiognomist	قیافه شناس
philologer	زبان شناس
phenomenologist	پدیده شناس
petrologist	سنگ شناس
phonologist	صوت شناس
phrenologist	جمجمه شناس
parasitologist	انگل شناس
paleontologist	دیرین شناس
osteologist	استخوان شناس
orologist	کوه شناس
ornithologist	پرنده شناس
orientalist	خاور شناس
metallographer	فلز شناس
petologist	سنگ شناس
lithologist	سنگ شناس
therapeutist	درمان شناس
fossilist	سنگواره شناس
philologist	زبان شناس
feal	وفیفه شناس
topologist	مکان شناس
etymologer	اشنقاق شناس
ethologist	کردار شناس
epigraphist	کتیبه شناس
insectologist	حشره شناس
entomologist	حشره شناس
embryologist	رویان شناس
duteous	گماشت شناس
vermeologist	کرم شناس
dendrologist	درخت شناس
gemologist	گوهر شناس
heliologist	افتاب شناس
herborist	گیاه شناس
lexicologist	لغت شناس
pteridologist	کرف شناس
pteridologist	سرخس شناس
rhythmist	سجع شناس
selenographer	ماه شناس
self knowing	خود شناس
serologist	سرم شناس
ideologist	ارمان شناس
iconologist	شمایل شناس
ichthyologist	ماهی شناس
spectroscopist	طیف شناس
hypnologist	خواب شناس
syphilologist	سفلیس شناس
teleologist	پایان شناس
demographer	جمعیت شناس
naturalists	طبیعت شناس
neurologist	عصب شناس
oceanographer	اقیانوس شناس
pathologist	اسیب شناس
philatelist	تمبر شناس
philatelists	تمبر شناس
gourmets	خوراک شناس
naturalist	طبیعت شناس
criminologist	جرم شناس
dutiful	وفیفه شناس
grateful	متشکر حق شناس
herbalist	گیاه شناس
pathologists	اسیب شناس
herbalists	گیاه شناس
genealogist	شجره شناس
discreet <adj.>	موقع شناس
biologist	زیست شناس
ecologists	بوم شناس
prudent [discreet] <adj.>	موقع شناس
sociologist	جامعه شناس
archeologist	باستان شناس
archaeologist	باستان شناس
antiquarian	عتیقه شناس
ethnologists	قوم شناس
ethnologist	قوم شناس
anthropologist	انسان شناس
gourmet	خوراک شناس
ecologist	بوم شناس
seismologist	زلزله شناس
technologist	حرفه شناس
sociologist	انسگان شناس
geologist	زمین شناس
discretional <adj.>	موقع شناس
dutiful	گماشت شناس
discrete <adj.>	موقع شناس
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j.	موقع شناس بودن
environmentalists	محیط زیست شناس
incognito	نا شناس مجهول الهویه
psychopathologist	اسیب شناس روانی
volcanologist	دانشمند اتشفشان شناس
carcinology	سخت پوست شناس
neuropathologist	اسیب شناس اعصاب
leal	وفیفه شناس حقشناس
duteous	وفیفه شناس مطیع
stratigrapher	دانشمند چینه شناس
feal	نمک شناس باوفا
he can read the sky	ستاره شناس است
selenologist	دانشمند ماه شناس
environmentalist	محیط زیست شناس
metrologist	سنگ و پیمانه شناس
malpighian	وابسته به کالبد شناس ایتالیایی
limnologist	زیست شناس جانوران اب شیرین
gourmet	خبره خوراک شراب شناس
gourmets	خبره خوراک شراب شناس
copernician	وابسته به کپرنیک ستاره شناس لهستانی
mythologer	متخصص علم الاساطیر افسانه شناس
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
To be conspicuous.	انگشت نما بودن ( مشخص یا سر شناس )
cognoscente	متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
self analytical	تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
occidentalist	کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
philologer	لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
phonetician	متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
booked	کتاب
book	کتاب
text	کتاب
texts	کتاب
i sold the book for rials 0	کتاب را
hexateuch	شش کتاب
bokk	کتاب
letter writer	کتاب
that book	ان کتاب
books	کتاب
that is my book	کتاب من است
White Paper	کتاب سفید
guide	کتاب راهنما
bookmaker	کتاب نویس

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com