English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
toadflax کتان وحشی
Other Matches
dizen دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
flax درخت کتان الیاف کتان
hackle شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl مرغان وحشی پرندگان وحشی
ferae naturae وحشی ذاتا وحشی
cloths کتان
linen کتان
bombast کتان
cloth کتان
flax comb کتان کش
canvas کتان
flax کتان
wild flax کتان
canvases کتان
lint لیف کتان
flax پارچه کتان
flax comb شانه کتان
swingle کتان کوب
linnet مرغ کتان
linen tape نوار کتان
hatchel شانه کتان
flax trade تجارت کتان
flax seed تخم کتان
linen draper کتان فروش
asbestus سنگ کتان
cheesecloth کتان شل باف
strick شاخه درخت کتان
flaxy مربوط به یا مثل کتان
linseed oil روغن تخم کتان
linseed بزرک بذر کتان
toile پارچه کتان نازک
strick کتان یاکنف هندی
dodder کتان صحرایی لرزیدن
dodders کتان صحرایی لرزیدن
tow پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
hatchel کتان پاک کن شانه زدن
white sale <idiom> حراج حوله ،پارچه کتان
flaxy filaments رشته هایا الیاف کتان
ecru رنگ کتان شسته نشده
tows پس مانده الیاف کتان یا شاهدانه
calendaring قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
ruttish وحشی
ungovernable وحشی
ruffians وحشی
ruffian وحشی
barbaric وحشی
unmannerly وحشی
barbarous وحشی
savaging وحشی
Gothic وحشی
savages وحشی
savaged وحشی
anthropophagus وحشی
savage وحشی
sylvatic وحشی
boarish وحشی
truculent وحشی
unshaped وحشی
undaunted وحشی
hare brained وحشی
gris وحشی
wild وحشی
wildest وحشی
wilds وحشی
feral وحشی
ferocious وحشی
ferine وحشی
unshapen وحشی
uncivilized وحشی
rambunctious وحشی
onion couch یکجور جو وحشی
grossing وحشی توده
fellness وحشی گری
semi barbarian نیم وحشی
manlike جنس نر وحشی
grossed وحشی توده
headache خشخاش وحشی
headaches خشخاش وحشی
horsemint نعناع وحشی
imbrute وحشی شدن
uncivilly وحشی بی ادب
uncivil وحشی بی ادب
grosses وحشی توده
onion grass یکجور جو وحشی
gross وحشی توده
parsnips زردک وحشی
charlock خردل وحشی
feral child کودک وحشی
grosser وحشی توده
on the same p as the savages درترازو وحشی ها
gothicism وحشی گری
farouche وحشی صفت
barbarize وحشی کردن
saracen کافر وحشی
mustang اسب وحشی
grossest وحشی توده
barbarise وحشی کردن
buffaloes گاو وحشی
wild rice برنج وحشی
bullock گوساله وحشی
bullocks گوساله وحشی
savages وحشی کردن
wildcat گربه وحشی
wildcats گربه وحشی
bestiality وحشی گری
buffalo گاو وحشی
brutalizing وحشی شدن
wildling حیوان وحشی
brutalised وحشی شدن
brutalises وحشی شدن
brutalising وحشی شدن
Wild West غرب وحشی
brutalize وحشی شدن
brutalized وحشی شدن
wildness وحشی گری
brutalizes وحشی شدن
wildfowl اردک وحشی
savage وحشی کردن
wildlife حیوانات وحشی
cheetah یوزپلنگ وحشی
savaged وحشی کردن
tiger cat گربه وحشی
mallard اردک وحشی
savaged وحشی شدن
mallards اردک وحشی
savage وحشی شدن
savages وحشی شدن
savaging وحشی کردن
parsnip هویج وحشی
savaging وحشی شدن
parsnip زردک وحشی
parsnips هویج وحشی
cheetahs یوزپلنگ وحشی
chambray کتان یا چیت راه راه شطرنجی
wild beasts جانوران وحشی وحوش
styrax بوته وحشی جاوی
troglodyte انسانهای غارنشین وحشی
the african savages وحشی های آفریقا
perfection of savagery نهایت وحشی گری
ruffianly گردن کلفت وحشی
wild parsley انواع هویج وحشی
wildfowler شکارچی غاز وحشی
sheldrake اردک وحشی دریایی
perfection of savagery کمال وحشی گری
marihuana تنباکوی وحشی بیابانی
brent یکجورغاز وحشی کوچک
madcap ادم بی پروا و وحشی
barbarize بیگانه یا وحشی شدن
barbarise وحشی گری کردن
feral حیوان شکاری وحشی
barbarian ادم وحشی یابربری
ferocity وحشی گری سبعیت
brutal حیوان صفت وحشی
mallards نوعی مرغابی وحشی
mallard نوعی مرغابی وحشی
leopards پلنگ گربه وحشی
leopard پلنگ گربه وحشی
caprifig درخت انجیر وحشی
gooseberry bush درخت انگور وحشی
marijuana تنباکوی وحشی بیابانی
buff گاو وحشی زردنخودی
greylag غاز وحشی اروپایی
buffs گاو وحشی زردنخودی
barbarians ادم وحشی یابربری
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
wild eyed دارای چشمان وحشی وخیره
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
passenger pigeon کبوتر وحشی امریکای شمالی
polecat موش خرمای وحشی اروپایی
polecats موش خرمای وحشی اروپایی
catamount ادم پس کوهی و وحشی صفت
catamountain ادم پس کوهی و وحشی صفت
masterwort سنبل ختایی جاوه وحشی
charreada سواری مکزیکی اسب وحشی
cougars گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
saddle bronc riding سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
diana الههء ماه وشکار حیوانات وحشی
to have the wild stag's foot <idiom> در چابکی پای آهوی وحشی داشتن.
zootechny فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
cougar گربه وحشی پشمالو یوزپلنگ امریکایی
zootechnics فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
hards پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
roughrider سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
kheda کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
agriology مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
passanger شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
razorback خوک نیمه وحشی دورگه جنوب شرقی اتازونی
bareback riding سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com