Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
caldron	کتری بزرگ
Other Matches
kettle	کتری
pot	کتری
pots	کتری
potting	کتری
kettles	کتری
coffee pots	کتری قهوه
kettle holder	کتری گیر
skillets	دیگچه کتری
skillet	دیگچه کتری
boilermaker	کتری ساز
teakettle	کتری چای
snouts	لوله کتری وغیره
snout	لوله کتری وغیره
billies	نوعی کتری فلزی
billy	نوعی کتری فلزی
kettle holder	کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
gross	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
majuscule	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
mighty	بزرگ
mightiest	بزرگ
grossest	بزرگ
extra-	بزرگ
grossing	بزرگ
grosses	بزرگ
vast	بزرگ
small	بزرگ نه
smallest	بزرگ نه
smaller	بزرگ نه
propylon	در بزرگ
grossed	بزرگ
extra	بزرگ
grosser	بزرگ
extras	بزرگ
mightier	بزرگ
king size	بزرگ
adult	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
dignified	بزرگ
full bottomed	بزرگ
grave	بزرگ
graves	بزرگ
gravest	بزرگ
bulkier	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
adults	بزرگ
headmen	بزرگ
eminent	بزرگ
swith	بزرگ
majuscular	بزرگ
extensive	بزرگ
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
stour	بزرگ
massive	بزرگ
massively	بزرگ
large sized	بزرگ
headman	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
highs	بزرگ
spankings	بزرگ
spanking	بزرگ
long ton	تن بزرگ
gates	در بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
majoring	بزرگ
decuman	بزرگ
voluminous	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
great	بزرگ
great-	بزرگ
greatest	بزرگ
majestic	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
considerably large	بس بزرگ
high	بزرگ
macro	بزرگ
highest	بزرگ
gate	در بزرگ
vasty	بزرگ
egregious	بزرگ
largest	بزرگ
immane	بزرگ
bigger	بزرگ
large	بزرگ
larger	بزرگ
enormous	بزرگ
biggest	بزرگ
jumbo	بزرگ
jumbos	بزرگ
hugeous	بزرگ
swingeing	بزرگ
walloping	بزرگ
megapod	بزرگ پا
nonus	بزرگ
big	بزرگ
wallopings	بزرگ
maximised	بزرگ کردن
bulk	قسمت بزرگ
maximises	بزرگ کردن
maximize	بزرگ کردن
maximising	بزرگ کردن
d. store	مغازه بزرگ
dignitary	شخص بزرگ
maximized	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
heavyweight	بزرگ و سنگین
heavyweights	بزرگ و سنگین
long boat	کرجی بزرگ
swells	بزرگ شدن
land mass	سرزمین بزرگ
distend	بزرگ کردن
dilates	بزرگ کردن
maximizing	بزرگ کردن
swelled	بزرگ شدن
dignitaries	شخص بزرگ
swell	بزرگ شدن
dilating	بزرگ کردن
the powers	دولتهای بزرگ
to grow up	بزرگ شدن
macrography	بزرگ نگاری
enlarged	بزرگ کردن
galactic	بی نهایت بزرگ
enlarges	بزرگ کردن
enlarging	بزرگ کردن
to grow old	بزرگ شدن
cleek	قلاب بزرگ
amplify	بزرگ شدن
amplifying	بزرگ شدن
the wain	خرس بزرگ
the great vassals	تیولداران بزرگ
charles's wain	خرس بزرگ
enlarge	بزرگ کردن
amplifies	بزرگ شدن
amplified	بزرگ شدن
the supreme	خدای بزرگ
magnifying	بزرگ کردن
grandmother	مادر بزرگ
main	بزرگ تمام
colosseum	سالن بزرگ
macrocyte	هاگدان بزرگ
grandmothers	مادر بزرگ
dilate	بزرگ کردن
macrocephaly	بزرگ سری
conger	مارماهی بزرگ
bulk	در حجم بزرگ
oversize	اندازه بزرگ
ursae majoris	خرس بزرگ
magnified	بزرگ کردن
case knife	چاقوی بزرگ
magnifies	بزرگ کردن
magnifcation	بزرگ سازی
abbots	راهب بزرگ
magnify	بزرگ کردن
abbot	راهب بزرگ
tun	بشکه بزرگ
ursa major	خرس بزرگ
magnifier	بزرگ کننده
distending	بزرگ کردن
archduchess	دوشس بزرگ
lumps	بزرگ شدن
heave	بزرگ کردن
heaved	بزرگ کردن
longbow	کمان بزرگ
longbows	کمان بزرگ
emporia	بازار بزرگ
emporium	بازار بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
lumped	بزرگ شدن
lump	بزرگ شدن
archbshop	اسقف بزرگ
archfiend	دیو بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
arch enemy	دشمن بزرگ
blundering	اشتباه بزرگ
paternal grandmother	مادر بزرگ
megalocephalia	بزرگ سری
particianship	بزرگ منشی
particianship	بزرگ زادگی
pantoscopic	بزرگ نما
antrum	غار بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com