Dictiornary-Farsi | کتک کاری در گوشهای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (3 milliseconds)

English	Persian
dogfight	کتک کاری در گوشهای
dogfights	کتک کاری در گوشهای


Other Matches

to niche oneself	خود را در گوشهای جا دادن در گوشهای پنهان شدن
angular	گوشهای
angulate	گوشهای
hexagonal	شش گوشهای
skew correction	تصحیح گوشهای
septangular	هفت گوشهای
make way <idiom>	به گوشهای رفتن
pentadecagon	پانزده گوشهای
pentagonal	پنج گوشهای
corner assembling	بست گوشهای
corner solution	راه حل گوشهای
hexagonal system	دستگاه شش گوشهای
corner reflector	بازتاباننده گوشهای
lopeared	دارای گوشهای اویخته
tetragonal system	دستگاه چهار گوشهای
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
to p one's cap over one's ear	کلاه خودراروی گوشهای خودکشیدن
wurtzite	ساختار شش گوشهای روی سولفید
trigonometer	اسبابی که با ان سه گوشهای راست گوشه رامیسنجند
hexonal zinc sulfide structure	ساختار شش گوشهای روی سولفید وورتیست
jackrabbit	نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
under employment	کم کاری
slobbery	تف کاری
feckful	کاری
flower piece	گل کاری
electroplating	اب کاری
plastering	گچ کاری
hypofunction	کم کاری
impotency	کاری
curry powders	کاری
intent on doing anything	کاری
active	کاری
malfunctions	کژ کاری
parget	گچ کاری
currie	کاری
impotence	کاری
curry powder	کاری
effective	کاری
malfunction	کژ کاری
malfunctioned	کژ کاری
plasterwork	گچ کاری
curry	کاری
inaction	بی کاری
curries	کاری
come to <idiom>	شروع کاری
an active remedy	درمان کاری
mining	معدن کاری
amalgamating	ملغمه کاری
anaplasty	پیوند کاری
blindage	صیقل کاری
brick work	سفت کاری
boo boo	اشتباه کاری
brick work	اجر کاری
argentation	نقره کاری
brickworks	سفت کاری
brickwork	سفت کاری
an active man	مرد کاری
squalor	کثافت کاری
decoration	زینت کاری
decorations	زینت کاری
acting	فعال کاری
plumbing	سرب کاری
extravagantly	با افراط کاری
elegance	ریزه کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
misconduct	خلاف کاری
extruded	چکش کاری
glazing	شیشه کاری
acrography	گچ کاری برجسته
active cell	خانه کاری
illuminations	تذهیب کاری
latticework	شبکه کاری
in return	درعوض [کاری]
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
sew	سوزن کاری
metallurgy	فلز کاری
pique	منبت کاری
burnishing	صیقل کاری
burnishing	پرداخت کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
illumination	تذهیب کاری
brocade	زری کاری
in return	در تلافی [کاری]
energetic	جدی کاری
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
in return	به جای [کاری]
by way of reciprocation	به جای [کاری]
extrudes	چکش کاری
extruding	چکش کاری
hammering	چکش کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
welding	جوش کاری
lubrication	روغن کاری
drilling	مته کاری
fretwork	منبت کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
forming	فرم کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
workstations	ایستگاه کاری
workstation	ایستگاه کاری
plating	روکش کاری
frustrate	بدل کاری
frustrates	بدل کاری
frustrating	بدل کاری
afforestation	جنگل کاری
workbench	محیط کاری
workbenches	محیط کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
punching	منگنه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
marquetery	خاتم کاری
masonery	سنگ کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
meshwork	شبکه کاری
misprision	خلاف کاری
molding operation	فرم کاری
molding operation	قالب کاری
mosaic work	موزائیک کاری
ultraism	افراط کاری
turnery	منبت کاری
turnery	تراش کاری
negativism	منفی کاری
neglectfulness	غفلت کاری
marquetery	منبت کاری
marbling	مرمر کاری
working set	مجموعه کاری
workgroup	گروه کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
work year	سال کاری
lattice work	شبکه کاری
latticing	شبکه کاری
lay off	فصل کم کاری
lead work	سرب کاری
work area	ناحیه کاری
lighterage	دوبه کاری
wood carving	منبت کاری
malefaction	تبه کاری
maleficence	تبه کاری
trephination	مته کاری
treacherousness	خیانت کاری
scabbing	تیشه کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
scrimshaw	هنرمنبت کاری
tinwork	قلع کاری
sinfulness	خطا کاری
the needful	اصل کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
tessellation	موزاییک کاری
stalactite work	مقرنس کاری
stannary	قلع کاری
steelwork	فولاد کاری
stonemasonry	سنگ کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
roughening by picking	تیشه کاری
rice field	برنج کاری
toryism	محافظه کاری
tongue lash	فحش کاری
parquetry	موزاییک کاری
patchery	وصله کاری
perfidiousness	خیانت کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
pomiculture	میوه کاری
probationership	ازمایش کاری
purview of an occupation	حدود کاری
relievo	برجسته کاری
repetition of an act	تکرار کاری
reservedness	احتیاط کاری
reshaping	روانه کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
working storage	حافظه کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
counterattack	بدل کاری
crypianalysis	پنهان کاری
cutting off	برش کاری
d. touch	نازک کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
discreetness	احتیاط کاری
discreetnss	احتیاط کاری
drilling work	مته کاری
dry farm	دیم کاری