Dictiornary-Farsi | کثیف شلوغ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 172 (9 milliseconds)

English	Persian
messy	کثیف شلوغ


Other Matches

noise	شلوغ
bustling	شلوغ
olio	شلوغ
hullabaloos	شلوغ
hubble bubble	شلوغ
noisier	شلوغ
noises	شلوغ
noisiest	شلوغ
noisy	شلوغ
cramped	شلوغ
pall mall	شلوغ
disorderly	شلوغ
unquiet	شلوغ
fraise	شلوغ
hullabaloo	شلوغ
jammed	شلوغ کردن
jams	شلوغ کردن
pell mell	شلوغ پلوغ
bustles	شلوغ کردن
bustle	شلوغ کردن
tumult	غوغا شلوغ
other fish to fry <idiom>	شلوغ بودن سر
raise a hell	شلوغ کردن
raise a devil	شلوغ کردن
raise a cain	شلوغ کردن
get up the nerve <idiom>	خیلی شلوغ
mOlTe	پرازجمعیت شلوغ
jam	شلوغ کردن
rookery	جای شلوغ
rookeries	جای شلوغ
brattle	شلوغ کردن
kerfuffle	شلوغ پلوغی
make a noise	شلوغ کردن
kerfuffles	شلوغ پلوغی
bustled	شلوغ کردن
messy	شلوغ کار
chockablock	شلوغ کیپ
In busy (crowded) streets of Tehran .	درخیابانهای شلوغ تهران
busies	دست بکار شلوغ
bursting	مملو از آدم - شلوغ
blatant	شلوغ کننده خودنما
overset	شلوغ کردن واژگونی
busied	دست بکار شلوغ
busier	دست بکار شلوغ
busiest	دست بکار شلوغ
busy	دست بکار شلوغ
busying	دست بکار شلوغ
overcrowd	بسیار شلوغ کردن
agoraphobia	ترس از مکانهای شلوغ
beehives	جای شلوغ و پرفعالیت
blatantly	شلوغ کننده خودنما
beehive	جای شلوغ و پرفعالیت
tumultuous	شلوغ بهم ریخته
scabious	کثیف
dauby	کثیف
scabbiness	کثیف
draggy	کثیف
smeary	کثیف
bedrabbled	کثیف
grimy	کثیف
snotty	کثیف
scabione	کثیف
mucky	کثیف
nastier	کثیف
mussy	کثیف
nasties	کثیف
nasty	کثیف
smoochy	کثیف
nastiest	کثیف
soapless	کثیف
filthiest	کثیف
filthier	کثیف
squalid	کثیف
bedraggled	کثیف
dirtied	کثیف
dirtier	کثیف
dirties	کثیف
dirtiest	کثیف
dirty	کثیف
dirtying	کثیف
filthy	کثیف
wild and woolly	کثیف
sloppily	کثیف
sloppy	کثیف
lousy	کثیف
amiss	بد کثیف
interweave	نقش شلوغ و درهم بافته
(All) hell broke loose. <idiom>	خیلی پر سر وصدا و شلوغ بود.
anomal design	طرح شلوغ و بدون تقارن
It's sheer pandemonium. <idiom>	خیلی پر سر وصدا و شلوغ است.
loudmouth <idiom>	شلوغ ،شخص پزبده واحمق
The doctor is a busy man .	دکتر سرش شلوغ است
rush-hour traffic	وقت شلوغ رفت و آمد
smutch	کثیف کردن
piggy wiggy	بچه کثیف
to [make] muddy	کثیف کردن
grotty	ارزان و کثیف
scall	سعفه کثیف
slub	کثیف کردن
slubber	کثیف کردن
smutch	لکه کثیف
besmear	کثیف کردن
slum	محله کثیف
dirtiest	کثیف کردن
dirty	کثیف کردن
dirtying	کثیف کردن
sump	استخراب کثیف
sumps	استخراب کثیف
grubbier	کثیف شلخته
grubbiest	کثیف شلخته
grubby	کثیف شلخته
slop	ادم کثیف
dirties	کثیف کردن
dirtier	کثیف کردن
slums	محله کثیف
splodge	کثیف کردن
splodges	کثیف کردن
impure	کثیف ناصاف
soil	کثیف کردن
soiling	کثیف کردن
soils	کثیف کردن
sludge	کثیف شدن
dirtied	کثیف کردن
slopped	ادم کثیف
slopping	ادم کثیف
pigsty	جای کثیف
bedraggle	کثیف کردن
buggers	کثیف وفاسد
buggering	کثیف وفاسد
bugger	کثیف وفاسد
sordid	کثیف دون
in mourning	کثیف سیاه
piggery	جای کثیف
piggeries	جای کثیف
pigpens	جای کثیف
pigpen	جای کثیف
pigsties	جای کثیف
bemire	کثیف کردن
To cause confusion . To kick up a fuss (row).	شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
I'm up to my ears with work.	خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
I am inundated with work . I am up to my eyes . I am overly occupied these days.	اینروزها سرم خیلی شلوغ است
off-color <idiom>	بد مزه ،کثیف ،بیادب
contaminate	الوده یا کثیف کردن
contaminated	الوده یا کثیف کردن
contaminates	الوده یا کثیف کردن
ragamuffin	ادم کثیف و بی سر وپا
ragamuffins	ادم کثیف و بی سر وپا
grimily	بطور سیاه و کثیف
slummer	ساکن محلات کثیف
contaminating	الوده یا کثیف کردن
draggle tail	دارای دامن کثیف والوده
sludge	جای کثیف ولجن الود
How dirty the house is !	چقدر خانه کثیف است
litterbug	آدم کثیف وآشغال پاش
litterbugs	آدم کثیف وآشغال پاش
agoraphobic	شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
sculleries	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).	خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
patina	[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
establish	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
messes	:شلوغ کاری کردن الوده کردن
mess	:شلوغ کاری کردن الوده کردن
slobs	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
slob	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
gunk	ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
constants	سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant	سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
befoul	کثیف کردن الوده کردن