Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 109 (1 milliseconds)
English	Persian
bugger	کثیف وفاسد
buggering	کثیف وفاسد
buggers	کثیف وفاسد
Other Matches
mouldy	کهنه وفاسد
muscular dystrophy	تحلیل وفاسد عضلانی
ruderal	روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
carpetbaggers	تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger	تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dirtied	کثیف
dauby	کثیف
draggy	کثیف
soapless	کثیف
mussy	کثیف
dirtier	کثیف
dirties	کثیف
dirtiest	کثیف
nasty	کثیف
nasties	کثیف
nastier	کثیف
grimy	کثیف
smoochy	کثیف
dirtying	کثیف
dirty	کثیف
bedrabbled	کثیف
mucky	کثیف
scabbiness	کثیف
scabione	کثیف
filthy	کثیف
filthiest	کثیف
filthier	کثیف
snotty	کثیف
lousy	کثیف
wild and woolly	کثیف
sloppy	کثیف
sloppily	کثیف
nastiest	کثیف
smeary	کثیف
scabious	کثیف
squalid	کثیف
amiss	بد کثیف
bedraggled	کثیف
piggeries	جای کثیف
pigpens	جای کثیف
piggy wiggy	بچه کثیف
smutch	کثیف کردن
pigsty	جای کثیف
grotty	ارزان و کثیف
pigsties	جای کثیف
piggery	جای کثیف
bedraggle	کثیف کردن
to [make] muddy	کثیف کردن
bemire	کثیف کردن
sordid	کثیف دون
slubber	کثیف کردن
besmear	کثیف کردن
smutch	لکه کثیف
dirtying	کثیف کردن
slub	کثیف کردن
scall	سعفه کثیف
pigpen	جای کثیف
slum	محله کثیف
dirtiest	کثیف کردن
dirties	کثیف کردن
dirtier	کثیف کردن
dirtied	کثیف کردن
soil	کثیف کردن
sludge	کثیف شدن
soils	کثیف کردن
soiling	کثیف کردن
messy	کثیف شلوغ
splodges	کثیف کردن
splodge	کثیف کردن
slums	محله کثیف
dirty	کثیف کردن
impure	کثیف ناصاف
slop	ادم کثیف
slopped	ادم کثیف
grubbiest	کثیف شلخته
grubbier	کثیف شلخته
sumps	استخراب کثیف
slopping	ادم کثیف
sump	استخراب کثیف
in mourning	کثیف سیاه
grubby	کثیف شلخته
contaminating	الوده یا کثیف کردن
slummer	ساکن محلات کثیف
ragamuffin	ادم کثیف و بی سر وپا
ragamuffins	ادم کثیف و بی سر وپا
off-color <idiom>	بد مزه ،کثیف ،بیادب
contaminates	الوده یا کثیف کردن
grimily	بطور سیاه و کثیف
contaminated	الوده یا کثیف کردن
contaminate	الوده یا کثیف کردن
sludge	جای کثیف ولجن الود
How dirty the house is !	چقدر خانه کثیف است
litterbugs	آدم کثیف وآشغال پاش
draggle tail	دارای دامن کثیف والوده
litterbug	آدم کثیف وآشغال پاش
Dont be upset . Dont lose your temper . Keep calm(cool).	خونت را کثیف نکن ( خونسرد باش )
sculleries	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
scullery	جای شستن فروف کثیف اشپزخانه
patina	[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
establish	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes	1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
slob	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
slobs	ادم نامرتب وکثیف ادم کثیف وژولیده
gunk	ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
befoul	کثیف کردن الوده کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com