English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English Persian
bank کرانه دیواری
banks کرانه دیواری
Other Matches
coasts کرانه
coast کرانه
strand کرانه
mete کرانه
strands کرانه
strandline خط کرانه
shores کرانه
rivage کرانه
martello دژ کرانه
littoral کرانه
limicoline کرانه زی
shore کرانه
near shore کرانه
coast guard گارد کرانه
bounds register ثبات کرانه ها
backshore beach کرانه جزر و مد
in shore در اب نزدیک کرانه
strand کرانه بندرگاه
back beach کرانه جزر و مد
backshore کرانه جزر و مد
beaches کرانه شنی
beaches پلاژ کرانه
beached کرانه شنی
beached پلاژ کرانه
beach کرانه شنی
beach پلاژ کرانه
sandbanks کرانه ماسه
sandbank کرانه ماسه
strands کرانه بندرگاه
medoterranean دور از کرانه
groin کرانه دار
shores کرانه ساحل
shore کرانه ساحل
sea shore کرانه دریا
shore patrol کرانه پاسدار
groins کرانه دار
groin کرانه دار
the means and the extremes دو میان و دو کرانه
to push off از کرانه دریادورشدن
boundary کرانه کرانی
boundaries کرانه کرانی
seaboard کرانه دریا
sea coast کرانه دریا
seaboards کرانه دریا
on shore سوی کرانه
off shore دور از کرانه
sand شن کرانه دریا
sands شن کرانه دریا
off shore fisheries شیلات دوراز کرانه
limicoline وابسته به مرغان کرانه زی
landding کرانه رسمی فرودگاه
coast guard officer افسر گارد کرانه
redshank مرغ پا قرمز کرانه زی
to set in سوی کرانه روان شدن
lower limit [of the integral] کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
land swell خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
upper limit [of the integral] کرانه بالا [انتگرال] [ریاضی]
parietal دیواری
murals دیواری
mural دیواری
walls دیواری
wall دیواری
the nile overflows its banks نیل طغیان کرده کرانه خودرافرامیگیرد
lagune جای کم گود در دریا نزدیک به کرانه
power outlet پریز دیواری
socket [wall socket] پریز دیواری
wall mounting cabinet قفسه دیواری
outlet box جعبه دیواری
grates بخاری تو دیواری
grated بخاری تو دیواری
grate بخاری تو دیواری
wall painting نقاشی دیواری
wall paper کاغذ دیواری
wall socket پریز دیواری
wall tie بست دیواری
wall hanging تزئینات دیواری
extra-mural فرا دیواری
side board میز پا دیواری
point [wall socket] [British] پریز دیواری
sconce mirror ایینه دیواری
electrical outlet پریز دیواری
mural نقاشی دیواری
mural نقش دیواری
fire place بخاری دیواری
frescoes نقاشی دیواری
wallpaper کاغذ دیواری
fire side بخاری دیواری
hangings کاغذ دیواری
fire grate اجاق دیواری
wall mounted switch کلید دیواری
transparency اسلاید دیواری
chimneys بخاری دیواری
wall clock ساعت دیواری
intermural میان دیواری
murals نقاشی دیواری
covered forge کوره دیواری
wallpapers کاغذ دیواری
murals نقش دیواری
transparencies اسلاید دیواری
paper hangings کاغذ دیواری
affiche اعلان دیواری
rung پله ی دیواری
fresco نقاشی دیواری
chimney بخاری دیواری
lean-to proof بام سینه دیواری
electric sockets پریز های دیواری
fractable [کتیبه دیواری سنتوری]
wall sockets پریز های دیواری
power outlets پریز های دیواری
electrical outlets پریز های دیواری
wallpaper adhesive چسب کاغذ دیواری
paper stainer سازنده کاغذهای دیواری
pitch and toss بازی بیخ دیواری
witch hazel موچسب پیچک دیواری
paper hanger کاغذ دیواری چسبان
to batter awall کوبیدن یافروریختن دیواری
lean to roof بام سینه دیواری
tablature نقاشی دیواری یا سقفی
inclosure چهار دیواری حصار
ionian وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
wallpaper با کاغذ دیواری تزئین کردن
The clock has stopped. ساعت دیواری خوابیده است
gas bracket لوله دیواری که دارای گازسوزباشد
to panel a wall دیواری را تخته کوبی کردن
countermure دیواری که برای پشتیبان دیواردیگربسازند
wallpapers با کاغذ دیواری تزئین کردن
paperhanger کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
krantz خاره هایی که دیواری ازانهادرست شود
frameworks استخوان بندی قالب چهار دیواری
The clock is fast (gaining). ساعت دیواری تند کار می کند
dykes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
to peck down a wall دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
framework استخوان بندی قالب چهار دیواری
dikes دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
Does this clock keep good time? این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
hanging [فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
This is a self - winding clock . این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
cuckoo clock ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
cuckoo clocks ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
parpen سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
branch cutoff دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
interiors دور از مرز دور از کرانه
interior دور از مرز دور از کرانه
inshore نزدیک کرانه نزدیک ساحل
riverain کرانه نشین ساحل نشین
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com