Dictiornary-Farsi | کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
old school tie	کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه


Other Matches

c	استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
cbt	استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
No less than half the students failed the test.	کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
c	استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
c	استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
extra-mural	ویژهی دانشجویان پاره وقت
brushwork	روش ویژهی رنگ زدن
straight "A " student	دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
cravats	کراوات
overlaying	کراوات
overlays	کراوات
ascot tie	کراوات
neckties	کراوات
overlay	کراوات
tie	کراوات
necktie	کراوات
cravat	کراوات
ties	کراوات
stickpin	سنجاق کراوات
breast pin	سنجاق کراوات
broach	سنجاق کراوات
broaches	سنجاق کراوات
broached	سنجاق کراوات
broaching	سنجاق کراوات
tiepin	سنجاق کراوات
string tie	کراوات باریک
sailor's knot	گره کراوات
scarfpin	سنجاق کراوات
scarf pin	سنجاق یا گیره کراوات
windsor knot	گره بزرگ کراوات
wears	عینک یا کراوات زدن فرسودن
windsor tie	کراوات گره بزرگ و بقچهای
wear	عینک یا کراوات زدن فرسودن
neck wear	کراوات و یقه و مانند انها گردن پوش
school fellow	هم مدرسه
school age	سن مدرسه
school mate	هم مدرسه
academy	مدرسه
academies	مدرسه
schoolmates	هم مدرسه
schools	مدرسه
school	مدرسه
schoolmate	هم مدرسه
schoolyard	حیاط مدرسه
private school	مدرسه ملی
schoolteachers	معلم مدرسه
schoolteacher	معلم مدرسه
schoolwork	درس مدرسه
schoolgirls	دختر مدرسه
trade school	مدرسه حرفهای
schoolgirl	دختر مدرسه
private schools	مدرسه ملی
schoolyard	محوطهی مدرسه
drop out (of school) <idiom>	ترک مدرسه
grammar schools	مدرسه ابتدایی
grammar school	مدرسه ابتدایی
grade school	مدرسه ابتدایی
schoolma'am	مدیره مدرسه
summer schools	مدرسه تابستانی
summer school	مدرسه تابستانی
schoolyards	محوطهی مدرسه
schoolyards	حیاط مدرسه
head master	مدیر مدرسه
school	تحصیل در مدرسه
philosophy of the lyceum	فلسفه مدرسه
school counselor	مشاور مدرسه
schoolmarm	مدیره مدرسه
preliminary school	مدرسه ابتدائی
prep	مدرسه مقدماتی
technical school	مدرسه فنی
school truancy	مدرسه گریزی
trade schools	مدرسه حرفهای
school phobia	مدرسه هراسی
schooling	مدرسه رفتن
secondery school	مدرسه متوسطه
senior high school	مدرسه متوسطه
unschooled	مدرسه نرفته
schools	تحصیل در مدرسه
school shooting	تیراندازی در مدرسه
janitors	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
janitors	فراش مدرسه
janitor	راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
satchel	کیف مدرسه
satchels	کیف مدرسه
janitor	فراش مدرسه
truancy	مدرسه گریزی
reform school	مدرسه تهذیب اخلاقی
technical college	مدرسه عالی فنی
school of tecnology	مدرسه عالی فنی
He ran away from scool .	از مدرسه فرار کرد
play hooky <idiom>	از مدرسه یا کار دررفتن
scholastic	اقتصادی مدرسه ایها
subprincipal	معاون رئیس مدرسه
finshing school	مدرسه تکمیلی دختران
schooltime	ساعات درس مدرسه
junior college	مدرسه فوق دیپلم
The last school day.	آخرین روز مدرسه
prep	مدرسه ابتدایی دبستان
These shoes dont fit me.	زنگ مدرسه خورده
theological school	مدرسه علوم دینی
school readiness	امادگی ورود به مدرسه
faculty	اولیای مدرسه دانشکده
faculties	اولیای مدرسه دانشکده
the school is out	مدرسه تعطیل است
technical colleges	مدرسه عالی فنی
seminaries	مدرسه علوم دینی
high schools	مدرسه متوسطه دبیرستان
seminary	مدرسه علوم دینی
high school	مدرسه متوسطه دبیرستان
to be excused [from work or school]	معاف بودن [از کار یا مدرسه]
parochial school	مدرسه وابسته به کلیسای بخش
industrial school	اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
PTA's	مخفف انجمن خانه و مدرسه
alma mater	سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
PTA	مخفف انجمن خانه و مدرسه
Since I left school.	ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I must take the kid to school .	باید بچه راببرم مدرسه
schoolmasters	نافم مدرسه مکتب دار
It is some distance to the school .	تا مدرسه فاصله زیاد است
schoolmaster	نافم مدرسه مکتب دار
The boy is fresh from school.	پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
nursery schools	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
It reminds me of my schooldays .	مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
nursery school	مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmaster	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
Children start school at the age of 7.	بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
This is the site for a new scool .	اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
public school	دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
cognisance [British]	دانش
understanding	دانش
knowledge	دانش
knowledge	دانش
cognition	دانش
realising [British]	دانش
realizing	دانش
know how	دانش
scholarship	دانش
gramarye	دانش
gramary	دانش
gramarey	دانش
science	دانش
know-how	دانش
wisdom	دانش
sciences	دانش
scholarships	دانش
kenning	دانش
grader	جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
packed lunch	غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
schoolastic	پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman	پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
alma mater	مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
advisee	کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
whipping boy	بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
life science	دانش زیستی
life sciences	دانش زیستی
physical science	دانش مادی
knowledge representation	نمایش دانش
knowledge representation	بازنمود دانش
to a knowledge	دانش اندوختن
witting	معلومات دانش
technical know how	دانش فنی
to reach for knowledge	دانش کوشیدن
schooling	کسب دانش
architectonic	دانش معماری
an encourouges of science	دانش پرور
schoolfellow	کسب دانش
alumnus	دانش اموخته
knowing faculty	قوه دانش
knowledge base	پایگاه دانش
knowledge domain	قلمرو دانش
knowledge engineer	مهندسی دانش
knowlege representation	نمایش دانش
pupil	دانش اموز
learning	دانش یادگیری
erudition	فضل و دانش
aeronautics	دانش هوانوردی
maieutic	دانش مامایی
smattering	دانش سطحی
kith	دانش و معرفت
in ken	د رحدود دانش
schoolboys	دانش اموز
computer awarness	دانش کامپیوتر
schoolboy	دانش اموز
computer literacy	دانش کامپیوتر
academy	انجمن دانش
academies	انجمن دانش
students	دانش اموز
pupils	دانش اموز
student	دانش اموز
letters	معرفت دانش
grader	دانش اموز
letter	معرفت دانش
striker	دانش اموز
strikers	دانش اموز
pansophism	دانش مطلق
patrons of learning	دانش پروران
thermodynamics	دانش دماپویایی
postgraduates	دانش اموخته
philomath	دانش پرست

old school tie

کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه