English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
hire purchase کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
Other Matches
back freigt پرداخت کرایه
advance freight پیش پرداخت کرایه حمل
carriage payed کرایه حمل پرداخت شده
dead carriage کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dead freight کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
to hire out something کرایه دادن چیزی
to rent out something کرایه دادن چیزی
to let something on a lease کرایه دادن چیزی
to let something [British E] [Real Estate] کرایه دادن چیزی
forwarding merchant حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
freighters کرایه کننده کشتی باری
freighter کرایه کننده کشتی باری
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
payment by instalments پرداخت به اقساط
paying off [clearing off] [repayment] بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
amortization پرداخت بدهی به اقساط مساوی
hiring کرایه
passage money کرایه
hire کرایه
lease کرایه
hires کرایه
meed کرایه
back freigt پس کرایه
balance of freight پس کرایه
carriage forward پس کرایه
freight کرایه
fares کرایه
back rent پس کرایه
transport charges کرایه
leases کرایه
freight forward پس کرایه
fared کرایه
carrige forward پس کرایه
fare کرایه
backfreight پس کرایه
faring کرایه
rent کرایه
cost of transport کرایه
fraught کرایه
freight collect پس کرایه
demurrage کرایه معطلی
carfare کرایه اتوبوس
tenant کرایه نشین
let out on hire کرایه دادن
hack درشکه کرایه
renter کرایه نشین
hacked درشکه کرایه
hacks درشکه کرایه
to charter کرایه کردن
carrige کرایه حمل
carfare کرایه ماشین
affreight کرایه کردن
tenants کرایه نشین
passage دریا کرایه
passages دریا کرایه
hiring کرایه کردن
hires کرایه دادن
hires کرایه کردن
fared کرایه مسافر
hach کرایه دادن
passage money کرایه مسافر
freight کرایه کشتی
hire کرایه دادن
hire کرایه کردن
fares کرایه مسافر
faring کرایه مسافر
fare کرایه مسافر
hiring کرایه دادن
rent کرایه کردن
freight کرایه کردن
hire اجرت کرایه کردن
to freight out and home دوسره کرایه کردن
tenant کرایه نشین متصرف
back rent کرایه عقب افتاده
tenants کرایه نشین متصرف
carriage forward کرایه در مقصدپرداخت میشود
fare کرایه حمل و نقل
charters دربست کرایه دادن
chartering دربست کرایه دادن
portage کرایه فرفیت کشتی
chartered دربست کرایه دادن
cartage کرایه گاری مکاری
charter دربست کرایه دادن
How much is the fare to ... ? کرایه تا ... چقدر است؟
fared کرایه حمل و نقل
faring کرایه حمل و نقل
hires اجرت کرایه کردن
twon car اتومبیل کرایه مسافری
hiring اجرت کرایه کردن
railway freight کرایه راه اهن
fares کرایه حمل و نقل
taximeter نشان دهنده کرایه تاکسی
fiacre کالسکه یا درشکه چهارچرخه کرایه
time charter کرایه کردن موقت کشتی
What's the charge per hour? کرایه هر ساعت چقدر است؟
hackney درشکه کرایه اسب کرایبه
rent کرایه اجاره کردن یا دادن
circulating library کتابخانهای که کتاب کرایه میدهد
carrige forward کرایه به عهده گیرنده کالا
Rented (rental) car. اتومبیل اجاره ای (کرایه شده )
What is the charge per day? کرایه روزانه چقدر است؟
out leased انبارهای کرایه شده از خارج از پادگان
cost and frieght قیمت کالا به اضافه کرایه حمل
What's the fare to the airport? نرخ کرایه تا فرودگاه چقدر است؟
i am behind in my rent کرایه خانه ام عقب افتاده است
What's the fare to Manchester? کرایه تا شهر منچستر چقدر است؟
subsidized accommodation منزل با کمک هزینه [کرایه و غیره]
voyage charter کرایه کشتی جهت سفری خاص
tie line کانال مخابراتی کرایه داده شده
lodging house محل کرایه دادن اطاق مسافرخانه
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
What's the fare to city centre? نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
What's the fare to this address? نرخ کرایه تا این آدرس چقدر است؟
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
freight کرایه کشتی ارسال بار با هواپیما یاکشتی
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
livery stable اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
baltic exchange بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
free haul در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weights کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
carriage بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
hackney coach کالسکه یا درشکه کرایه درشکه چهارچرخه ودو اسبه
carriages بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
hire اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hires اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
hiring اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
pabulum [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
to have something مالک چیزی بودن
to have something at one's disposal مالک چیزی بودن
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
leases کرایه کردن اجاره کردن
lease کرایه کردن اجاره کردن
to open a can of worms <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
to stir up a hornet's nest <idiom> چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
dedication در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
dedications در CL ممکن است این تاسیس به وسیله فعل صریح و رسمی مالک ایجادشود و یا به موجب قانون از برخی از افعال مالک
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
constructive notice ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
reputed owner در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
payer پرداخت کننده
finisher پرداخت کننده
remitter پرداخت کننده
payor پرداخت کننده
cash dispenser پرداخت کننده پول
cash dispensers پرداخت کننده پول
asphalt finisher پرداخت کننده اسفالت
paying bank بانک پرداخت کننده
angle grinder پرداخت کننده زاویهای
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
Do I have to pay a supplement? آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
flags ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
flag ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
by instalment به اقساط
on the installment plan [American English] به اقساط
in parts به اقساط
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
yearly instalmernts اقساط سالیانه
recoupment اقساط هزینه
pay by instalments اقساط پرداختی
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
class e allotment کسورات اقساط ماهیانه
instalment of rent اقساط مال الاجاره
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
retour sans protet اعلامی که برات کش به دارنده برات میکند مبنی براین که در صورت نکول برات از طرف محال علیه ان رابدون پروتست به وی بازگرداند و به این ترتیب برات کش نمیتواند به عذراین که اعتراض نکول به عمل نیامده است از پرداخت وجه سرباز زند
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
menace چیزی که تهدید کننده است
menaces چیزی که تهدید کننده است
menaced چیزی که تهدید کننده است
twiner چندلا کننده چیزی که می پیچد یادورمیزند
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
on request وقتی که درخواست بشود
He promised to behave ( mend his ways) قول داد آدم بشود
if he wishes to be a اگرمی خواهد کسی بشود
I wI'll come as late as I possibly can . تا آنجائیکه بشود دیر می آیم
where work is concerned اگر مربوط به کار بشود ...
What must be must be . <proverb> آنچه باید بشود خواهد شد .
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
Talk a lot without saying much خیلی صحبت بشود ولی کم معنی
That's out of the question. این غیرممکن است که عملی بشود.
Let the car cool off. بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com