English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (9 milliseconds)
English Persian
oarsmanship کرجی رانی
Search result with all words
regatta مسابقه کرجی رانی
regattas مسابقه کرجی رانی
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
row a race مسابقه کرجی رانی دادن
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
Other Matches
midship میان کشتی یا کرجی وسطکشتی یا کرجی
dump شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
barges کرجی
towing boat کرجی
barque کرجی
barquentine کرجی
barge کرجی
small craft کرجی ها
hoy کرجی
crabber کرجی
barged کرجی
steam boat کرجی بخار
flyboat کرجی تندرو
praam کرجی ته پهن
sloop of war کرجی جنگی
landing craft کرجی ساحلی
falt کرجی ته پهن
boatman کرجی بان
davit کرجی بلندکن
bargeman کرجی بان
singlisticker کرجی شراعی
bargee کرجی بان
ferryman کرجی بان
dragboat کرجی لاروب
trawlers کرجی ماهیگیری
cockboat کرجی کوچک
gondoliers کرجی بان
pugs کرجی بان
pug کرجی بان
cockle shell کرجی کوچک
pair oar کرجی دو پارویی
caique کرجی که دربوسفوربکارمیرود
dingey کرجی پارویی
rowers کرجی ران
life boat کرجی نجات
penteconter کرجی 05پارویی
cock boat کرجی کوچک
long boat کرجی بزرگ
trawler کرجی ماهیگیری
drag boat کرجی لاروب
gondolier کرجی بان
shallop کرجی پارویی
rower کرجی ران
row boat کرجی پارویی
cutter نوعی کرجی
cutters نوعی کرجی
pleasure boat کرجی تفرجی
bumboat کرجی سورسات فروش
skiff کرجی پارویی کوچک
sloop کرجی یک دگلی قدیمی
barcarole سرود کرجی بان
dory کرجی ته پهن ماهیگیری
barcarolle سرود کرجی بان
praam کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
gondolier راننده کرجی ونیزی
hackney boat کرجی یاکشتی کرایهای
fosher boat کرجی ماهی گیری
fishing boat کرجی ماهی گیری
flag boat کرجی نشان دار
tugboat کرجی یا کشتی یدک کش
flag boat کرجی پرچم دار
keelboatman کرجی بان رودخانه
motor launch قایق موتوری کرجی
gondoliers راننده کرجی ونیزی
fishermen صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
pitpan یکجور کرجی دراز و ته پهن
inboard engined boat کرجی که موتورش در میان انست
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
packet boat کرجی پستی کشتی مسافربر
boats کرجی هرچیزی شبیه قایق
boat کرجی هرچیزی شبیه قایق
fisherman صیاد ماهی کرجی ماهیگیری
dumb barge کرجی بی بادبان یابی موتور
fisher جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
fly boat کرجی تندروکه درترعه هابکارمیرود
puntist راننده کرجی نام دارد
pontoar نوعی کرجی برای پل بندی کلک
galiot کرجی باری یاماهی گیری هلندی
carvel کشتی کوچک سریع السیر کرجی
yacht کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
pontoons کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
to pull any one across a river کسی را با کرجی پارویی ازرودخانه گذراندن
gig نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
pontoon کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
speedboat کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
gigs نوعی کرجی پارویی یابادبانی نیزه
speedboats کرجی یا قایق موتوری سریع السیر
yachts کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
rani رانی
ranee رانی
crural رانی
femoral رانی
long boat بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
an outboard engine boat کرجی ای که موتور ان دربیرون ان واقع شده است
repression واپس رانی
yachting قایق رانی
voluptuousness شهوت رانی
motoring اتومبیل رانی
canoes قایق رانی
canoe قایق رانی
inguinal کشاله رانی
oratorship سخن رانی
wheelchair ویلچر رانی
wheelchairs ویلچر رانی
extrusion روزن رانی
voluptuously باشهوت رانی
d. of a speech سخن رانی
salacity شهوت رانی
salaciousness شهوت رانی
ejection بیرون رانی
paddle boat کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boats کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
nuggar بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
pawn push پیاده رانی شطرنج
to give a lecture سخن رانی کردن
nautically از لحاظ کشتی رانی
seaworthy قابل کشتی رانی
shippable قابل کشتی رانی
salaciously از روی شهوت رانی
sailing orders دستور کشتی رانی
shipping company شرکت کشتی رانی
to gratify ones passions شهوت رانی کردن
to go on the stump سخن رانی کردن
pultrusion process فرایند کشش رانی
pawn roller پیاده رانی شطرنج
boats قایق رانی کردن
harness racing ارابه رانی تک اسبه
harness race مسابقه ارابه رانی
funeral oration سخن رانی برسرجنازه
aerostation کشتی رانی هوایی
ease all درکرجی رانی ایست
drive way مسیر اتومبیل رانی
platform سخن رانی کردن
platforms سخن رانی کردن
auto racing مسابقه اتومبیل رانی
sprinting مسابقه اتومبیل رانی
lectureship سمت سخن رانی
cabotage کشتی رانی ساحلی
auto drome پیست اتومبیل رانی
lectureships سمت سخن رانی
boat قایق رانی کردن
extrudate محصول روزن رانی
ox goad نیزه گاو رانی
innavigable غیرقابل کشتی رانی
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
libidinously از روی شهوت رانی
loxodromics کشتی رانی در خط مایل
magnetic potential نیروی مغناطیس رانی
he stroked درعقب کرجی نشسته پارومیزدبدان سام که پاروزنان دیگر .....میزدند
trialling مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
Carpool هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
matinTes مسابقه ارابه رانی در روز
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
matinee مسابقه ارابه رانی در روز
matinees مسابقه ارابه رانی در روز
contact electromotive force نیروی برق رانی مجاورتی
oceanshipping روشهای کشتی رانی دراقیانوس
coasting کشتی رانی در طول ساحل
drag racing مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
effective electromotive force نیروی برق رانی موثر
red flag پرچم قرمز اتومبیل رانی
active emf نیروی برق رانی موثر
moto بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
loxodromic وابسته به کشتی رانی در خط مایل
harness horse اسب مخصوص ارابه رانی
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
under- در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
starting motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
under در قوس داخلی پیست اتومبیل رانی
portolano راهنمای کشتی رانی با شرح بنادر
eloge سخن رانی بافتخارکسیکه درگذشته است
starter motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
kite track مسیر ارابه رانی به شکل گلابی
circumnavigate دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
sapphic vice شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
starter راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
icekhana اتومبیل رانی روی سطح یخ بسته دریاچه
circumnavigation کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
to pander any one's lust وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
off road racing مسابقه موتورسیکلت رانی در زمینهای ناهمواربطول چند صد مایل
circumavigator کسی که دور گیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
speedway مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
tirm oval پیست مسابقه اتومبیل رانی به شکل مثلث با گوشههای قوسی
tracks پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
lap money جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
track پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
hobbled وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
off roader شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
hobbling وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com