Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 227 (48 milliseconds)
English
Persian
emolliate
کردن شیرین کردن
Search result with all words
sugar
شیرین کردن متبلور شدن
sugars
شیرین کردن متبلور شدن
stunt
شیرین کاری کردن
stunting
شیرین کاری کردن
stunts
شیرین کاری کردن
soften
شیرین کردن فرونشاندن
softened
شیرین کردن فرونشاندن
softens
شیرین کردن فرونشاندن
sweeten
شیرین کردن
sweeten
شیرین شدن ملایم کردن
sweetened
شیرین کردن
sweetened
شیرین شدن ملایم کردن
sweetening
شیرین کردن
sweetening
شیرین شدن ملایم کردن
sweetens
شیرین کردن
sweetens
شیرین شدن ملایم کردن
candies
شیرین کردن نباتی کردن
candy
شیرین کردن نباتی کردن
port
شراب شیرین بارگیری کردن
dulcify
شیرین کردن
edulcorate
شیرین کردن
edulcoration
عمل شیرین کردن
To perform a feat.
شیرین کاری کردن
To ingratiate oneself with someone.
نزد کسی خود شیرین کردن
to sweeten something
چیزی را شیرین کردن
to soften water
شیرین کردن آب
Other Matches
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft water
اب شیرین
fresh water
اب شیرین
saccharine
شیرین
dolce
شیرین
fresh
شیرین
sugared
شیرین
sweeter
شیرین
fresh-
شیرین
freshest
شیرین
nectared
شیرین
affeluo'so a
شیرین
dulcet
شیرین
tuneful
شیرین
sweet
شیرین
mellifluous
شیرین
honeyed
شیرین
nectareous
شیرین
amiable
شیرین
sweetest
شیرین
luscious
شیرین
nectarean
شیرین
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sweet pea
نخود شیرین
sorgo
ذرت شیرین
sorgho
ذرت شیرین
solar still
اب شیرین کن افتابی
softer
سبک شیرین
softest
سبک شیرین
licorice
شیرین بیان
liquorice
شیرین بیان
candied
شیرین شده
sweet peas
نخود شیرین
crawfish
خرچنگ اب شیرین
figuration
شیرین کاری
Its well worth . Its a bargain at the price .
شیرین می ارزد
sodium bicarbonate
جوش شیرین
sweet corn
ذرت شیرین
soft
سبک شیرین
sugarberry
تمشک شیرین
sugary
شیرین ملیح
sugary
شیرین زبان
freshet
جوی اب شیرین
bittersweet
شیرین وتلخ
freshwater king
متصدی اب شیرین کن
bicarbonate
جوش شیرین
baking soda
جوش شیرین
freshwater
وابسته به اب شیرین
melodies
اهنگ شیرین
chino
لیمو شیرین
chino
پرتقال شیرین
it tastes sweet
شیرین است
sweet lemon
لیموی شیرین
sweet oil
روغن شیرین
sweet root
شیرین بیان
sweet spoken
شیرین زبان
sweet voiced
شیرین صدا
shirin
خودکشی شیرین
sweetish
شیرین نوشین
tragicomedy
تلخ و شیرین
tragicomedies
تلخ و شیرین
tour de force
شیرین کاری
sweeteners
شیرین کننده
sweetener
شیرین کننده
melody
اهنگ شیرین
sweet pepper
فلفل شیرین
sweetmeat
غذای شیرین
soda
جوش شیرین
sudium bicarbonate
جوش شیرین
limnetic
وابسته به اب شیرین
f. fishes
ماهیهای اب شیرین
limnic
وابسته به اب شیرین
pimiento
فلفل شیرین
limnology
اب شیرین شناسی
bicarbonate of soda
جوش شیرین
evaporator
دستگاه اب شیرین کن
melodiously
بطور شیرین
sodas
جوش شیرین
woos
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstanding
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstood
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
wooed
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
withstand
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
richest
زیاده چرب یا شیرین
blander
شیرین و مطلوب نجیب
pancake
نان شیرین و پهن
pancakes
نان شیرین و پهن
mellifluent
عسل دار شیرین
blandest
شیرین و مطلوب نجیب
bitter-sweet
اول شیرین وبعدتلخ
richer
زیاده چرب یا شیرین
stunts
شاهکار شیرین کاری
bitter sweet
اول شیرین وبعدتلخ
bland
شیرین و مطلوب نجیب
vermouths
شراب شیرین افسنطین
as sweet as honey
<idiom>
مثل عسل
[شیرین]
soda
جوش شیرین سودا
stunt
شاهکار شیرین کاری
vermouth
شراب شیرین افسنطین
rich
زیاده چرب یا شیرین
stunting
شاهکار شیرین کاری
sodas
جوش شیرین سودا
nectarines
هلوی شیرین وابدار
nectarine
هلوی شیرین وابدار
sweetish
چیز نسبتا شیرین
limnic
زیست کننده در اب شیرین
straw wine
شراب شیرین کشمش
scuttlebutt
مخازن اب شیرین ناو
allspice
فلفل فرنگی شیرین
sweet potatoes
سیب زمینی شیرین
saleratus
جوش شیرین که نانواهابکارمیبرند
fresh water ; fruit juice.
آب شیرین (تازه )؛آب میوه
It is a good one hundred kilos .
شیرین صد کیلو است
diabetes mellitus
دیابت شیرین دولاب
soda solution
محلول جوش شیرین
sweet oil
روغن بادام شیرین
sweet spoken
شیرین سخن شکردهان
pomfret cake
کلوچه شیرین بیان
sweet sorghum
ذرت خوشهای شیرین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com