Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
music stool
کرسی پیانو زنان
Other Matches
ducking stool
کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
piano or pianoforte
پیانو
pianofortes
پیانو
pianos
پیانو
peanoforte
پیانو
pianoforte
پیانو
piano
پیانو
He plays the piano too
پیانو هم می زند
peanoforte
نوعی پیانو
pianists
نوازنده پیانو
pianist
نوازنده پیانو
player piano
پیانو خودکار
pianists
پیانو نواز
pianist
پیانو نواز
notes
کلید پیانو
note
کلید پیانو
noting
کلید پیانو
tuning hammer
کلید کوک پیانو
piano player
اسباب پیانو زنی
piano accordion
اکوردئون جا انگشتی دارشبیه پیانو
boogie woogie
نواختن پیانو باضربات تند وضربهای
italian game
بازی شطرنج ایتالیایی جوئوکو پیانو
giuoco piano
جوئوکو پیانو در بازی شطرنج ایتالیایی
centre holding variation
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
celesta
نوعی الت موسیقی شبیه پیانو
accompanists
همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
accompanist
همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
You can lift the piano alone.
تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
department
کرسی
departments
کرسی
cathedra
کرسی
seater
کرسی نشین
rostra
کرسی خطابه
anvils
اهنین کرسی
anvil
اهنین کرسی
rostrum
کرسی خطابه
podium
پایه کرسی
podiums
پایه کرسی
rostrums
کرسی خطابه
sleeper wall
دیوار کرسی
bench
بر کرسی نشستن
lepus
کرسی الجوزاء
cassiopeia
خداوند کرسی
bar stool
کرسی میکده
pulpit
کرسی خطابه
pulpits
کرسی خطابه
benches
بر کرسی نشستن
curule chair
کرسی عاج
leporis
کرسی الجوزاء
gestatoraial chair
کرسی حامل پاپ
chair
کرسی استادی در دانشگاه
chaired
کرسی استادی در دانشگاه
chairing
کرسی استادی در دانشگاه
chairs
کرسی استادی در دانشگاه
stool
کرسی
[سه یا چهار پایه]
leporis
عرش کرسی الجبار
woolsack
کرسی یا صندلی دادگاه
lepus
عرش کرسی الجبار
bars
کرسی خطابه وکلا
bar
کرسی خطابه وکلا
unseating
محروم کردن نماینده از کرسی
unseated
محروم کردن نماینده از کرسی
unseat
محروم کردن نماینده از کرسی
bench
کرسی قضاوت جای ویژه
unseats
محروم کردن نماینده از کرسی
to have the final
[last]
word
<idiom>
حرف خود را به کرسی نشاندن
benches
کرسی قضاوت جای ویژه
rostral
وابسته به منبر یا کرسی خطابه
he lost the seat
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
tribune
سکوب سخنرانی کرسی یامیز خطابه
stool
کرسی صندلی مستراح فرنگی مدفوع
To carry ones point. To have ones way.
حرف خود را به کرسی نشاندن ( پیش بردن )
He feels he must have the last word.
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
fair sex
زنان
womenfolk
زنان
feminine
زنان
applaudingly
کف زنان
womankind
زنان
hirsutism
نابجارویی مو در زنان
feminicide
قتل زنان
gyringly
چرخ زنان
gynocracy
حکومت زنان
gynecology
پزشکی زنان
gynecocracy
حکومت زنان
gynaecocracy
حکومت زنان
greensickness
کم خونی زنان
gaspingly
نفس زنان
flutteringly
پروبال زنان
petticoats rule
تسلط زنان
vauntingly
لاف زنان
when will women have the vote?
زنان کی حق رای
women's army corps
ارتش زنان
women's dres
جامه زنان
reelingly
چرخ زنان
pantingly
نفس زنان
mutch
زنان وکودکان
menses
قاعدگی زنان
the female sex
زنان ودختران
periods
قاعده زنان
womanish
مربوط به زن یا زنان
womankind
گروه زنان
boxers
مشت زنان
catamenia
قاعدگی زنان
period
قاعده زنان
boastingly
لاف زنان
menstruation
قاعدگی در زنان
asymetrical bars
پارالل زنان
wifely
درخور زنان
womenfolk
جماعت زنان
womanly
در خور زنان
demimonde
زنان هرزه
uneven parallel bars
پارالل زنان
plumes
پر کلاه زنان تل
evadingly
طفره زنان
beauty
زنان زیبا
feminity
طبقه زنان
beauties
زنان زیبا
plume
پر کلاه زنان تل
premenstrual
قبل از قاعدگی زنان
feminists
طرفدار حقوق زنان
ladykillers
مرد محبوب زنان
sapphism
همجنس خواهی زنان
women labor force
نیروی کار زنان
phlegmasia alba dolens
ورم سفیدران زنان
ladykiller
مرد محبوب زنان
female participation rate
نرخ مشارکت زنان
heat
تحریک جنسی زنان
women's army corps
قسمت زنان ارتش
feminism
برابری طلبی زنان
heats
تحریک جنسی زنان
lothario
گمراه کننده زنان
feminist
طرفدار حقوق زنان
to catch napping
چرت زنان گرفتن
columbia round
تیراندازی مخصوص زنان
chlorosis
سبزرنگی زنان کم خون
demimonde
جهان زنان هرجایی
catamenia
عادت ماهیانه زنان
menstruation
قاعدگی زنان طمث
fluor
قاعدگی زنان سیال
gynecologist
متخصص بیماریهای زنان
suffragette
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
steatopygia
بزرگی وفربهی کفل زنان
housecoats
لباسی که زنان درخانه می پوشند
housecoat
لباسی که زنان درخانه می پوشند
a comparison of men's salaries with those of women
مقایسه حقوق مردان با زنان
suffragettes
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
evadingly
گریز زنان بابهانه یاحیله
gynaecophysiology
علم ووفایف جهازتناسلی زنان
leucorrhoea
سوزنک مزمن غیرمسری زنان
plead for the widow
در حق بیوه زنان دادخواهی کنید
diva
سردسته زنان خواننده اپرا
wimple
روسری زنان قرون وسطی چرخ
lady paramount
بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
phlegmasia dolens
ران زنان ژماس سیاهرگهای نفاسی
chatelaine
زنجیرکمربند که زنان کلیدوساعت ومدادومانندانهابدان می اویزند
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
whites
سوزنک مزمن غیر مسری زنان
modiste
کسی که کلاه وجامه زنان رامیفروشد
abbesses
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
hairdo
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
abbess
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
women students
زنان دانش اموز محصلین اناث
sapphic vice
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
gallant
متعارف وخوش زبان درپیش زنان
hairdos
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
hysteria
غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
height of the volleyball net
34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
accoucheur
پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
sanitary napkin
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
sanitary napkins
دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
hereford round
مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
squire of dames
کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
triathlon
مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
bluestockings
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestocking
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
purdah
برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
saris
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
sari
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saree
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
ruffe
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
venire facias tot matrons
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
ruff
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffs
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
estrus
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
sprint medley
دو سرعت امدادی شامل 002004 و 008 متر برای مردان و 001 002 و 004 متربرای زنان
shots
ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot
ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
western round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و84 تیر از 05 متری با کمان
fita round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز فاصله 03 تا 09 متربرای مردان و 03 تا 07 متربرای زنان با تیر و کمان
estrogen
هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
warlock
جادوگر مرد که فرمانده زنان جادوگر است
night gown
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com