Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
countercurrent chromatography
کروماتوگرافی جریان مخالف
Other Matches
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
upstream
<adj.>
<adv.>
مخالف جریان
crosscurrent
جریان مخالف
against the current
<adv.>
مخالف جریان
against the stream
<adv.>
مخالف جریان
countercurrent distribution
توزیع جریان مخالف
c.c.c
countercurrentchromatographyکروماتوگرافی جریان مخالف
upstream
مخالف جریان رودخانه
eddied
چرخ زدن جریان مخالف
eddies
چرخ زدن جریان مخالف
eddy
چرخ زدن جریان مخالف
eddying
چرخ زدن جریان مخالف
back pressure
فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
antisocial
مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
chromatography
کروماتوگرافی
gel filtration
کروماتوگرافی ژل تراوا
gas chromatography
کروماتوگرافی گازی
paper chromatography
کروماتوگرافی کاغذی
column chromatography
کروماتوگرافی ستونی
partition chromatography
کروماتوگرافی تقسیمی
chromatographic column
ستون کروماتوگرافی
gel permeation chromatography
کروماتوگرافی ژل تراوا
ionic chromatography
کروماتوگرافی یونی
descending chromatography
کروماتوگرافی نزولی
one way chromatography
کروماتوگرافی یکطرفه
ascending chromatography
کروماتوگرافی صعودی
two chromatography
کروماتوگرافی دو طرفه
two demensional chromatography
کروماتوگرافی دو بعدی
absorbent chromatography
کروماتوگرافی جذبی
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
gas liquid partitions chromatography
کروماتوگرافی گاز- مایع
gas solid chromatography
کروماتوگرافی گاز- جامد
ion exchange chromatography
کروماتوگرافی تبادل یونی
gas liquid chromatography
کروماتوگرافی مایع گاز
thin layer chromatography
کروماتوگرافی لایه نازک
supercritical fluid chromatography
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
g.l.c.
gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
s.f.c
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
supercritical fluid chromatography/mass
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
s.f.c/m.s
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
l.l.c
liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
foes
مخالف
with
مخالف
resistent
مخالف
foe
مخالف
contradictions
مخالف
dissidents
مخالف
dissident
مخالف
alien
مخالف
contradiction
مخالف
dissidence
مخالف
repugnant
مخالف
aliens
مخالف
adverse
مخالف
unfavorable
مخالف
conversed
مخالف
averse
مخالف
converses
مخالف
conversing
مخالف
antagonist
مخالف
inadvisable
مخالف
gainsayer
مخالف
gainst
مخالف
adversary
مخالف
contrary
مخالف
irreconcilable
مخالف
converse
مخالف
antagonists
مخالف
dissenting
مخالف
gyaku
مخالف
oppositionist
ضد مخالف
adversaries
مخالف
conflicting
مخالف
opponents
مخالف
opponent
مخالف
hostile
مخالف
contradictory
مخالف
antipodal
مخالف
oppositive
مخالف
contra
مخالف
contradictive
مخالف
at d.
مخالف
controvertist
مخالف
non content
مخالف
contrary to
مخالف
contrariant
مخالف
anie
مخالف
opposit
مخالف
against
مخالف
oppugner
مخالف
at outs
مخالف
out of keeping
مخالف
oppugnant
مخالف
by the ears
مخالف
liquid liquid chromatography
کروماتوگرافی مایع- مایع
bucking voltage
ولتاژ مخالف
vetoes
رای مخالف
defiant
معاند مخالف
vetoing
رای مخالف
overthwart
بطور مخالف
headwinds
باد مخالف
conning
رای مخالف
vetoed
رای مخالف
veto
رای مخالف
windbound
باد مخالف
clashing
برخوردکننده مخالف
dissents
رای مخالف
dissented
رای مخالف
dissent
رای مخالف
crosswinds
باد مخالف
antagonists
عضله مخالف
vice versa
در جهت مخالف
antagonist
عضله مخالف
oppositely
بطور مخالف
aversely
بطور مخالف
adversely
بطور مخالف
illegal
مخالف قانون
diverse
مختلف مخالف
crosswind
باد مخالف
reluctance
بیزاری مخالف
dis-
مخالف کردن
anti-
به معنای "مخالف "
countersuggestion
تلقین مخالف
counterview
عقیده مخالف
antagonizing
مخالف کردن
antagonized
مخالف کردن
anti semitism
مخالف با یهودیان
anti-Semitism
مخالف با یهودیان
antagonize
مخالف کردن
antagonises
مخالف کردن
antagonised
مخالف کردن
reverse
شکستنی مخالف
reversed
شکستنی مخالف
reverses
شکستنی مخالف
reversing
شکستنی مخالف
contradicts
مخالف بودن با
contradicted
مخالف بودن با
contradict
مخالف بودن با
the a party
طرف مخالف
counter ion
یون مخالف
overthwart
بالحن مخالف
antipathy
احساس مخالف
reluctate
مخالف کردن
antagonising
مخالف کردن
reluctancy
بیزاری مخالف
conflictive
مغایر مخالف
impolitic
مخالف مصلحت
contra flow
جهت مخالف
cons
رای مخالف
conned
رای مخالف
con
رای مخالف
contralateral muscles
عضلات مخالف
contraposition
مفهوم مخالف
contrary to the law
مخالف قانون
no
منفی مخالف
prevailing wind
باد مخالف
to be in the opposition
مخالف بودن
opponent
طرف مخالف
obscurantist
مخالف اصلاحات
antipapal
مخالف پاپ
in the opposite direction.
در جهت مخالف
disaccord
مخالف کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com