English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
drowsiness کسالت یا سنگینی خواب
Other Matches
drowsihead سنگینی خواب
indisposedness کسالت
disorders کسالت
uneasiness کسالت
malaise کسالت
disorder کسالت
illness بیماری کسالت
illnesses بیماری کسالت
longsome کسالت اور
nervous prostration کسالت اعصاب
prosaicness کسالت اوری
somnambulist کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
altitude sickness کسالت در اثر ارتفاع زیاد
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
preachify بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
hypnoidal نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
hypnagogic خواب اور خواب کننده
hypnogogic خواب اور خواب کننده
morpheus الهه خواب خواب پرور
somnific خواب اور خواب الود
dreamier خواب مانند خواب الود
dogsleep خواب زودبر خواب دروغی
dreamiest خواب مانند خواب الود
dreamy خواب مانند خواب الود
demureness سنگینی
ponderousness سنگینی
ponderosity سنگینی
gravity سنگینی
ponderance سنگینی
ponderously سنگینی
weightiness سنگینی
massiness سنگینی
heavily به سنگینی
gravitas سنگینی
slowness سنگینی
weight سنگینی
heaviness به سنگینی
gravitation سنگینی
graveness سنگینی
deadweight سنگینی وزن
overweight سنگینی کردن
traffic density سنگینی شد امد
lethargy سنگینی رخوت
queasiness سنگینی خوراک
a hefty bill صورتحساب سنگینی
specific weight سنگینی ویژه
hypacusia سنگینی گوش
hypacousia سنگینی گوش
overweight سنگینی زیاد
absolute gravity سنگینی مطلق
avoirdupois سنگینی وزن
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
absolute specific gravity سنگینی ویژه مطلق
barology علم ثقل یا سنگینی
profoundness سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
mass of maneuver سنگینی حرکات یکان
There was a heavy fall of snow (snow-fall). برف سنگینی بارید
lbs سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lb سنگینی مسکوکات راسنجیدن
Lead is a heavy metal. سرب فلز سنگینی بارید
A big load was taken off my back. بار سنگینی از دوشم برداشته شد
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
He is fast asleep. خواب خواب است
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
to weigh down سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
metamer جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
noctambulism خواب
isocline هم خواب
asleep خواب
shut-eye خواب
dreams خواب
napped خواب
bedfellow هم خواب
noctambulation خواب
nap خواب
sleeping خواب
watchfulness بی خواب
naps خواب
napping خواب
sleep خواب
sleepless بی خواب
sleeps خواب
bedfellows هم خواب
post dormitum پس خواب
dreaming خواب
dreamed خواب
floor gully کف خواب
dream خواب
hypnophobia خواب هراسی
hypnology خواب شناسی
hypnologist خواب شناس
dreamful خواب مانند
coved cornice قرنیز کف خواب
hypnolepsy حمله خواب
drowsihead خواب الودگی
hypnoidal خواب گونه
Womens dreams go by contraries. خواب زن چپ است
hypnopompic خواب زدا
dogsleep خواب سبک
wool-gathering خواب و خیال
dream reader خواب تعبیرکن
hypnopompic hallucination توهم پس خواب
hypnogenesis ایجاد خواب
hypnopompic خواب و بیدار
Beauty sleep . خواب ناز
hypnoid خواب گونه
dortour اتاق خواب
get off to sleep خواب رفتن
he is a او خواب است
hypnic خواب اور
hypnagogic خواب اور
hypnopompic بی خواب کننده
to fall asleep به خواب رفتن
hypnogenic خواب انگیز
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
dorter اتاق خواب
hypersomnia خواب زدگی
footsack کیسه خواب
mummy bag کیسه خواب
to doze off به خواب رفتن
somnolence خواب الودگی
slumb خواب الود
sleeplike خواب مانند
sleeplike مثل خواب
sleepiness خواب الودی
somniloquy خواب گفتاری
sleep talking خواب گفتاری
sleep spindles دوکهای خواب
sleep deprivation محرومیت از خواب
sleep center مرکز خواب
silent hours ساعات خواب
steeped in slumber مست خواب
profound sleep خواب سنگین
predormitum پیش خواب
slumb خواب ژور
slumberous خواب اور
somniferous خواب اور
somnolism خواب مصنوعی
somnifacient خواب اور
somnambulistic خواب گرد
sopite خواب کردن
sopor خواب عمیق
somnambulism خواب گردی
somnambulation خواب گردی
slumbrous خواب الود
slumbrous خواب اور
slumbery خواب الود
slumbery خواب اور
slumberous خواب الود
the new of dreams عالم خواب
somnifugous خواب زدا
to lull to sleep خواب کردن
narcolepsy حمله خواب
somnifacient خواب الود
narcitic خواب اور
mesmerism خواب مغناطیسی
maya خواب و خیال
beauty sleep خواب اضافی
nightlight چراغ خواب
nightlights چراغ خواب
lights out ساعت خواب
nightshirt پیراهن خواب
night clothes جامه خواب
interpretation of a dream تعبیر خواب
nightshirts پیراهن خواب
narcosis خواب شیمیایی
to oversleep oneself خواب ماندن
to put to bed خواب کردن
parasomnia نابهنجاری خواب
paradoxical sleep خواب تناقضی
pajama لباس خواب
oneirocritic خواب تعبیر کن
to rock to sleep خواب کردن
to sleep fast خواب خوش
noctambulant در خواب راه رو
night suit جامه خواب
night robe لباس خواب
night gown خواب جامه
uprise از خواب برخاستن
hypnos or nus رب النوع خواب
cataplexy خواب حیوانی
slumbered خواب سبک
sleepiest خواب الود
sleepy خواب الود
opiates خواب اور
opiate خواب اور
piled خواب پارچه
pile خواب پارچه
bedtimes وقت خواب
bedtime وقت خواب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com