Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
hedge
کسب مصونیت نمودن
hedged
کسب مصونیت نمودن
hedges
کسب مصونیت نمودن
Other Matches
immunity
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
sacredness
مصونیت
inviolately
با مصونیت
franchise
مصونیت
privilege
مصونیت
franchises
مصونیت
hedging
مصونیت
immunity
مصونیت
impunity
مصونیت
judicial immunity
مصونیت قضایی
privilege of paliament
مصونیت پارلمانی
immunologic
مربوط به مصونیت
infallibility
مصونیت از خطا
immunology
مبحث مصونیت
privilege frome arrest
مصونیت از توقیف
diplomatic immunity
مصونیت دیپلماتیک
immunization
مصونیت دادن
diplomatic immunity
مصونیت سیاسی
noise immunity
مصونیت از اختلال
privilege of parliament
مصونیت پارلمانی
security
تامین مصونیت
security
مصونیت تضمین
immunising
مصونیت دار کردن
immunize
مصونیت دار کردن
immunized
مصونیت دار کردن
immunizes
مصونیت دار کردن
immunises
مصونیت دار کردن
inviolacy
نقض نشدگی مصونیت
immunogenetics
مبحث مصونیت نژادی
franchise du quartier
مصونیت محل اقامت
immunizing
مصونیت دار کردن
immunised
مصونیت دار کردن
inviolably
با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
franchisede i'hotel
مصونیت محل اقامت نمایندگان خارجی
mithridatism
مصونیت از زهر بواسطه خوردن و کم کم افزودن برمقداران
benefit of clergy
مصونیت روحانیون ازمحاکمه شدن در دادگاههای عرفی
immune
مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
to gain any ones ear
نمودن
show
نمودن
abstracting
نمودن
showŠetc
نمودن
animalize
نمودن
animadvert
نمودن
showed
نمودن
dont
نمودن
dost
نمودن
seem
نمودن
seemed
نمودن
abstracts
نمودن
seems
نمودن
shows
نمودن
abstract
نمودن
acquitting
نمودن برائت
sketches
رسم نمودن
catering
فراهم نمودن
installing
منصوب نمودن
caters
فراهم نمودن
sending
ارسال نمودن
installs
منصوب نمودن
double
مضاعف نمودن
doubled
مضاعف نمودن
doubled up
مضاعف نمودن
sketch
رسم نمودن
sends
ارسال نمودن
accommodate
تطبیق نمودن
friends
یاری نمودن
send
ارسال نمودن
accommodated
تطبیق نمودن
friend
یاری نمودن
sketched
رسم نمودن
install
منصوب نمودن
impeach
احضار نمودن
affixed
اضافه نمودن
curtail
مختصر نمودن
curtailed
مختصر نمودن
curtailing
مختصر نمودن
abate
رفع نمودن
curtails
مختصر نمودن
affix
اضافه نمودن
abating
رفع نمودن
affixes
اضافه نمودن
affixing
اضافه نمودن
impeached
احضار نمودن
impeaches
احضار نمودن
impeaching
احضار نمودن
abates
رفع نمودن
acquits
نمودن برائت
acquit
نمودن برائت
accommodates
تطبیق نمودن
misrepresentation
بد ارائه نمودن
abated
رفع نمودن
catered
فراهم نمودن
fill up
خاکریزی نمودن
digitizing
دیجیتالی نمودن
depilate
ازاله مو نمودن از
dissociate
تفکیک نمودن
adjust
تسویه نمودن
adjust
تصفیه نمودن
plot
رسم نمودن
plots
رسم نمودن
plotted
رسم نمودن
waives
اغماض نمودن
waived
اغماض نمودن
to humble oneself
افتادگی نمودن
stock piling
ذخیره نمودن
numeralization
عددی نمودن
microjustification
ریزتراز نمودن
instal
منصوب نمودن
indorsation
تصویب نمودن
waive
اغماض نمودن
account
محاسبه نمودن
authorise
مجاز نمودن
assimilatc
مقایسه نمودن
standardize
استاندارد نمودن
standardizes
استاندارد نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
mirroring
معکوس نمودن
imprison
حبس نمودن
imprisoning
حبس نمودن
imprisons
حبس نمودن
dissociates
تفکیک نمودن
dissociating
تفکیک نمودن
cater
فراهم نمودن
standardising
استاندارد نمودن
standardises
استاندارد نمودن
sum
خلاصه نمودن
standardised
استاندارد نمودن
dusk
تاریک نمودن
sorting
مرتب نمودن
sums
خلاصه نمودن
arraign
احضار نمودن
anneal
بادوام نمودن
credit insurance
بیمه نمودن اعتبار
accoutre
با تجهیزات اماده نمودن
frequency stabilization
پایدار نمودن فرکانس
sign a waiver
قبول اغماض نمودن
bestialize
جانور خوی نمودن
pontify
خودرا مقدس نمودن
brutalization
حیوان صفت نمودن
cornering the market
قبضه نمودن بازار
magnetic tape sorting
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
price fixing
ثابت نمودن قیمت
bashing
دست پاچه نمودن
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
receipt
اعلام وصول نمودن
receipts
اعلام وصول نمودن
index
اندکس فهرست نمودن
indexed
اندکس فهرست نمودن
committing
متعهدبانجام امری نمودن
commits
متعهدبانجام امری نمودن
commit
متعهدبانجام امری نمودن
anticlimaxes
بیان قهقرایی نمودن
indexes
اندکس فهرست نمودن
deciphers
کشف رمز نمودن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
deciphered
کشف رمز نمودن
anticlimax
بیان قهقرایی نمودن
rebuilds
تجدید بنا نمودن
rebuild
تجدید بنا نمودن
committed
متعهدبانجام امری نمودن
compass
مدارچیزی راکامل نمودن
bash
دست پاچه نمودن
bashed
دست پاچه نمودن
bashes
دست پاچه نمودن
decipher
کشف رمز نمودن
brassage
هزینه مشکوک نمودن شمش
immersed
غوطه ور کردن شناور نمودن
adjusting
تسویه نمودن مطابق کردن
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
immerse
غوطه ور کردن شناور نمودن
adjusts
تصفیه نمودن تنظیم کردن
alphanumeric sort
مرتب نمودن الفبا عددی
adjusting
تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts
تسویه نمودن مطابق کردن
to something against risk
چیزی را از خطر حفظ نمودن
disinfest
حشرات موذی را دفع نمودن
suppliers rating
درجه بندی نمودن فروشنده ها
supply
تامین موجودی عرضه نمودن
supplying
تامین موجودی عرضه نمودن
condition
شرط نمودن شایسته کردن
palpate
لمس کردن امتحان نمودن
supplied
تامین موجودی عرضه نمودن
japanize
بسبک ژاپونی تزئین نمودن
instate
برقرار کردن منصوب نمودن
glamorization
پر زرق و برق و فریبا نمودن
depone
عزل نمودن گواهی دادن
texture
دارای بافت ویژهای نمودن
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
textures
دارای بافت ویژهای نمودن
to be i. with an idea
فکری در کسی تاثیر نمودن
deposes
عزل نمودن خلع کردن
zapping
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zap
پاک نمودن قسمتی از برنامه
delineating
ترسیم نمودن معین کردن
extrapolated
قیاس کردن استقراء نمودن
accentuating
اهمیت دادن برجسته نمودن
annihilate
از بین بردن خنثی نمودن
extrapolates
قیاس کردن استقراء نمودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com