Dictiornary-Farsi | کسری داشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 207 (12 milliseconds)

English	Persian
short	کسری داشتن
shorter	کسری داشتن
shortest	کسری داشتن


Search result with all words

red	کسری داشتن حساب
redder	کسری داشتن حساب
reddest	کسری داشتن حساب
reds	کسری داشتن حساب
Other Matches

fractions	کسری از
leakage	کسری
shortages	کسری
deficit	کسری
inadequate	کسری
deficits	کسری
fractional	کسری
shortcomings	کسری
aliquot	کسری
fraction	کسری از
shortfalls	کسری
shortfall	کسری
leakages	کسری
leakage or breakage	کسری
fractional part	جز کسری
fractionary	کسری
shortcoming	کسری
fraction line	خط کسری
shortsage	کسری
shortage	کسری
under	کسری دار
fractional rotation	گردش کسری
short	تک تیر کسری
fractional size	اندازه کسری
fractional turn	چرخش کسری
fractionation method	روش کسری
shorter	تک تیر کسری
lack	فقدان کسری
lacked	فقدان کسری
lacks	فقدان کسری
trade gap	کسری تجارتی
deficiencies	کسری ایراد
deficiency	کسری ایراد
fixed point part	جزء کسری
mantissa	جزء کسری
budget deficit	کسری بودجه
fractional pitch	گام کسری
basic deficit	کسری اساسی
trade deficit	کسری بازرگانی
basic deficit	کسری کلی
shortest	تک تیر کسری
leakages	کمبود و کسری
leakage	کمبود و کسری
trade deficit	کسری تجارت
two thousand odd	0002 و کسری
under-	کسری دار
mantissa	بخش کسری عدد
lag rate	میزان کسری پرسنل
trade balance deficit	کسری تراز تجاری
make up a deficit	تامین کردن کسری
root	توان کسری یک عدد
roots	توان کسری یک عدد
make up a deficit	جبران کردن کسری
lag rate	نسبت کسری نیروی انسانی
real number	عددی که با بخش کسری همراه است .
proportional parts	بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
improper fraction	کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
to invert a fraction	برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
leakages	مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage	مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
point	که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
money to burn <idiom>	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down	زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up	از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
integers	گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
integer	گونه سریع تر BASIC که فقط از ریاضیات صحیح استفاده میکند و عدد کسری نمیپذیرد
fractional reserve banking	روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
abhorred	بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner	مقصود داشتن هدف داشتن
meanest	مقصود داشتن هدف داشتن
proffer	تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean	مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart	ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered	تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering	تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring	بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers	تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided	اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors	بیم داشتن از ترس داشتن از
differ	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped	انتظار داشتن ارزو داشتن
hope	انتظار داشتن ارزو داشتن
reside	اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping	انتظار داشتن ارزو داشتن
differs	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost	قیمت داشتن ارزش داشتن
resides	اقامت داشتن مسکن داشتن
differed	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes	انتظار داشتن ارزو داشتن
differing	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
decimal	نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
decimals	نقط های که نشان دهنده تقسیم بین تمام اعداد واحد و بخش کوچکتر کسری عددد دهدهی مثل ... است
upkeep	بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
point	نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
floating	علامت عددی در عدد کسری که با یک نقط ه پس از اولین رقم و بعد توان نشان داده میشود. تا همه اعداد به حالت استاندارد نمایش داده شوند
droppage	کسری پرداخت کسر پرداخت
lead a dog's life <idiom>	زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for	اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve	چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
owned	داشتن
owns	داشتن
relieve	داشتن
relieves	داشتن
intercommon	داشتن
to go hot	تب داشتن
redolence	بو داشتن
owning	داشتن
monogyny	داشتن یک زن
own	داشتن
to be feverish	تب داشتن
having	داشتن
to have f.	تب داشتن
doubt	شک داشتن
doubted	شک داشتن
doubting	شک داشتن
doubts	شک داشتن
have	داشتن
lackvt	کم داشتن
relieving	داشتن
to hold a meeting	داشتن
bear	در بر داشتن
possess	داشتن
lacks	کم داشتن
bear	داشتن
want	کم داشتن
bears	داشتن
possesses	داشتن
bears	در بر داشتن
possessing	داشتن
lacked	کم داشتن
to hold	داشتن
wanted	کم داشتن
lack	کم داشتن
to be in a f.	تب داشتن
to have	داشتن
to possess	داشتن
to have possession of	داشتن
to put to a pause	نگاه داشتن
contesting	اعتراض داشتن بر
contests	اعتراض داشتن بر
to owe one a grudge	با کسی لج داشتن
to have an steem for	محترم داشتن
to have a bee in ones bonnet	کک درتنبان داشتن
to hang up	نگاه داشتن
varies	فرق داشتن
to give support to	نگاه داشتن
to get the wind up	بیم داشتن
to observe a fast	روزه داشتن
contested	اعتراض داشتن بر
adjudge	مقرر داشتن
to know what's what	خبرازجهان داشتن
to have in remembrance	بخاطر داشتن
vary	فرق داشتن
to know for certain	یقین داشتن
to have in stock	موجود داشتن
to know by heart	ازحفظ داشتن
to keep watch	پاس داشتن
to keep up prices	نرخهارابالانگاه داشتن
disguise	نهان داشتن
to have in remembrance	یاد داشتن
to lay by the heels	باز داشتن
contest	اعتراض داشتن بر
to look forward to	انتظار داشتن
to lock out	نگاه داشتن
to lie heavy on one's heart	معذب داشتن
occupies	مشغول داشتن
occupy	مشغول داشتن
occupying	مشغول داشتن
to lie heavy on one's heart	رنجه داشتن
to rold in steem	محترم داشتن
to lay fast	نگاه داشتن
disguised	نهان داشتن
to fondle to the heart	گرامی داشتن
shimmey	لرزش داشتن
trepan	تمایل داشتن
debts	بدهی داشتن
keep	نگاه داشتن
keeps	نگاه داشتن
expect	چشم داشتن
expected	چشم داشتن
expecting	چشم داشتن
expects	چشم داشتن
to be in a state of a	بیم داشتن
refrains	نگاه داشتن
affords	استطاعت داشتن
aspired	ارزو داشتن
aspire	هوش داشتن
shimmy	تاب داشتن
aspire	ارزو داشتن
shimmy	لرزش داشتن
refrained	نگاه داشتن
to be afraid	بیم داشتن
refraining	نگاه داشتن
outstand	برجستگی داشتن