Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
improper fraction
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
Other Matches
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
virtual
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
excesses
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
gain
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
excess
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
gains
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
overlay
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlays
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlaying
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
allotrope
جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
biconvex
بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
individual demand schedule
صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
interface
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interfaces
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
visualization
تبدیل اعداد یا داده به صورت گرافیکی که راحت تر قابل فهم باشد
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
raw wool
پشم خام
[پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
defaulting
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
put in more
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
defaults
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
sudarium
دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
dual
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
local
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
locals
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
DOR
سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
vent
مخرج
exits
مخرج
vented
مخرج
exit
مخرج
denominator
مخرج
vents
مخرج
venting
مخرج
port
در رو مخرج
denominators
مخرج
debouchure
مخرج
outgo
مخرج
outlet
مخرج
outlets
مخرج
foramen
روزنه مخرج
common denominators
مخرج مشترک
common fraction
مخرج مشترک
common denominator
مخرج مشترک
complex fraction
مخرج مشترک
denominator
[bottom of a fraction]
مخرج کسر
[ریاضی]
denominator
مخرج کسر
[ریاضی]
escapement
چرخ دنگ مخرج
common denominator
مخرج مشترک
[ریاضی]
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
prima facie evidence
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
denominator
برخه نام
[نامان]
[مخرج کسر]
[ریاضی]
flip-flop
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
leakages
کسری
fractional
کسری
shortcomings
کسری
deficit
کسری
inadequate
کسری
deficits
کسری
fraction
کسری از
leakage
کسری
fractional part
جز کسری
fractions
کسری از
aliquot
کسری
shortcoming
کسری
shortsage
کسری
shortfall
کسری
shortfalls
کسری
shortages
کسری
fractionary
کسری
fraction line
خط کسری
shortage
کسری
leakage or breakage
کسری
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
mantissa
جزء کسری
deficiencies
کسری ایراد
fractional rotation
گردش کسری
budget deficit
کسری بودجه
fractional size
اندازه کسری
leakage
کمبود و کسری
lack
فقدان کسری
deficiency
کسری ایراد
basic deficit
کسری اساسی
fixed point part
جزء کسری
under-
کسری دار
lacks
فقدان کسری
lacked
فقدان کسری
under
کسری دار
fractional pitch
گام کسری
basic deficit
کسری کلی
fractional turn
چرخش کسری
shortest
کسری داشتن
short
کسری داشتن
shorter
کسری داشتن
shorter
تک تیر کسری
trade gap
کسری تجارتی
trade deficit
کسری تجارت
leakages
کمبود و کسری
trade deficit
کسری بازرگانی
shortest
تک تیر کسری
two thousand odd
0002 و کسری
fractionation method
روش کسری
short
تک تیر کسری
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
reds
کسری داشتن حساب
redder
کسری داشتن حساب
mantissa
بخش کسری عدد
make up a deficit
تامین کردن کسری
trade balance deficit
کسری تراز تجاری
root
توان کسری یک عدد
lag rate
میزان کسری پرسنل
make up a deficit
جبران کردن کسری
red
کسری داشتن حساب
reddest
کسری داشتن حساب
roots
توان کسری یک عدد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
lag rate
نسبت کسری نیروی انسانی
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
gt
بزرگتر از
greater than
بزرگتر از
seniors
بزرگتر
greater
بزرگتر
Sr
بزرگتر
senior
بزرگتر
bigger
بزرگتر
doyens
بزرگتر
major
بزرگتر
majored
بزرگتر
headman
بزرگتر
majoring
بزرگتر
doyen
بزرگتر
headmen
بزرگتر
pre eminent
بزرگتر
nonus
بزرگتر
elder
بزرگتر
real number
عددی که با بخش کسری همراه است .
proportional parts
بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
to invert a fraction
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
second best theory
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
oversize
بزرگتر از اندازه
double
دو برابر بزرگتر
macronucleus
هسته بزرگتر
paramount
برتر بزرگتر
bigbrother
برادر بزرگتر
brown major
براون بزرگتر
majordomo
بزرگتر خانه
Big Brother
برادر بزرگتر
doubled up
دو برابر بزرگتر
increase
بزرگتر شدن
ge
بزرگتر از یا برابر با
over size
بزرگتر از اندازه
increases
بزرگتر شدن
increased
بزرگتر شدن
samuel sen
سموئیل بزرگتر
doubled
دو برابر بزرگتر
expands
بزرگتر کردن
superior number
عدد بزرگتر
expanding
بزرگتر کردن
expand
بزرگتر کردن
leakages
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
whopper
از اندازه بزرگتر عظیم
whoppers
از اندازه بزرگتر عظیم
to increase
[to, by]
بزرگتر شدن
[به مقدار]
repotting
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
در گلدان بزرگتر کاشتن
repots
در گلدان بزرگتر کاشتن
repot
در گلدان بزرگتر کاشتن
feck
سهم بزرگتر اکثریت
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
macronucleus
هسته سلولی بزرگتر
point
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
positive
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
Do you have anything bigger?
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com