Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (6 milliseconds)
English
Persian
annular eclipse
کسوف حلقوی
Other Matches
loop sling
مهار حلقوی بار بند حلقوی
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
solar eclipse
کسوف
passing through the eclipse
کسوف
obscuration
کسوف
eclipse of the sun
کسوف
eclipse of sun
کسوف
preparation for the eclipse
کسوف
totyality
کسوف تام
eclipsing
کسوف یاخسوف
eclipses
کسوف یاخسوف
eclipsed
کسوف یاخسوف
eclipse
کسوف یاخسوف
par tial eclipse
کسوف یا خسوف جزئی
total eclipse
خسوف یا کسوف کلی
ecliptic
مربوط به خسوف و کسوف
sciametry
فرضیه کسوف وخسوف
vortiginous
حلقوی
loop code
کد حلقوی
vortical
حلقوی
convolute
حلقوی
annulated
حلقوی
annulate
حلقوی
terete
حلقوی
cricoid
حلقوی
sigmoid
حلقوی
orbiculate
حلقوی
annular
حلقوی
ring cartilage
حلقوی
ring network
شبکه حلقوی
ring nebula
سحابی حلقوی
curl field
میدان حلقوی
ringbolt hitching
خفت حلقوی
ring armature
ارمیچر حلقوی
snap ring
خار حلقوی
loop knot tie
گره حلقوی
loop mill rolling
نوردکاری حلقوی
peristalsis
حرکات حلقوی
verticillation
ارایش حلقوی
ring tension
کشش حلقوی
cup point
تیزی حلقوی
annular jet
فوران حلقوی
annular projection
برامدگی حلقوی
annular burner
مشعل حلقوی
annulus
حلقه حلقوی
apple ring fender
دفرای حلقوی
interlocking
حلقوی بافتن
bustle pipe
لوله حلقوی
ring nebula
ابری حلقوی
ring
جسم حلقوی
ringing
حلقوی شدن
loop antenna
انتن حلقوی
fairy ring
قارچ حلقوی
vortices
جریان حلقوی یا گردابی
atoll
جزیره مرجانی حلقوی
circular shift
تغییر مکان حلقوی
vortexes
جریان حلقوی یا گردابی
vortex
جریان حلقوی یا گردابی
convoluted
بهم تابیده حلقوی
atolls
جزیره مرجانی حلقوی
wake
جریانهای حلقوی بال
waked
جریانهای حلقوی بال
induction ring heater
گرمکن حلقوی القائی
vortex drag
پسای جریانهای حلقوی
loop feeder
سیم تغذیه حلقوی
bagel
نان شیرینی حلقوی
lyraring nebula
ابری حلقوی شلیاق
wakes
جریانهای حلقوی بال
lyraring nebula
سحابی حلقوی شلیاق
uncoiling
غیر حلقوی کردن یا شدن
toothed ring armature
ارمیچر حلقوی دندانه دار
uncoils
غیر حلقوی کردن یا شدن
warp-loop fringe
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
uncoil
غیر حلقوی کردن یا شدن
uncoiled
غیر حلقوی کردن یا شدن
can annular
محفظه احتراق حلقوی شکل
mantle ring
تیر حمال حلقوی شکل
cannular
محفظه احتراق حلقوی شکل
coil antenna
انتن حلقوی به شکل سیم پیچ
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
vortex sheet
لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
plug nozzle
نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
slot
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slotting
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
slots
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند
annular
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
rotated
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotate
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
rotates
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
ring and bead sight
دستگاه نشانه روی که دارای شکاف درجه حلقوی و مگسک میباشد
ruffs
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruffe
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
ruff
یقه گرد و حلقوی چین دار مردان و زنان قرون 61و 71 میلادی
vortex trail
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
vortex separation
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
card
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
cards
فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
circular list
لیست مدور لیست حلقوی
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com