Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
to force ones hand
کسیرابرخلاف میلش واداربکردن کاری یا اتخاذرویهای نمودن
Other Matches
overpersuade
کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
show
نمودن
showed
نمودن
shows
نمودن
animadvert
نمودن
dost
نمودن
dont
نمودن
animalize
نمودن
abstracting
نمودن
seemed
نمودن
seems
نمودن
abstracts
نمودن
showŠetc
نمودن
seem
نمودن
abstract
نمودن
to gain any ones ear
نمودن
doubled up
مضاعف نمودن
installs
منصوب نمودن
sorting
مرتب نمودن
depilate
ازاله مو نمودن از
dissociate
تفکیک نمودن
dissociates
تفکیک نمودن
microjustification
ریزتراز نمودن
imprisoning
حبس نمودن
arraign
احضار نمودن
impeach
احضار نمودن
dissociating
تفکیک نمودن
authorise
مجاز نمودن
imprisons
حبس نمودن
assimilatc
مقایسه نمودن
standardised
استاندارد نمودن
doubled
مضاعف نمودن
double
مضاعف نمودن
standardizes
استاندارد نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
mirroring
معکوس نمودن
cater
فراهم نمودن
caters
فراهم نمودن
catering
فراهم نمودن
standardize
استاندارد نمودن
standardising
استاندارد نمودن
standardises
استاندارد نمودن
install
منصوب نمودن
waives
اغماض نمودن
friends
یاری نمودن
waived
اغماض نمودن
waive
اغماض نمودن
installing
منصوب نمودن
friend
یاری نمودن
imprison
حبس نمودن
affixed
اضافه نمودن
curtailed
مختصر نمودن
curtail
مختصر نمودن
to humble oneself
افتادگی نمودن
stock piling
ذخیره نمودن
abating
رفع نمودن
abates
رفع نمودن
abated
رفع نمودن
abate
رفع نمودن
misrepresentation
بد ارائه نمودن
instal
منصوب نمودن
fill up
خاکریزی نمودن
curtailing
مختصر نمودن
curtails
مختصر نمودن
indorsation
تصویب نمودن
acquitting
نمودن برائت
acquits
نمودن برائت
acquit
نمودن برائت
affixes
اضافه نمودن
affixing
اضافه نمودن
affix
اضافه نمودن
sum
خلاصه نمودن
sums
خلاصه نمودن
sketch
رسم نمودن
sketched
رسم نمودن
sketches
رسم نمودن
send
ارسال نمودن
dusk
تاریک نمودن
sending
ارسال نمودن
plots
رسم نمودن
accommodates
تطبیق نمودن
plot
رسم نمودن
digitizing
دیجیتالی نمودن
numeralization
عددی نمودن
adjust
تصفیه نمودن
accommodated
تطبیق نمودن
impeaching
احضار نمودن
impeaches
احضار نمودن
impeached
احضار نمودن
catered
فراهم نمودن
sends
ارسال نمودن
account
محاسبه نمودن
anneal
بادوام نمودن
accommodate
تطبیق نمودن
adjust
تسویه نمودن
plotted
رسم نمودن
deciphered
کشف رمز نمودن
decipher
کشف رمز نمودن
deciphers
کشف رمز نمودن
pontify
خودرا مقدس نمودن
price fixing
ثابت نمودن قیمت
credit insurance
بیمه نمودن اعتبار
receipts
اعلام وصول نمودن
cornering the market
قبضه نمودن بازار
commits
متعهدبانجام امری نمودن
index
اندکس فهرست نمودن
sign a waiver
قبول اغماض نمودن
indexed
اندکس فهرست نمودن
indexes
اندکس فهرست نمودن
rebuilds
تجدید بنا نمودن
rebuild
تجدید بنا نمودن
frequency stabilization
پایدار نمودن فرکانس
compass
مدارچیزی راکامل نمودن
bash
دست پاچه نمودن
anticlimaxes
بیان قهقرایی نمودن
brutalization
حیوان صفت نمودن
anticlimax
بیان قهقرایی نمودن
accoutre
با تجهیزات اماده نمودن
magnetic tape sorting
مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
bashed
دست پاچه نمودن
bashes
دست پاچه نمودن
commit
متعهدبانجام امری نمودن
bashing
دست پاچه نمودن
committing
متعهدبانجام امری نمودن
receipt
اعلام وصول نمودن
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
hedge
کسب مصونیت نمودن
hedged
کسب مصونیت نمودن
hedges
کسب مصونیت نمودن
committed
متعهدبانجام امری نمودن
bestialize
جانور خوی نمودن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
instate
برقرار کردن منصوب نمودن
supplying
تامین موجودی عرضه نمودن
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
glamorizes
فریبا نمودن طلسم کردن
adjusts
تسویه نمودن مطابق کردن
alphanumeric sort
مرتب نمودن الفبا عددی
extrapolates
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolated
قیاس کردن استقراء نمودن
palpate
لمس کردن امتحان نمودن
extrapolate
قیاس کردن استقراء نمودن
disinfest
حشرات موذی را دفع نمودن
glamorizing
فریبا نمودن طلسم کردن
japanize
بسبک ژاپونی تزئین نمودن
supply
تامین موجودی عرضه نمودن
to something against risk
چیزی را از خطر حفظ نمودن
supplied
تامین موجودی عرضه نمودن
glamorising
فریبا نمودن طلسم کردن
delineating
ترسیم نمودن معین کردن
suppliers rating
درجه بندی نمودن فروشنده ها
delineates
ترسیم نمودن معین کردن
delineate
ترسیم نمودن معین کردن
deposing
عزل نمودن خلع کردن
delineated
ترسیم نمودن معین کردن
deposes
عزل نمودن خلع کردن
zap
پاک نمودن قسمتی از برنامه
depose
عزل نمودن خلع کردن
zapped
پاک نمودن قسمتی از برنامه
condition
شرط نمودن شایسته کردن
to be i. with an idea
فکری در کسی تاثیر نمودن
zaps
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping
پاک نمودن قسمتی از برنامه
glamorize
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorized
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorises
فریبا نمودن طلسم کردن
adjusting
تصفیه نمودن تنظیم کردن
accentuate
اهمیت دادن برجسته نمودن
textures
دارای بافت ویژهای نمودن
texture
دارای بافت ویژهای نمودن
annihilated
از بین بردن خنثی نمودن
annihilating
از بین بردن خنثی نمودن
brassage
هزینه مشکوک نمودن شمش
accentuated
اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuates
اهمیت دادن برجسته نمودن
annihilates
از بین بردن خنثی نمودن
accentuating
اهمیت دادن برجسته نمودن
annihilate
از بین بردن خنثی نمودن
adjusts
تصفیه نمودن تنظیم کردن
immerses
غوطه ور کردن شناور نمودن
glamorization
پر زرق و برق و فریبا نمودن
immersing
غوطه ور کردن شناور نمودن
glamorised
فریبا نمودن طلسم کردن
immersed
غوطه ور کردن شناور نمودن
immerse
غوطه ور کردن شناور نمودن
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
extrapolating
قیاس کردن استقراء نمودن
adjusting
تسویه نمودن مطابق کردن
depone
عزل نمودن گواهی دادن
to commit yourself to do something
خود را به انجام امری متعهد نمودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com