Dictiornary-Farsi | کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
an incorrigible person	کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد


Other Matches

Her morals are corruted .	اخلاقش فاسد شده است
mediaevalist	کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
strippers	کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper	کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
recvery	بهبودی
amendment	بهبودی
mend	بهبودی
well-being	بهبودی
recuperation	بهبودی
health	بهبودی
recruital	بهبودی
melioration	بهبودی
amelioration	بهبودی
mending	بهبودی
betterment	بهبودی
to pull round	بهبودی یافتن
snapback	بهبودی سریع
convalescent	در حال بهبودی
pickup	بهبودی یافتن
incurable	بهبودی ناپذیر
improved	بهبودی دادن
improves	بهبودی دادن
recoveries	بهبودی بازیافت
recvperate	بهبودی یافتن
to get back on one's feet	بهبودی یافتن
remission	بهبودی بیماری
recuperative	بهبودی بخش
pull round	بهبودی یافتن
improve	بهبودی دادن
recovery	بهبودی بازیافت
improving	بهبودی دادن
to grow better	بهبودی یافتن
meliorator	بهبودی بخش
to gain in nealth	بهبودی یافتن
recuperates	بهبودی یافتن
to bring through	بهبودی دادن
recuperating	بهبودی یافتن
recuperate	بهبودی یافتن
recovering	بهبودی یافتن
recovers	بهبودی یافتن
recuperated	بهبودی یافتن
recover	بهبودی یافتن
snapback	سریعا بهبودی یافتن
gains	بهبودی یافتن رسیدن
gained	بهبودی یافتن رسیدن
gain	بهبودی یافتن رسیدن
irrecoverably	چنانکه بهبودی نپذیرد
incorrigible	بهبودی ناپذیر درست نشدنی
ameliorates	بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated	بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorate	بهتر شدن بهبودی یافتن
improver	ترقی کننده بهبودی دهنده
amend	بهتر کردن بهبودی یافتن
amended	بهتر کردن بهبودی یافتن
amending	بهتر کردن بهبودی یافتن
mended	رفو کردن بهبودی یافتن
improve	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mend	رفو کردن بهبودی یافتن
improved	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
sanatory	علاج کننده بهبودی دهنده
sanative	علاج کننده بهبودی دهنده
improves	بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorating	بهتر شدن بهبودی یافتن
mends	رفو کردن بهبودی یافتن
convalesce	بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced	بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces	بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing	بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
better	بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
prognosis	بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognoses	بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.	پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
improvement	اصلاح
reforming	اصلاح
modification	اصلاح
reconciliation	اصلاح
atonement	اصلاح
reclamation	اصلاح
regeneration	اصلاح
shading	اصلاح
shavind	اصلاح
reparation	اصلاح
reforms	اصلاح
improvements	اصلاح
amendments	اصلاح
adjustment	اصلاح
arrangements	اصلاح
correction	اصلاح
reformation	اصلاح
revision	اصلاح
rehabilitation	اصلاح
revisions	اصلاح
reconcilement	اصلاح اصلاح
rectification	اصلاح
melioration	اصلاح
repair	اصلاح
arrangement	اصلاح
adjustments	اصلاح
modifiation	اصلاح
amendment	اصلاح
reform	اصلاح
betterment	اصلاح
emendation	اصلاح
repaired	اصلاح
alternation	اصلاح
dragman	کسیکه
blessed is he who	کسیکه
one who	کسیکه
whom	کسیکه
gospeller	کسیکه
refornable	اصلاح پذیر
rectify	اصلاح کردن
mender	اصلاح کننده
emendator	اصلاح کننده
data modification	اصلاح داده ها
meliorate	اصلاح کردن
improvability	اصلاح شدنی
alter	اصلاح کردن
altered	اصلاح کردن
improver	اصلاح کننده
altering	اصلاح کردن
alters	اصلاح کردن
file	اصلاح کردن
incorrigibility	اصلاح ناپذیری
amending	اصلاح کردن
irreconcilability	اصلاح ناپذیری
irreconcilableness	اصلاح ناپذیری
improvably	اصلاح پذیر
reformable	اصلاح پذیر
mendable	اصلاح پذیر
incorrigible	اصلاح ناپذیر
amendable	قابل اصلاح
ameliorable	قابل اصلاح
address modification	اصلاح آدرس
address modification	اصلاح نشانی
accomodate	اصلاح کردن
betterment	اصلاح بهبود
reformation	اصلاح اساسی
reformism	اصلاح طلبی
regenarate	اصلاح شده
improvised	اصلاح شده
modification	پیرایش اصلاح
modified	اصلاح شده
amender	اصلاح کننده
correctives	اصلاح کننده
corrective	اصلاح کننده
corrigible	اصلاح پذیر
corrigibility	اصلاح پذیری
corrector	اصلاح کننده
reformist	اصلاح طلب
reformist	اصلاح طلبانه
reformists	اصلاح طلب
reformists	اصلاح طلبانه
reconcilability	اصلاح پذیری
self improvement	اصلاح خود
rectified	اصلاح کردن
self correcting code	کد خود اصلاح
rectifies	اصلاح کردن
rectifier	اصلاح کننده
right itself	اصلاح شدن
modification	اصلاح مدل
revises	حک و اصلاح کردن
modifies	اصلاح کردن
accord	اصلاح کردن
modify	اصلاح کردن
accorded	اصلاح کردن
modifying	اصلاح کردن
accords	اصلاح کردن
reclaims	اصلاح شدن
eugenics	اصلاح نژاد
revising	حک و اصلاح کردن
repent	اصلاح شدن
repented	اصلاح شدن
revise	حک و اصلاح کردن
repents	اصلاح شدن
renovation	اصلاح نوسازی
rectifier	وسیله اصلاح
reclaim	اصلاح شدن
reclaimed	اصلاح شدن
yates correction	اصلاح یتیس
reclaiming	اصلاح شدن
repenting	اصلاح شدن
to sct aright	اصلاح کردن
redress	اصلاح کردن
reformatory	کانون اصلاح
arrangement	ترتیب اصلاح
emending	اصلاح کردن
emends	اصلاح کردن
accommodate	اصلاح کردن
accommodates	اصلاح کردن
filed	اصلاح کردن
arrangements	ترتیب اصلاح
emended	اصلاح کردن
emend	اصلاح کردن